در اندرون من خستهدل ندانم کيست/که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
گرچه بیست و چند هزار سال از آغاز کتابت و نوشتار بگذشته است اما آنچه اکنون برای بشر، قابلفهم و استناد است قدمتی حدود ۶ هزار سال دارد.
در سرزمین ما، ایران، توجه به قلم پیشینهای دیرین دارد. تیرگان (سیزدهم تیرماه) یکی از مهمترین جشنهای ایران باستان است که آیینهای خاصی داشته و یکی از آنها پاسداشت قلم بوده است.
از دلایلی که برای این جشن ذکرشده، این است که در این روز، هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران، نویسندگان و کاتبان را به رسمیت شناخت و آنان را گرامی داشت.
دلیل دیگری هم که برای این جشن ثبت شده این است که سیزدهم تیرماه، روز ستارۀ تیر یا عطارد است و چون عطارد، کاتب ستارگان است، میتوان «سیزدهم تیرماه» را «روز نویسنده» نامید. البته دهههای اخیر، درنهایت «چهاردهم تیرماه» بهعنوان «روز قلم» نامگذاری شد.
و اما چیست این قلم؟ او پرسشگر اما گستاخ نیست، مطالبهگر است اما در پی تخریب و انتقام و تسویهحساب نیست، کنجکاو است اما فضول نیست، منتقد است اما مغرض نیست، پیگیر است اما قضاوت نمیکند، حکم نمی بُرَد، بیمار نیست.
یک قلمبهدست، نویسنده یا روزنامهنگار، هرگز شرفش را قربانی نمیکند، وجدانش را نمیفروشد، حقیقت را فدای اغراض، تعلقات و عُلقههای شخصی نمیکند، او سعی میکند در تحلیل و تفسیر و انعکاس آنچه در جامعهاش رویداده تا جایی که میتواند بیطرف بماند، او تلاش میورزد جامع، روشن و صحیح بنگارد و نمایندهای امین برای مردمی باشد که همه شیشههای نازک و ظریف اعتماد خویش را در سبد امین او به ودیعه گذاشتهاند و چه مسئولیتی از نگاهداشت امانت مردم، دشوارتر که شاعر فرمود: «آسمان بار امانت نتوانست کشید، قرعه فال به نام من دیوانه زدند!».
صداقت و راستی، وفاداری، با مردم بودن و میان مردم زیستن، رعایت اصول و شالودههای اخلاقی و حرفهای چون میهندوستی، رازداری، مسئولیت اجتماعی، مردمداری، حراست و نگاهبانی از ساختارهای بنیادین جامعه، صیانت از محیطزیست، دفاع از آزادیهای مشروع فردی، مدنی و حقوق شهروندی و رعایت مصالح قانونی و عرفی و همچنین داشتن تعهد و «شرافت» از مهمترین الزاماتی است که باید سعی کرد در این راه سخت و دشوار، در مسیر تمسک به «قلم»، بدانها عشق ورزید تا چونان چراغی نورانی، راهنما و نشاندهنده مسیر پر سنگلاخ دانایی بخشی و رسانش آگاهی شد چه اینکه خداوند هم به مقام و منزلت قلم «سوگند» یاد کرده است.
آموزگار زندگی به ما آموخت که نه مرگ آنگونه تلخ و نه زندگی چنان شیرین است که بهعنوان یک «انسان»، در کسوت یک فعال عرصه قلم، شرف را برای این دو، به قربانگاه سپرد. برای زندگی باید نوشت اما نه تا مرز بردگی و از مرگ باید هراسید اما نه تا سرحد تغافل و بیریشگی.
نوشتن هنری است انسانی، آنکه مینویسد تنها نیست، او با نوشتن، آستانۀ تحمل خویش را برای همزیستی انسانگونه با همنوعانش- فارغ از هر تفاوتی- ارتقا بخشیده و منبع و منهجی برای سایر مردمان جامعه خویش میشود. رسالت قلم و قلم نگار البته سخت و دشوار است و بر مسیر صداقت و شرافت ماندش دشوارتر؛ براین اساس رواست روز چهارده تیرماه را تنها بر «شرافتمند ماندگان» عرصه خطیر قلم تبریک گوییم.
نظر شما