در خبرها آمده است که چهار روستای دوریسان، چورژی، سرکران و نسمه به شهر پاوه ملحق شدهاند. شاید در نگاه اول بتوان از این خبر خوشحال شد چرا که این روستاها از امکانات شهری (اگر واقعاً امکاناتی در اختیار باشد) برخوردار میشوند و دل افرادی هم با این خبر شاد شود.
اما به عنوان یک فعال حوزه گردشگری دست کم در مورد روستای هدف گردشگری نسمه میدانم که این اتفاق هیچ کمکی به پیشرفت آن نمیکند! مگر حالا که سراب قنبر جزو شهر کرمانشاه است چه موهبتی جز خشکیدن باغاتش برای مردمانش به ارمغان آورد، یا مثلاً در سالیان اخیر که روستای مرادحاصل در دل شهر کرمانشاه افتاده است کسی یادی از سراب پر آبش میکند؟ همانی که شاید نقشش در دیوارهی شکار گراز در تاقبستان آمده است!
در سالیان اخیر روستای نسمه به مقصد بسیاری از تورهای گردشگری بدل شده است، از انصاف نگذریم اهل روستا امکانات خوبی هم برای گردشگران فراهم آوردهاند تا جایی که نمایندهی یونسکو که جاهای زیبای زیادی را گرداگرد دنیا به چشم دیده است آنجا کبکش حسابی خروس میخواند.
حالا به بهانه آوردن امکانات شهری به نسمه، مدیران تصمیمی گرفتهاند که با اغماض بسیار باید به دیدهی نگرانی در آن نگریست. روستا که شهر بشود لابد مجوز ساخت و سازهای ناسازگار با فضای اطراف هم راحتتر صادر میشود. فردا روزی میآید که باید منتظر ظهور آپارتمانهای قد و نیمقد بیریخت در میان باغات روستا باشیم، دیری هم نخواهد پایید همان درختان باقیمانده به بهانهی توسعهی کوچه و معبر قطع میشوند و دیگر کسی اسم نسمه را هم به یاد نمیآورد.
حالا که شهرنشینان از خانه و کاشانه خودشان فراری هستند و در به در دنبال جایی دنج برای گذران آخر هفتهها هستند، حالا که میتوان روستاها را با طرحهای باغداری، کشاورزی، دامداری و البته گردشگری پایدار توسعه داد. این چنین تصمیماتی چه کمکی به روستاها میکند؟ آن هم برای منطقهای که اقتصادش مبتنی بر گردشگری و باغداری است. آیا مردم نسمه لنگ امکانات شهری ما هستند؟ خدا را شکر تکنولوژی آنقدری پیشرفت کرده است که فاصلهی شهر و روستا چشمگیر نیست. اصلاً شهرهای ما چه امکاناتی به شهرنشینان دادهاند که روستاییان چشم طمع به سوی آن داشته باشند؟ دود و دم شهرهایمان یا معماری ناهمگون خانههایمان آرزوی کدام روستایی است؟ یا مثلاً الان یک قرن پیش است که روستاها مدرسه ندارند و خانوادهها برای پیشرفت مجبورند فرزندانشان را راهی شهر کنند؟ اختلاف میآید سر چند مغازه لوکس که از همت عالیمان همه زیر خط فقریم و خیلی توفیر ندارد بالای شهری باشی یا روستایی.
اینها دغدغههایی هستند که باید از تصمیم سازان پرسید با کدام مجوز چنین تیشه به ریشهی هویت یک روستا میزنند؟ اگر واقعاً هدف توسعه است، با فرض اینکه تمام راههای توسعه به روی مردم روستاها بسته است، نتایج مثبت این تصمیم برای مردم چیست؟ اگر هدف بزرگتر کردن شهرهایمان است که فردا به دیگران فخر بفروشیم و با آن گروکشی کنیم هیچ عیب ندارد اما اقلاً بگذاریم کارشناسان، مردم روستاهای فوق و هزاران روستای دیگر از این دست هم نظرشان را بگویند. کاش میشد وقتی میخواهیم تصمیمی بگیریم به این موضوع بیاندیشیم که ما امانت دار هستیم نه صاحبخانه!
*رئیس هیأت مدیره انجمن صنفی راهنمایان گردشگری استان کرمانشاه
نظر شما