به گزارش خبرگزاری کردپرس، زهرا مرادپور در این یادداشت می نویسد:
ما دهه پنجاهیها نسلی هستیم که کودکیمان در گردباد حوادث، خاکستر شد و نوجوانیمان زیر سایه سختیها، قد کشید. نسلی که دوران کودکیاش با صدای شعارهای انقلاب آغاز شد و هنوز از هیاهوی آن به خود نیامده بود که آژیرهای جنگ، دنیای کوچکمان را به لرزه انداخت.
ما با واژههایی مثل بمباران، آوارگی، سهمیهبندی و جیره آشنا شدیم. در کوچههایی بازی کردیم که هنوز رد ترکهای موشکهای شب قبل را بر دیوارهایشان میدیدیم. دیکتههای مدرسهمان، پر از کلمههایی مثل ایثار، شهید و دفاع بود. نوجوانی ما در صفهای طولانی نفت و نان گذشت و بسیاری از رویاهایمان در خاکریزهای جنگ جا ماند.
ما دهه پنجاهیها یاد گرفتیم که چگونه در تاریکی خاموشیها چراغ امید روشن کنیم. در سرمای زمستان، کنار چراغهای نفتی درس خواندیم و در گرمای تابستان، کار کردیم تا به خانواده کمک کنیم. ما کودکانی بودیم که بدون داشتن اسباببازیهای رنگارنگ، با تکهچوبها قهرمان ساختیم و با تخیلمان به آیندههای روشن خیره شدیم.
اما امروز، انگار ما را فراموش کردهاند. همه چیز بنام دهه شصتیها مصادره شده است. گویی نسل ما فقط تماشاچی بوده است، اما واقعیت این است که ما نه فقط تماشاچی، بلکه سنگرساز و ایستاده در برابر سختیها بودیم.
ما دهه پنجاهیها نسلی هستیم که کودکیاش را ندید، اما بلوغ زودهنگامش را در بحرانها ثابت کرد. شاید کمتر از ما بگویند، اما همین نادیدهماندن نیز برایمان درس دیگری بود: ایستادگی بیادعا. ما سکوت کردیم، اما هرگز از یاد نبردهایم. ما نسل مقاومتیم؛ نسلی که اگرچه کودکی و نوجوانیاش ویران شد، اما هنوز قامت استوارش الهامبخش روزگار است.
ما هستیم. هنوز نفس میکشیم و تاریخ زندهایم.
نظر شما