خانم دُریّه عونی از خانواده ای علمی و مشهور است. پدرش محمد علی عونی است که اصالتا اهل دیاربکر بود که در اثر سیاست های نژادپرستانه آتاتورک و تنگ کردن عرصه زندگی بر مردم ترکیه، به مصر مهاجرت کرد و در 1952 در مصر درگذشت. پدر دریّة، محمدعلی عونی، نویسنده و مترجم شرفنامه شرفخان بدلیسی به زبان عربی است و مادرش، زینب رفاعی اهل مصر بوده است. خانم دُریة عونی، در 2015 درگذشته است. علاوه بر این کتاب، کتب و مقالات زیادی به زبان های عربی و فرانسوی نوشته است. از جمله «عرب و أکراد، خِصامٌ أم وِئامٌ؟(عرب و کردها، دشمنی یا صلح؟»
کتاب الاکراد فی مصر، در هفت فصل تنظیم شده است؛ روابط مصر با کردها در زمان فراعنه، کردهای مصر پیش از تأسیس دولت ایوبی، کردهای مصر در عصر ایوبیان، کردهای مصر در عصر ممالیک، کردهای مصر در دوران امپراتوری عثمانی تا زمان محمدعلی پاشا خدیوِ مصر، مشاهیر کُرد در دوران جدید و تحقیقات و دیدارهای میدانی مؤلفین با خانواده های کرد در مصر.
تألیف این کتاب، تلاش قابل تقدیری است در معرفی حضور تاریخی کردها در مصر. بی جهت نیست که مردم مصر به کشورشان، لقب «أُمّ الدنیا» داده اند؛ جاذبه های فرهنگی و پیشینه پنج هزارساله تمدّنی مصر و رویکرد تسامحیِ مصریان در برخورد با دیگر فرهنگها و جذب و تقویت و بازانتشارِ عناصر فرهنگی دیگر اقوام و ملل و به کارگرفتنشان، از جمله عواملی است که نشان می دهد أمّالدنیا بودنِ مصر، چندان بیراهه نیست.
کردهای زیادی از دیرباز، به مصر مهاجرت کرده و ارتباطشان را با موطن نخستشان قطع کرده اند و اکنون تنها اسم و عنوانی کردی بر نام خانوادگی شان باقی مانده. از فرزندان و نوادگان این مهاجران به مصر، فرماندهان نظامی، مدیران و مسؤولان، ادبا و شعرا و فقها و هنرمندان زیادی برخاسته اند که منشأ خدمات بزرگی به وطنشان مصر بوده اند اما کرد بودنشان را هم فراموش نکرده اند.
بزرگان زیادی از رهبران نهضت های اصلاح و فکر و ادب وهنر در مصر، اصالت کردی داشته اند؛ امثال محمد عبده، قاسم امین، عباس محمود عقاد، امیر الشعراء احمد شوقی، نجیب الریحانی، عایشه تیمور، محمد تیمور، شیخ عبدالباسط عبدالصمد، قاری معروف قرآن کریم، و هنرمندانی چون ادهم و محمد سیف وانلی، و سعاد حسنی، و نجاة الصغیره، و رشدی أباظة، علی بدرخان، منی واصف و اکنون کردهای زیادی در همه شهرهای مصر از اسکندریه در شمال، گرفته تا اسوان در جنوب مصر ساکن اند.
کتاب چنانکه گفته شد بخشهای متنوعی دارد از قبل از اسلام به روابط سرزمین میتانی با مصر دوران فراعنه پرداخته و حتی روابط خانوادگی و تبادل مسایل فرهنگی میان دولت میتانی با فراعنه مصر؛ که البته باید بیشتر بررسی کرد که آیا میتانی ها دقیقا اجداد کرد هستند یا نه؟ بعد به مسایل بعد از اسلام و فتوحات اسلامی و دوران ایوبیان و ممالیک و عثمانی و غیره می پردازد تا دوران معاصر و معرفی بعضی از چهره های علمی و دینی و حکومتی کرد در مصر که بحث دامنه درازی است.
صفحاتی از کتاب، اختصاص به معرفی «رواق الأکراد در جامع الازهر» دارد که عجالتاً این بخش را به زبان فارسی برگرداندم. اطلاعات مربوط به کلّ کتاب و از جمله این بخش از کتاب نواقصی دارد که در گزارش حاضر، خود اندکی آن را تکمیل کرده ام ولی به نظر می رسد هنوز جای کار دارد و در آینده باید این بحث کاملتر شود.
رواق الأکراد در جامع ازهر شریف
جامع ازهر ازروز نخست تأسیس آن، کعبه آمال اهل علم بوده است. از دیرباز از غرب و شرق عالم اسلامی، طلاب و علمای فراوان بدان رو می کرده اند و یکی از نقاط مهم در نشاط فرهنگی وعلمی در عالم اسلام به شمار می آمده و دانشمندان فراوانی در خود پرورده است. از زمان تأسیس الأزهر، حلقه هایی درسی و علمی در آن شکل می گرفته است. الأزهر را ابتدا فاطمیون مصر که مذهب هفت امامی اسماعیلیه داشتند برپا کردند و برای ایجاد نشاط و تشویق علما و مدرّسان، مقرّری و حقوق و حتی خانه و محل استراحت و دیگر امکانات رفاهی ترتیب دادند. در زمان خلافت العزیز بالله بن المُعِز(365-387 هجری/975-996 میلادی) و وزارتِ ابوالفرج یعقوب بن کِلَّس، توجه ویژه ای به رشد مسایل علمی و تأسیس و تقویت الأزهر شد. این وزیر که خود دانشمند و نویسنده چند کتاب بود، از مهم ترین اقدامات فرهنگی اش، تبدیل جامع الازهر به مرکزی علمی بود. به درخواست او، خلیفه برای سی و هفت نفر از فقها مقرری تعیین کرد و ایشان را در خانه های مجاور الأزهر سکنی داد.
بعد از فاطمیان، ایوبیان قدرت را در دست گرفتند. در زمان ایوبیان و بخصوص زمان صلاح الدین، تقویت علما و تأسیس و توسعه دارالعلم ها بیشتر از هروقت دیگری در کانون توجه خاندان ایوبی قرار گرفت و فعالیتهای علمی و آموزشی و اجرای برنامه های حمایت از علما و فرزانگان و طلاب، بیش از پیش رواج یافت. از انحای عالم و از نقاط دور دستی چون یمن، حجاز، افغانستان، هند، شام، سودان، حبشه، عراق، چین و کردستان، طلاب زیادی به مصر و جامع الازهر سرازیر می شدند. سیاست های فرهنگی الازهر نیز به گونه ای بود که بدون ملاحظه قومیت و نژاد، پذیرای همه بودند و همین، موجبِ فکر ایجاد رواق هایی خاص برای طلبه هایی که از سرزمینهای مختلف می آمدند به ذهن مسؤولان الازهر خطور کرد.
آنچه صلاح الدین در مدّت دو دهه حضور و حکومتش در شام و مصر انجام داد ا از جمله تقابل نظامی با صلیبیان متجاوز و بازپس گیری بیت المقدس بود؛ که شرح زندگی و اقدامات مهم و رفتارهای جوانمردانه وی، در منابع مهم تاریخی مسلمانان و غربیان آمده است و از وی به عنوان قهرمان تاریخ اسلام یاد می شود. از جمله دیگر فعالیت های صلاح الدین، اعلام مذهب تسنّن شافعی به عنوان مذهب رسمی و تقویت همه جانبه آن در مصر و شام بود و نیز توسعه برنامه های آموزشی در الازهر و ساختن مدارس و حوزه های علمی و خانقاه ها و تقویت همه جانبه اهل علم و ساختن رباطها و قلعه های فراوان.
حال ببینیم رواق چیست و به چه جایی گفته می شود؟
رِواق در لغت نامه دهخدا چنین تعریف شده است: خانه ای که به خیمه گاه یا سایبان می مانَد. سقفی که جلوِ خانه می سازند. حافظ در مطلع غزلی می فرماید:
رواق منظر چشم من آشیانه توست کَرَم نما و فرود آ که خانه خانه توست
رواق عبارت است از جا و مکانی از مسجد که به مطالعه تخصیص می یابد یا به تعبیر دیگر ایوانی است سقف دار که بر روی ستونهایی بنا شده است. هر استادی به دور یکی از ستونها حلقه ای درس تشکیل می داد و طلاب و شاگردان پیرامون وی و به دور آن ستون حلقه می بستند و از محضر استاد بهره می بردند. رواق، حجره ها و اتاقهایی را نیز شامل می شد برای سکونت طلاب، که کمدهایی برای نگه داری وسایل و کتابهای طلاب و همچنین کتابخانه و سالن داشت. برای هر گروه از طلاب با توجه کشور و دیارشان، رواقی ویژه، تعریف و برپا شده بود که در طول چند سال تحصیلشان در آن اقامت می یافتند. شهریه و دیگر امکانات رفاهی در اختیارشان قرار می گرفت و به مناسبتهای مختلف دینی نیز به این طلاب، هدایا و وجوهی پرداخت می شد مثلا به هنگامِ بر سر کار آمدن امرا و شاهان و برپایی مراسم های مربوط ، اعیاد فطر و قربان و میلاد نبی اکرم -صلی الله علیه و سلم.
تأسیس این رواق ها، برای کاستن بار مالی از دوش طلاب و خانواده هایشان بود که از سرزمینهای دور می آمدند. همچنین برای کاستن بار سنگین روحیِ احساس غربت در مصر، در سالهای دور از خانواده و عزیزان و وطنشان.
چنانکه ذکر شد این رواق ها مکان هایی بود برای استفاده طلاب، که از نظر اقامت و غذا و دریافت شهریه و دیگر خدمات تأمین می شدند.
تعداد رواقهای الازهر به بیست و نُه رواق می رسید. بعضی از این رواقها به طلاب مصری تخصیص یافته بودند که از شهرهای غیر قاهره آمده بودند و در قاهره مسکن و مأوایی نداشتند.
چه بسا از دلایل جاذبه های جامع الازهر در جذب علما و طلاب کشورهای اسلامی، بدون تبعیض، تخصیص همین رواق ها و امکانات بود که در ایجاد انگیزه و نشاط و شور و شوق علمی در میان طالبان علم، مؤثر بود. البته اداره آن همه رواق و ازدحام آن همه طلاب در آنجا که از شهرها و کشورهای مختلف بودند، نیاز به برنامه ریزی و نظارت و نظم و انضباط فراوان داشت. لذا هر رواقی مدیران و مسؤولان و ناظرانی داشت که رفت و آمدِ طلاب و مسافرتهایشان و رفتار و سلوک علمی و حضور و غیابشان، نظارت و ثبت می کردند و امکاناتی که لازم بود در میانشان توسط مدیریت رواق، توزیع می شد.
هر رواقی، شیخی داشت که به مثابه رییس و مدیرامور رواق بود. یک نفر هم به عنوان وکیل، معاونت وی را بر عهده داشت تا در صورتِ غیبت وی، به امور رسیدگی کند. نقیبِ رواق نیز شیخ و وکیل را مساعدت می کرد که وی از میان طلابِ قدیمی تر انتخاب می شد و مسؤول توزیع کمکها و ناظرِ بر کنترل حضور و غیابِ طلاب بود. همچنین مسؤول وقفیّات و جمع آوری محصول موقوفات و آوردن آب و غذا توسط خدمتکاران بود که اینها همه در خدمت طلاب بودند. طلاب به دو گروه طلاب مصری وغیر مصری تقسیم می شدند. رواقها نیز بر همین اساس تقسیم می شوند. ابتدا رواقهای طلاب مصری را ذکر می کنیم و بعد، رواق های طلاب غیر مصری، و ازجمله رواق الأکراد را.
رواقهای طلاب مصری عبارت بودند از:
رواق الریافة؛ مخصوص طلابی بود که از ریف یا اطراف قاهره آمده بودند. رواق الریافة، از رواقهای قدیمی و بزرگ محسوب می شد.
رواق بحاروة
برای طلاب و کسانی که اهل الوجه البحری بودند که در قسمت شمال باب المزینین قرار داشت. دَرِ این رواق رو به صحن جامع الأزهر گشوده می شد. این رواق بعدها خراب شد و طلابش به رواق عباسی انتقال یافتند. الوجه البحری به ناحیه ای از مصر گفته می شود که در آن رود نیل در انتهای خود به دریای مدیترانه می ریزد(دلتای نیل).
رواق صعایدة
صعایده مشهورترین رواقها بود وآن در سمت راست داخل از باب صعایدة قرار داشت. طلابی که از صعایده (که در استان اسوان مصر است) می آمدند در آنجا اسکان داده می شدند. امیر عبدالرحمن کتخدا آن را ساخته بود.
رواق شراقوة
برای طلاب الشرقیه (در منطقه اسیوط کنونی)که والی ابراهیم بیگ چرکسی ساخته بود به خاطر علاقه ای که به شیخ الاسلام عبدالله الشرقاوی داشت و برای تخلید یاد و نامش آنجا را ساخت. که طلاب و مجاوران فقیر و تهیدستی که از شرقیه (استان الشرقیه در مصر) می آمدند در آنجا اقامت می یافتند که و در قسمت منتهای بحریه از مقصوره قدیمی واقع است. مقصوره هم فضای جداشده با پرده یا جداساز، است که برای ادای نماز جدا می شود. مقصوره غرفه مانندی بود محصور به دور محراب مسجد که پیش نماز در آن می ایستاد.
رواق زاویة العمیان
در قسمت بیرونی مدرسه جوهریه و در جنب حاره واقع است. میان آن دو، معبری از سنگ ساخته بودند که منتهی به وضوخانه می شد. امیر عثمان کتخدا آنجا را ساخته بود.
رواق فَشنیة
خاص طلاب و مجاورین شهر فَشن (که امروزه یکی از شهرهای استان بنی سویف مصر است) بود.
رواق فیمة یا فیومیة
برای اهالی فیوم (استان فیوم در مصر کنونی) بود که میان رواق بحاورة و رواق شَنَوانیة در زاویه شرقی صحن واقع بود.
رواق شَنَوانیة
که به رواق اجاهره یا رواق منایفة نیز شهره است. در جوار رواق فیومیة واقع و خاص اهالی اجاهره بود در جنوب دلتا. شَنَوان در استان المنوفیة مصر واقع است.
رواق الحنفیة
واقع در بین رواق فَشنیة و شَنَوانیة است و درِ آن، رو به صحن جامع الأزهر باز می شد.
رواق حنابله
واقع در جوار زاویة العمیان است که امیر عثمان کتخدا ساخته بود و شامل اتاقهایی می شد که امیر راتب پاشا تجدید بنا کرده و عواید زیادی بدان تخصیص داده بود و خاصّ فقهای حنبلی بود.
رواق عباسی
رواق عباسی را خدیو عباس حلمی ثانی، ساخته بود و در زمانِ شیخ الأزهریِ شیخ حسونة النواوی بنای آن، تمام شد و جشن افتتاحش در سال 1315 هجری /1897 میلادی برگزار شد. حسونة بن عبدالله نواوی حنفی(متوفای 1343 هجری) شیخ الأزهر و مفتی دیار مصر بود و از نوابغ مصر به شمار می آید. از آثارش: «سُلَّمُ المُستَرشِدین فی أحکام الفقه و الدین» که در دو جلد است در بحث اصول شرعی با دقایق فهقی بسیار مشهور است.
رواق اقباط
مخصوص طلاب مصری منطقه قبطی ها، که محل تحصیل و تحقیق برای محققان زبان عربی و علوم شرعی بود.
رواقهای ویژه طلاب غیر مصری عبارت بودند از:
رواق الحَرَمَین
یا المکاویة که در سمت راست در راه منبر سالک از باب صعایده واقع است و طلبه مکه مکرمه و نیز سایر مناطق حجاز از جمله مدینه منوره و طایف و غیره در آن سکونت داشتند. شامل یک سالن و سه حجره می شد.
رواق برابرة
از شمال داخل باب مقصوره شرقی(باب الشوربة) بود . همچنین انباری برای نگه داری چرخ یا دلوهای آب داشت که اهالی چاد و اطراف دریاچه چاد در آنجا ساکن بودند.
رواق السناریة
مخصوص طلبه های سودان بود و مناطق غربی آن و از مشهورترین رواقهای ازهر بود.
رواق الشوام
سلطا قایتبای( سلطان دیار مصر در زمان ممالیک) آن را ساخته بود و در قسمت راست داخل باب رواق الشوام قرار داشت. امیرعثمان کتخدا توسعه اش داد و امیر عبدالرحمن کتخدا، تکمیلش نمود و بزرگتر از رواق صعایده شد که وی ساخته بود. شوام نام منطقه ای است در شام.
رواق مغاربة
در جانب غربی صحن جامع بود. بر روی سر درَش نوشته شده است: «أمر بتجدیده مولانا و سیدنا السلطان الملک الأشرف قایتبای علی ید الخواجه مصطفی بن الخواجه محمود غفرالله لهما». یکی از رواقهای بزرگ و مهم بود. در آن حجره های بزرگ قرار داشت . همچنین دارای چاه آب و آشپرخانه و سیستم لوله کشی داخلی و کتابخانه ای بزرگ بود. از سوی اهالی بلاد مغرب عربی (مراکش، الجزایر، تونس، لیبی و موریتانی) عوایدی از محل موقوفات به این رواق فرستاده می شد.
رواق جوهریه
به خاطر انتساب به مدرسه جوهریه بود که طلبه این مدرسه در آن مقیم بودند و تا این اواخر مکان تدریس خطوط عربی بود.
رواق دکارنة صلیح
برای اهل مناطق اطراف دریاچه چاد و تکرور در آفریقا بود. این رواق در کنارِ رواق شراقوة واقع بود.
رواق الأکراد
در رواق اکراد یا کردها، طلبه های مناطق کُردی اقامت داشتند. رواق اکراد در قسمت راست داخل باب المَزینین در کنار رِواق یمنیه واقع بود. گفتنی است که باب المزینین، بزرگترین و مهم ترین باب از بابهای هشتگانه جامع ازهر در قاهره مصر است و مدخل اصلی ازهر شریف می باشد.
رواق الهُنُود
طلبه های شبه قاره هند در آنجا بودند و در دست راست داخل باب المزینین در جامع ازهر قرار داشت.
رواق البغادة
یا بغدادیین که عراقیها در آن بودند و در بالای رواق هنود قرار داشت و شامل دو بخش مسکونی و آشپزخانه و سرویس بهداشتی می شد.
رواق برنیة
که اهالی برنو(دولت برنو) در غرب آفریقا در آن اقامت داشتند در مابینِ رواق اتراک و یمنیه قرار داشت. جای کوچکی بود و جزئی از رواق الأتراک.
رواق الیمنیة
برای اهل جنوب جزیره عربی در جوار رواق برنیة و دری داشت رو به «الرحبة المسقوفة» بیرونِ باب الأتراک.
رواق الأتراک
یا رواق الأُرُوام (رومی ها) که در قمست چپ داخل باب المغاربة بود به طرف راست داخلی از باب المزینین. دری داشت مجاور باب رواق المغاربة کما اینکه دری دیگر داشت رو به صحن جامع، و شامل 16 ستون از سنگ مرمر می شد. دوازده محلّ سکونت داشت. کتابخانه بزرگی داشت که اُمُّهات کتب و منابع و مصادر را در خود داشت که تعدادشان به 5051 جلد می رسید و سلطان ابوالنصر قایتبای آن را ساخته بود.این رواق مخصوص طلابی بود که از نواحی ترکستان، و آسیای میانه و غرب آسیا به الأزهر می آمدند و همچنین از آلبانی و منطقه بالکان.
رواق الأفغان
یا رواق السلیمانیة که امیر عثمان کتخدا القازدغلی از رجال دولت عثمانی، ساخته بود که در سال 1149 هجری/1736 میلادی درگذشت. وی از اتباع حسن چاویش القازدغلی بود، و پدر عبدالرحمن کتخدا.این رواق میان باب الشوام و رواق جاوه واقع بود و پنج سکونتگاه و کتابخانه بزرگ داشت. از شیوخ این رواق، شیخ جان محمد الأغوانی بود. تعداد ساکنین این رواق کم بودند و راتبه شان هر دو روز، چهل گِرده نان. اکنون این رواق به حیاط جامع الأزهر منضم شده است.
حال برمیگردیم به ارائه توضیحات بیشتر در باره رواق الأکراد
رواق الاکراد به خاطر کثرت طلاب باهوش و تلاشگر و جویای علم، از مهمترین رواقهای الأزهر بود. رواق الاکراد در دست راستِ دربِ ورودی مزینین قرار داشت نزدیکِ رواق مغاربه. درِ دیگری هم از آنجا رو به صحن جامع ازهر هست. طلاب کُرد در آنجا فقه و اصول مذهب شافعی می خواندند. همچنانکه پیشتر ذکر شد رواق، در مسایل مالی استقلال داشت. منبع دخل و درآمد هم خیّرین، علما، صاحبان جاه و منصب و سلطان بودند. طلبه مصری و کُرد و غیر کرد در گرفتن آن راتبه مساوی بودند و تبعیضی در کار نبود. رواق الأکراد اوقافی هم مانند زمینهای زراعی، خانه ها و مغازه ها داشت. یکی از شخصیت های بارزی که اراضی کشاورزی و دکانهایی تجاری وقف رواق اکراد کرده بود زینب خاتون از خانواده مشهور ایوبیان بود؛ که همه ثروتش را وقف ترویج علم و دین و تأسیس مدارس کرده بود و در واقع بنای رواق الأکراد در ازهر شریف و تقویت وتوسعه و تأمین هزینه های هنگفتِ آن، از محلّ موقوفات این امیره خانم کُرد بود.
از سوی طُلاب رواق، فردی به عنوان مسؤول رواق تعیین می شد که به مثابه رییس اداری رواق بود و باید پاسخگوی شیخ الازهر می بود و به وی گزارش کار می داد. مسؤولیتهای متعددی مانند دادن حقوق به طلاب و دفاع از حقوقشان و اشراف بر اراضی کشاورزی و دکانها و خانه های موقوفی داشت. رواق الأکراد هم دارای کارمندان متعددی بود که شیخ رواق را کمک می کردند؛ از جمله آنان وکیلِ رواق (که در غیاب شیخ رواق، کارهای او را انجام می داد)، نقیب رواق(کارهای ثبت و نوشتن در دفاتر و جذب و خروج طلاب را انجام می داد)، مبلّغ رواق، که برای نماز فراخوان می داد. امام مسجد، که برای طلاب امامت نماز می کرد. مباشر رواق، که در واقع کارش حراست از رواق بود. جابیِ رواق(گِردآورنده)، کسی بود که متولّیِ جمع آوریِ درآمدهای موقوفات بود. کسانی هم بودند که برای رواق آب و آذوقه می آوردند.
بدین ترتیب امور آموزشی و اداری در رواق بخوبی در جریان بود. طلابی به آنجا می آمدند و درس می خواندند و پس از فراغت از تحصیل، به عنوان عالِم و دانشمند، به شهر و دیارشان بازمی گشتند و حاملان مشعل نور و هدایت می شدند و با جهل و افراط گرایی مبارزه می کردند و مدافع دین اسلام و مذهب تسنن شافعی بودند.
از جمله افرادی که متولی مسؤولیت شیخ رواق بود شیخ عبدالرحمن بن احمد بن محمد الذوقی کالُردی الأزهری بود. وی منسوب به «حِصن ذوق» در بدلیس است که اکنون در ترکیه است. وی به سال 1277 هجری/1860 میلادی متولد شد. در 25 ربیع الاول 1313 هجری، مسؤول رواق الأکراد شد و بعدا به عنوان امامِ مسجد عباسی در داخل جامع الأزهر تعیین شد. عهده دار وکالت و بعدا مشیخت رواق شد و ناظر بر اوقافش بود. شخص دیگری که املاکی بر رواق الأکراد و رواق الأتراک وقف کرد یکی از رجال دولت عثمانی بود به نام فریق ابراهیم ادهم پاشا اورفلی مصری که از عشیره ای از منطقه رها(اورفا) بود. شیخ عبدالرحمن در سال 1940 میلادی درگذشت. وی همه عمرش را صرف عبادت و خدمت به علم کرد. فرزندانش بعدها در دولت مصر منشأ خدماتی جدی شدند.
شخص دیگری که متولّی مشیخت رواق الأکراد بود شیخ عمر وجدی پسر عبدالقادر کردی ماردینی (1901-1991 میلادی) است. وی فقیه، متکلم و زاهد بود و در ماردین در ترکیه متولد شده بود که بعدها در مصر رحل اقامت افکند و به رواق الأکراد در ازهر شریف پیوست. وی نزد علمایی چون شیخ محمد حبیب الله شنقیطی و شیخ محمد زاهد کوثری تعلیم دید و اجازه گرفت و به عنوان مترجم زبان ترکی نیز در رادیو مصر کار می کرد. همچنین به عنوان شیخ رواق الأکراد و رواق البغدادیین در ازهر شریف خدمت کرد.
برنامه های آموزشی در رواق اکراد تا اواسط قرن بیستم ادامه یافت تا اینکه قانون تحول و توسعه آموزشی الازهر در زمان جمال عبدالناصر به سال 1954 میلادی، به منظور پیروی از روشهای آموزشی جدید به تصویب رسید. هدف از تصویب آن، توسعه برنامه های آموزشی الازهر و جذب بیشتر دانشجویان و طلاب مصری و غیر مصری بود. دانشکده های بیشتری در رشته های جدید علمی در علوم زبانی، و حقوقی و علوم انسانی تأسیس شد. همچنین شهرک های دانشجویی جدیدی احداث شد. یکی از این شهرک های دانشجویی برای دانشجویان مصری بود و دیگری برای دانشجویان خارجی که نامش را «مدینة البعوث الإسلامیة» گذاشتند. لذا طلاب را از رواق های قدیمی الازهر به این شهرک های جدید منتقل کردند و بر اساس تخصص و روشهای جدید علمی، آنان را به دانشکده های جدید انتقال دادند و سازماندهی کردند. از رواق های قدیمی به عنوان بخشهایی برای اداره خدمات مسجد و نمازخانه زنان استفاده شد.
نظر شما