شینِ گه‌رم / نورمراد رضایی*

سرویس ایلام - اگر منظومه «باوه یال» غلامرضاخان ارکوازی را بارها و بارها بخوانیم و در تک‌تک ابیات آن دقتی ویژه به خرج دهیم، متوجه خواهیم شد که این منظومه تا چه اندازه شگفت انگیز و قابل ستایش است، گاهی از یک بیت می‌توان شعری کوتاه اما عمیق یا یک هایکو ماندگار بیرون کشید.

"کەپوو وەو شینِ گاڵِ گەرمەوە
چمان مِردەێ داشت وە ڕۊ تەرمەوە"
(غلامرضاخان ارکوازی)

اصولا برای کسانی که هایکو سرا هستند و به این قالب کوتاه اما عمیق علاقه دارند کشف و شهود در دنیای به ظاهر معمولی معنای دیگری پیدا می‌کند . (هایکو شعری است کوتاه و 17 هجایی که در سه سطر نوشته می‌شود، هایکو نه وزن دارد و نه قافیه و آرایه های کلامی به ندرت در آن به کار می‌رود، این قالب شعری از ژاپن به جهان معرفی و فراگیر شد) مطلبی از جناب آقای مسیح طالبیان راجع به چند هایکو از شاعران ژاپنی با مضمون " هوتوتوگیسو " ( هوتوتوگیسو در زبان ژاپنی همان " کوکو" است، پرنده‌ای با صدای خاص که معمولا در شب می‌خواند) نظرم را جلب کرد، هوتوتوگیسو یا همان کوکو فصل واژه ای(کیگُو) است که معمولا هایکو سرایان ژاپنی بارها آنرا در شعر بکار برده اند، یک نماد عینی( آبژه) برای برای رسیدن به آنچه در ذهن شاعر( سوبژه) اتفاق می‌افتد، همان که ربط ویژه‌ای به فلسفه ی ذِن و کشف و شهود دارد .

جیغِ کوکو
مهتاب می‌تَراود از میانِ
انبوه بیشهء خیزران

( باشو )

با خوانشِ این هایکو از ماتسو باشو در ظاهر، فضای شب، تراوش مهتاب از میان بیشه ی خیزران، تداعی می‌شود، حالتی وهم آلود که شاعر با توجه به فضای عینی و آمیختن آن با حالات درونیش به آن رسیده است، در ظاهر کلمات و نگاهی سطحی، زیبایی کار مشهود است، گرچه باشو نیزار را با صدای کوکو ترکیب کرده و بین این دو "مهتاب" را وجهُ المُصالحه قرار داده و از بار سنگین ِ اندوه و سکوت مقداری کاسته است اما به هیچ عنوان نمی توان از این فضای رمزآلود عبور کرد، وقتی از ساختمان ظاهری کار عبور می‌کنیم به عمق حزن و اندوه و تنهایی شاعر در فضایی وهم آلود با صدای (جیغ) کوکو بیشتر پی می‌بریم.

صدای کوکو (یک حس شنیداری) و ماهتاب (حسی دیداری) دو پدیده در پیش زمینه‌ای از سکوت در نیمه شبی از تابستان که شاعر در رنجِ بی خوابی آنرا تجربه کرده است . "باشو" در فضایی مشابه در هایکوی دیگر باز به سراغ "کوکو" می‌رود و از او می‌خواهد که در این اندوه شبانه یاری اش کند، در واقع از حزن صدای کوکو غمش افزون است و از او می‌خواهد که بیشتر از این به زخمش نمک نباشد، صدای کوکو نمادی است از بیان درد و حزنی عمیق در دل شب .

به اندوهِ من
خلوتی عطا کن
تو کوکو !

حتی "یوسا بوسون " دیگر هایکو سرای ژاپنی از این فضا برای بیان حالات درونی خود و پیوند آن با سوژه های انسانیش استفاده کرده است، در واقع صدای کوکو حتی ذهن یک عاشق بی خواب را هم چنان بهم می‌ریزد که عشقش چند برابر می‌شود .

زنِ مجنونِ ایواکورا
عاشقیش دوچندان می‌کنی
آی هوتوتوگیسو ! (کوکو)
"بوسون"

شاید اگر منظومه ی باوه یال غلامرضاخان ارکوازی را بارها و بارها بخوانیم و در تک‌تک ابیات دقتی ویژه به خرج دهیم متوجه خواهیم شد که این منظومه تا چه اندازه شگفت انگیز و قابل ستایش است، گاهی از یک بیت می‌توان شعری کوتاه اما عمیق یا یک هایکو ماندگار بیرون کشید، در یادداشتی پیش از این، مطلبی درباره ی یکی دیگر از ابیات این منظومه نوشتم و توضیح دادم که تا چه اندازه شاعر در این منظومه ( باوه‌یال ) خلاقانه و شگفت انگیز عمل کرده است .
بیت
"کەپوو وەو شینِ گاڵِ گەرمەوە
چمان مردەێ داشت وە ڕۊ تەرمەوە"

هم نمونه‌ای خاص است که نمی توان براحتی از کنار آن گذشت، یک بیت ناب، یک هایکو بی نظیر و شاید یک داستانک زیبا با تفسیر و تاویل های بسیار .

همانگونه که در ابتدای این یادداشت ذکر شد "که‌پوو" یا همان کوکو فصل واژه‌ای است که در ساختار زمانی و مکانی یک اثر هنری تعریفی خاص دارد و نمادی است برای بیان درد، اندوه و نشان دادن درازای شب در پیوند با تنهایی و رنج شاعر .
غلامرضا خان ارکوازی در رنجی عمیق بسر می‌برد، ماتمی پایان ناپذیر، مصیبتی که نتیجه ی از دست دادن فرزند است، غم هجران و بی خوابی در سکوتی مرگبار در دل شب، او را به صدایی دور وصل کرده است، آوازِ "که‌پو" که شاعر آنر " شینِ گالِ گرم " می‌خواند .
غلامرضا خان ارکوازی باز هم ،شنیدنی ها و دیدنی های طبیعی را آنگونه می‌بیند که ذهن اندوه بارش می‌خواهد، پیوندی میان خود و "که‌پو"، نوعی همدردی در زمانی که شاعر پیله‌ای بنام تنهایی در اطراف خود تنیده است، "که‌پو " را همدرد خود می‌پندارد، موجودی که به زعم شاعر، از شیونش پیداست که عزیزی را از دست داده و سنگینی بار این مصیبت بزرگ را بدوش می‌کشد.

مسیح طالبیان در مطلبی با اشاره به کتاب آیینه پردازانِ محمد مستقیمی به چهار نوع فضا در خلق شعر اشاره کرده است:
فضای واقعی : فضایی است که شاعر با حواس پنجگانه در آن زندگی می‌کند، می‌بیند، می‌شنود، می‌چشد، می‌بوید و لمس می‌کند .
فضای احساس : این فضا فضایی است که در شاعر انگیزه ایجاد می‌کند. شاعر در رویارویی با پدیده های دنیای واقعی به یک احساس می‌رسد، شاد می‌شود، غمگین می‌شود، عاشق می‌شود، به نفرت می‌رسد، برمی آشوبد و ...
فضای ذهنی خیال : این فضا دنیایی است که آفریدهء شاعر است و در اختیار اوست که هر طور که بخواهد به آن می‌نگرد، در آن تصرف می‌کند.
فضای عینی خیال : شاعر در این فضا طرح های آفریده شده در فضای ذهنی خیال را تجسم می‌بخشد.لوازم کار او واژه ها و ساختار زبان هستند که از عناصر دنیای واقعی است.او ناگزیر است از زبان استفاده کند ولی از زبانِ همان دنیای خیالی و نه از زبانِ دنیای واقعی.یعنی از زبان ناخودآگاه و نه از زبان خودآگاه.اگر شاعر با زبان ناخودآگاه به توصیف طرح های خود تا پایان ادامه دهد، کار او پایان می‌یابد ."

در واقع غلامرضا خان ارکوازی همانند دو هایکو سرای ژاپنی یعنی باشو و بوسون فضایی را خلق کرده است که حاصل تالم درونی اوست و از یک فضای عینی به فضایی ذهنی رسیده است برای بیان هر آنچه بر او می‌گذرد.

"کیو"(kyo) واژه‌ای است که در فلسفه ی ذِن و فن هایکو سرایی کاربردی اساسی دارد به این معنا یک موضوع یا یک تصویر ممکن است ظاهری پوک و پوچ داشته باشد اما درونش پر از چیز های گرانبها است، "کیو "علیرغم اینکه خالی نشان می‌دهد اما پُر است، ما را وادار می‌کند که به او نزدیک شویم و با او همدردی کنیم، تصویری که غلامرضا خان ارکوازی دیده و شنیده است ممکن است برای یک بیننده یا شنونده ی عادی معمولی و بی‌معنی باشد اما زمانی که از ذهن شاعری بزرگ با اندوهی عمیق می‌گذرد فلسفه ی دیگری پیدا می‌کند و این همان گنجی است که شاعر در درود خود پنهان کرده است، بطور خلاصه اینکه یک شاعر چیره دست شبیه غلامرضاخان ارکوازی با المان های فضای ذهنیِ خیال، همچون فضای واقعی در متن رفتار می‌کند تا عینی و ملموس باشد.

"کوکو با آن شیونِ تلخ و گرم که از صدایش پیداست، شاید تابوت مرگ عزیزی را به دوش می‌کشد"
آیا این متن نمی گوید که شاعر در چه وضعیتی قرار دارد؟ تفاوت شعر با غیر شعر چیست؟ چرا شاعر از این زبان برای بیان هر آنچه بر او می‌گذرد استفاده می‌کند؟ اینها سوالاتی است که ما را به این جواب می‌رساند، وقتی "هاکوئین" ژاپنی می‌گوید: "شما صدای کف زدن دو دست را می‌شنوید و من صدای کف زدن یک دست را". به ظاهر این فلسفه یک بن بست تردید است اما در حقیقت ما را از تاریکی به روشنایی میرساند، همان کشف و شهودی که در اختیار شاعر است تا به درکی درست از زیبایی برسیم، حتی زمانی که این زیبایی یک تصویر تلخ باشد .

غلامرضا خان ارکوازی شاعری است که براحتی از متن و مضمون و فضایی که در آن قرار دارد عبور نمیکند و حاصل این تامل و درک خلق آثاری است که او را بیشتر از دیگر شاعران هم عصرش نمایان کرده است،
"کەپوو وەو شینِ گاڵِ گەرمەوە
چمان مردەێ داشت وە ڕۊ تەرمەوە"

واژه های شین / گاڵِ گەرم / مِردە/ تەرم /،هر کدام به تنهایی "کوکوی " است که درد را فریاد می‌زنند، در یک بیت کم نظیر و شاید یک هایکو :

نیمه شب تابستان...
بر تابوت مرگ عزیزی
شیونِ کوکو

(*شاعر و کارگردان )

کد خبر 304774

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha