دکتر حسین دانش مهر عضو هیات علمی و استادیار جامعه شناسی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه کردستان، مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه کردستان، سردبیر مجله علمی جامعه شناسی فرهنگ و هنر، مدیر پژوهشی گروه مطالعات راهبردی و توسعه کردستان و همچنین مدیریت پروژه طرح توسعه اقتصادی و اشتغالزایی روستایی استان کردستان را عهده دار است.
گروه هم اندیشی پاوه با حضور جمعی از فرهیختگان، اساتید دانشگاه و فعالان حوزه های مختلف شکل، به شکلی تخصصی مباحث حوزه توسعه پاوه را دنبال می کند. محوریت مباحث مطروحه و جمع بندی مطالب ارائه شده در این گفتگو تحت عنوان "جامعه شناسی مرز؛ فرصت ها، چالش ها" توسط مهندس نظام سلیمانی از جوانان دغدغه مند و توسعه گرای منطقه اورامانات، انجام گرفته است.
جناب آقای دکتر دانش مهر، قبل از هر چیز چرا مرز، چرا تحلیل جامعه شناختی، رابطه این دو مفهوم را با توجه به وضعیت شهرستان بیان بفرمائید؟
سئوال بسیار خوبی است. بدون شناخت فضای اجتماعی، صحبت کردن از مسائل، فرصت ها و چالش های آن بی معنی است. در جامعه شناسی رویکردی به نام " جامعه شناسی تفسیری" داریم که در آن معتقد به تفسیر دنیای اجتماعی از نظرگاه افراد است، دنیایی که افراد یک جامعه تجربه می کنند، دنیایی که در درون آن می زیند، همین وضعیت است که واقعیت اجتماعی را شکل می دهد، نه دیدگاههای بیرونی که بر افراد و جوامع تحمیل می شود. بر این اساس ما با کاربست این رویکرد تفسیری بدنبال کشف، وصف و برساخت همین فضا و معانی (گاهاً ناشناخته) هستیم که در آن قرار داریم. بدون میانجی مفهوم مرز و 84 کیلومتر مرز مشترکی که با کشور عراق داریم، شناخت، برنامه ریزی و ارزیابی ما از هرگونه وضعیت حادث شده یا ارائه تصویری روشن برای آینده شهرستان ممکن نیست (یا حداقل مخدوش است). رویکردهای مسلط بر وضعیت توسعه یا توسعه نیافتگی شهرستان پاوه، با تبعیت از الگوهای ملی و بین المللی (که در ادامه بحث خواهد شد) بسیار دور از این نوع نگاه بوده و هستند. لذا من فکر میکنم بحث ها و مواردی که دوستان در این گروه مطرح می کنند دقیقا اشاره به خلاءهایی است که ما در مدل های تجربه شده توسعه، تاکنون تجربه نموده ایم. مگر میشود واقعیت هایی بسانِ امر مرزی، معیشت مرزی، حیات مرزی، سیاست مرزی، فرهنگ مرزی، برنامه ریزی مرزی، مصائب مرزی و ... را نادیده گرفت، اما انتظار مفهومِ موهومِ توسعه در شهرستان را داشت. این است رابطه این دو مفهوم؛ نگاه جامعه شناختی و توسعه در شهرستان پاوه.
در مطالعات مرزی عنوان می شود که بعد از جنگ جهانی دوم مفهوم مرز با دگرگونی هایی روبرو بوده است (گذار از مفهوم امنیت به محور توسعه) این وضعیت را در شهرستان پاوه جنابعالی چگونه تحلیل می فرمایید؟
پاسخ به این سوال و تبین وضعیت در مورد شهرستان، یک مقدار نیاز به تبارشناسی مفهوم مرز دارد. مفهوم مرز دقیقاً قدمتی به اندازه درازای تاریخ بشر دارد. به باور "ژان ژاک روسو" فیلسوف سوئیسی قرن هجدهم، همین که انسانها مفهوم مالکیت را درک کردند و آن را محترم شمردند، حصاری دور خود کشیدند و توانایی گفتنِ " این مال من است" را بدست آوردند، مرز و خطوط جدید به مثابه محدودیت ها ایجاد شدند. یادمان نرود در این سطح مرزها از یک سو محصول قدرت و از دگر سو محصول محترم شمردن مالکیت خصوصی اند. با این گزاره می توان استدلال کرد که توسعه همزادِ مرز در تعریف کلاسیک آن است. اما در تعریف جدید مرز، خطی است که حدود زمینی، دریایی و هوایی بین دو کشور را مشخص می کند و عمدتا بعداز جنگ جهانی دوم به جهت جلوگیری از تعرض ها و استعمارطلبی های مکانی بوجود آمد. این تقسیم بندی چالش های زیادی را در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، قومیتی، هویتی و ... عمدتا در کشورهای توسعه نیافته ایجاد نموده است، که در جای جای جهان هنوز جزو محمل های مهم مناقشه و جنگ های خونین است (نمونه نزدیک ارمنستان و آذربایجان).
فکر می کنم مرز در ایران و شهرستان پاوه در این کانتست قابل تحلیل است. بدین معنی که با سازه توسعه همخوان نبوده و اتفاقاً همیشه معنای امنیت را بر خود حمل نموده است. دقیقا اینجاست که مناقشه بین طرفداران دو دیگاه تقدم امنیت بر توسعه یا برعکس، قابل تفسیر در فضای جغرافیایی و اجتماعی شهرستان پاوه نیست. چرا که بر اساس آمارها و تجربه زیسته، شهرستان پاوه و مرزهای آن جزو امن ترین نقاط ایران است، اما چرا تاکنون توسعه در ابعاد آن در قیاس با ظرفیت های آن اتفاق نیافتاده است؟ شاید این موضوع ما را به گزاره دیگری که همیشه و تحت هر شرایطی مناطق مرزی را با توسعه نیافتگی، و محرومیت اجتماعی پیوند زنده است، رهنمون می سازد. امید است با حساس سازی گفتمان توسعه در مناطق مرزی و شهرستان های دارای ظرفیت و پتانسیل های توسعه، نگاه به این مفهوم تغییر کند.
جناب آقای دکتر ؛ موقعی که صحبت از مرز می شود، بلافاصله مصائب و مشکلات حیات اجتماعی مرز نشینان مانند کولبری در ذهن ما تداعی میشود، این شرایط در نوار مرزی و مشخصا شهرستان پاوه را چگونه تفسیر می فرمائید ؟
سوال بسیار مهمی است. از یکسو توجه ما را به مهمترین مسائل و مشکلات مرز در حوزه شهرستان پاوه جلب می کند و از سوی دیگر زمینه را برای تحلیل مهمترین چالش موجود یعنی کولبری آماده می نماید.
مرز و تأثیری که بر زندگی مردم مناطق مرزی اعم از فرهنگ، اقتصاد و شرایط سیاسی گذاشته، همواره این مناطق را با تنگناهای جدی روبرو ساخته است. انگار که به میانجی مرزی بودن است که ما تجربه جنگ، قاچاق کالا (اقتصاد غیررسمی)، محرومیت اجتماعی، زمین های آلوده به مین، بیکاری، کمبود زیرساخت های آموزشی و بهداشتی، میل به مهاجرت نخبگان، مهاجرت به شهر، کم جمعیت شدن سکونت گاههای روستایی و ... را داریم. پرواضح است این وضعیت رنج های مضاعف را بر ساکنان خود تحمیل می نماید که نموده است.
در زندگی روزمره ساکنان شهرستان پاوه همواره این رنج های اجتماعی، با وضعیت هایی مانند مخاطرات اجتماعی و اقتصادی قابل تبیین است. بعنوان یک مثال از این وضعیت باید عرض کنم بنابر آمار رسمی که در نیمه دهه 80 اعلام شد،691 هزار هکتار از زمین های استان کرمانشاه، آلوده به مین و مهمات منفجر نشده باقیمانده از دوران جنگ بود. با وجود آنکه از سال 68 و یک سال پس از پایان جنگ، عملیات پاکسازی مناطق مسکونی و اراضی کشاورزی استان کرمانشاه آغاز شد اما نامعلوم بودن محل کاشت مین ها به دلیل عهدشکنی دولت عراق در تحویل نقشه مین های کاشته شده در ایران و ناکافی بودن تجهیزات پاکسازی، این مهم را با کندی روبرو ساخت و لطمات جبران ناپذیری از قبیل تلفات جانی و نقص عضو را به بار آورده است. وضعیتی که هنوز در روستاهای مرزی ما مانند شوشمی، هانی گرمله و زاور، هرازگاهی در میان باغداران، دامداران و کولبران قربانی می گیرد. نمونه های حوزه بهداشت و درمان، بیکاری، زیرساخت های آموزشی، حمل و نقل، مهاجرت، راندمان پایین تولید، سطح پایین رفاه و ... در مصاحبه های پیشین و احتمالا آتی دوستان، با آمارهای مستدل قابل پیگیری است.
در بخش دوم سوال شما، یعنی کولبری باید عرض کنم که متأسفانه این واژه دارای بار ارزشی منفی است و انگار در راستای همان سیاست های فرودستان مرزی است. یک مثال شاید در این زمینه روشنگر بحث باشد؛ اگر یک تابلو زیباست، این زیبایی ذاتیِ تابلو نیست، بلکه معنی زیبایی را مخاطبان (تماشاگران) بدان می بخشند، در این زمینه درمی یابیم که با وجود یا خلق یک مفهوم، به همان شیوه نیز با آن رفتار می شود. (شاید شهر مرزی، انسان مرزی، کولبر و ...). یا بنظر من این افراد نه کولبران!! بیشتر کسانی هستند که در زمینه اقتصاد غیررسمی (نه اقتصادهای نامشروع)، که مشخصه آن عدم ثبت ورود و خروج کالا می باشد، مشغول فعالیت هستند. کولبری در شهرستان پاوه معلول دو عامل است؛ یکی عامل خارجی و دیگری عوامل داخلی. منظور از عامل خارجی سیطره سیستم سرمایه داری مدرن یا نئولیبرالیسم است که بشدت بر جامعه ایران و شهرستان پاوه سایه افکنده است. در اقتصاد نئولیبرالیسم کرامت انسانها و شیوه تولید مهم نیست، آنچه ارزش تلقی می شود، حداکثر سود است. حداکثر سود از طرف صاحب سرمایه حتی بدون تولید. این سرمایه دار می تواند کارفرمای یک شرکت تولیدی، مالک یک شرکت خدماتی، صاحب یک مجتمع تفریحی، صاحب بار یا کالای وارداتی باشد. در شهرستان پاوه مورد آخر، اساساً بعنوان نوع سرمایه داری مسلط قابل تحلیل است، افرادی که اساسا نامرئی نیز هستند و کارگران یا کولبران!! آنان را نمی شناسند. لذا این شیوه حاکم بر نظام اقتصادی در شهرستان فراتر از اراده ما و تابعی از مقتضیات اقتصاد نئولیبرالیسمی است که انگار گریزی از آن نیست. حداکثر سود به هر شکلی که امکان دارد. در شهرستا پاوه این سود از طریق اقتصاد غیررسمی به هر طریقی و با هر وسیله ای حتی استثمار انسان. مشخص است مخاطراتی که عرض کردم به اشکال گوناگون در حیات اجتماعی ما تجلی پیدا می کند، مثلا زیر سوال رفتن کرامت و شآن انسانی. این شیوه از اقتصاد در میان کولبران با کار موقت، بدون بیمه، سخت و طاقت فرسا و تجربه مواردی مانند سرمازدگی، سقوط از کوهستان، رفتن روی مین و ... شناخته می شود. مشخص است در چنین فضایی مشخص های اصلی نظام سرمایه داری که تولید، ایحاد اشتغال، رفاه، توزیع عادلانه نه برابر درآمد، پس انداز و انباشت است، سرمایه محقق نمی شود، که تاکنون نیز از قبل این شیوه از معیشت، این اهداف از جانب سرمایه دار و کولبر محقق نشده است. اما سوال اساسی اینست که چکار باید کرد و آیا راه حل هایی برای گریز از این وضعیت وجود دارد یا نه؟ بخش از پاسخ را در ادامه خواهم گفت و بخشی نیز با اشاره به این جمله اسلاوی ژیژک فیلسوف معاصر قابل تأمل است " ما در جهان واقعی زندگی می کنیم، که در آنجا آنچه را که امکانپذیر است انجام دهید".
منظور از عوامل داخلی، همان تحلیل وضعیت در سطح شهرستان، استانی و ملی است. کولبری به مثابه شیوه معیشت، آنهم با این شدت در یک دهه اخیر، محصول توسعه نیافتگی شهرستان در گذر زمان است. نیک می دانیم که جبران عقب ماندگی مستلزم نگاه ویژه و تبعیض مثبت به این مناطق است. توسعه نیافتگی تاریخی در شهرستان پاوه همانند حلقه های یک زنجیر در هم تنیده شده اند. در سطح شهرستان ما فعالیت های اقتصادی مدرن ناشی از صنعتی شدن، خدمات، کشاورزی مدرن، دامداری مدرن و ... را نداریم و شیوه سنتی این فعالیت ها هنوز با بهره وری پایین به حیات خود ادامه می دهد. این وضعیت را در کنار رشد جمعیت شهرستان، افزایش جمعیت جویای کار در شهرستان، افزایش هزینه های زندگی، توسعه نیافتگی مناطق همجوار و مرکز استان (استان کرمانشاه متأسفانه در حوزه شاخص های توسعه اقتصادی همواره جزو استان های بالانشین کشور است) قرار دهیم، آنگاه مرز را بعنوان یک موهبت و جایی برای اشتغال و جذب سرریز جمعیت جویای کار در نظر می گیریم (احتمالا این دیدگاه طرفدارانی دارد). انگار که جبر جغرافیایی و توسعه نیافتگی تاریخی شهرستان، گزاره "توسعه نیافتگی یک تقدیر است"، را بخوبی برای ساکنان معنا کرده است.
از دیدگاه جنابعالی نگاه برنامه های توسعه به مرز و متناسب آن کولبری چگونه است؟ و آیا اسناد فرادستی (برنامه های توسعه، سند آمایش سرزمین و ...) راهکار مناسبی برای شناسایی ظرفیتهای منطقه و برنامه ریزی صحیح جهت مقابله با مصائب و مشکلات مرزی است؟
شاید بهتر باشد جواب این سوال را با این جمله اسپیواک فیلسوف هندی شروع کنیم که " آیا فرودست می تواند سخن بگوید" . معنایش است که در قرن حاضر، طردشدگان، درحاشیه مانده ها، فقرا و تهیدستان و مرزنشینانِ دور از مرکز باید در نظام برنامه ریزی دیده شوند و به آنان به مثابه انسان های زائد نگریسته نشود. با نگاه به نظام برنامه ریزی حاکم بر ایران متوجه می شویم که ما با یک نوع برنامه ریزی آمرانه و از بالا به پایین روبرو هستیم و حتی اگر قرار باشد به مرزنشینان توجه شود، این مسئله از دیدگاه مرکزنشینان مورد بحث قرار می گیرد و سپس راهبردها یا استراتژی هایی مداخله گر تعریف می شود. مشخص است است در چنین فضایی این نادیده گرفتن ها بازتولید می شود و مسائل و مشکلات جامعه مرزی بازنمایی نخواهد شد. مشخصا منظور اینست که نسخه توسعه در شهرستان پاوه بعنوان یک شهرستان مرزی با نسخه توسعه شهرستان بانه متفاوت است، چه برسد با مناطق مرکزی ایران. این نوع نگاه منجر به نادیده گرفتن تفاوت ها و رد ظرفیت های محلی هر منطقه می شود، که شده است. برنامه های توسعه مانند سند آمایش سرزمین، برنامه های پنجساله توسعه و ... نیز به مثابه اسناد بالادستی توسعه (اگر چه ذات این برنامه ها توسعه محور هستند) با این کاستی ها روبرو هستند. ما الان در حال تدوین برنامه هفتم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور هستیم، انتظار می رفت که یک "کارگروه مرز" متشکل از نخبگان مناطق مرزی و در شهرستان پاوه هم نماینده یا نمایندگانی در تدوین این برنامه مشارکت داشتند، که مشکلات مرزی یا آینده توسعه مناطق مرزی در این سند بعنوان یک میثاق نامه ملیِ توسعه، دیده میشد، اما یا من خبر ندارم یا واقعا اتفاقی نیافتاده است. نتیجه این می¬ شود که نابرابری منطقه ای، مشکلات اجتماعی و ... در برنامه های آینده مغفول می ماند. نکته دیگر اینکه تدوین کنندگان این برنامه ها نه تنها خارج از شهرستان، بلکه خارج از استان مستقر هستند و کار پژوهشی خود را به چند بازدید کوتاه مدت و توزیع چند پرسشنامه محدود می کنند و اقدام به تدوینی سندی می کنند که قرار است محور توسعه باشد. لذا باید عرض کنم که این اسناد بالادستیِ توسعه، زمانی می توانند مثمر ثمر باشند که از یک طرف نمایندگان و نخبگان جامعه محلی در تدوین آن مشارکت کنند و از سوی دیگر کاگزاران یا مصلحان توسعه سطح شهرستان مانند نماینده محترم مجلس، فرمانداری، ادارات و سازمان¬ها نسبت به پیگری مفاد و عملیاتی سازی آن اقدام نمایند.
توسعه نیافتگی مناطق مرزی چه تبعات اجتماعی و فرهنگی بدنبال دارد، چنانچه مقدور باشد این وضعیت را با نگاه جامعه شناختی تحلیل فرمائید ؟
یکی از موارد مهم، تبعات توسعه نیافتگی است که در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و زیست محیطی قابل طرح است. بنده در اینجا با توجه به حوزه تخصصی خودم، بعد اجتماعی-فرهنگی موضوع را در حد این مصاحبه مطرح خواهم کرد و قطعا دیگر فرهیختگان، سایر ابعاد را کالبدشکافی خواهند نمود. یکی از تبعات مهم اجتماعی، تغییرات جمعیتی و خالی شدن سکونت گاههای روستایی از جمعیت، خاصه در روستاهای کوچک و کم جمعیت مناطق مرزی است. باید توجه داشته باشیم بر اساس سرشماری 1395، از کل جمعیت 60.431 نفری شهرستان پاوه، 36.103 نفر در نقاط شهری و 24.328 نفر در سکونت-های روستایی زیست می کنند. بنظر میاد این تعادل نسبی جمعیت شهری و روستایی در سطح شهرستان، یکی از مزیت های توسعه شهرستان است. بدین معنا که از یک طرف هنوز روستاهای ما دچار مرحله سرریز جمعیتی نشده اند و توان های توسعه ای برای این تعداد از سکنه (بشرط بهبود زیرساخت های ارتباطاتی، آموزشی و بهداشتی) در آن ها موجود است و دوم اینکه بخاطر شرایط توپوگرافی شهر پاوه، هر گونه مهاجرت گسترده و بی رویه فشار مضاعفی بر حوزه های گوناگون می گذارد (مانند گرانی مسکن، آب شرب، ترافیک، بی نظمی اجتماعی، فشار روانی، تخریب محیط زیست و ...). از منظر دیگر در حال حاضر از 50 سکونت گاه روستایی حوزه شهرستان، 6 سکونت گاه خالی از سکنه شده و روند جمعیتی دیگر مناطق نیز حاکی از میل به مهاجرت به شهر پاوه دارد. بطوریکه در بازه زمانی 1385 تا 1390، نرخ خالص مهاجرت از مناطق روستایی به شهر پاوه 2/9 درصد بوده است. در صورت بی توجهی به توسعه سکونت گاههای مرزی و ایجاد اشتغال بر اساس امکان ها و ظرفیت های موجود (که در ادامه بحث خواهد شد) در آینده نه چندان دور تعدادی دیگری از مناطق خالی از سکنه خواهند شد. نباید از یاد ببریم که ارتباط تنگاتنگی بین امنیت و جمعیت وجود دارد و هرجا که جمعیت ساکن است امینت نیز در آن حاکم است. لذا علاوه بر نهادهای توسعه ای، در سطح حاکمیت نیز این موضوع و توجه مضاعف به توسعه مناطق مرزی از اهمیت دوچندان برخوردار است.
پیامد مهم دیگر توسعه نیافتگی حوزه شهرستان، امر آموزش است. اگر بپذیریم که نیروی انسانی محور توسعه است و شهرستان پاوه هم همیشه با مهاجرت نخبگان و نیروهای کارآمد به هر دلیل (نبود فضای مناسب اجتماعی-فرهنگی برای کار، نبود ظرفیت-های اشتغال متناسب با نخبگان، کمبود منابع و امکانات، دوری از مرکز و ...) با این معضل روبرو بوده است، این وضعیت بعنوان یکی از پیامدهای مهم بسیار قابل تأمل است. از یک طرف ما حاکمیت اقتصاد مرزی و شاخ و برگ هایش مانند بازارچه های مرزی، کولبری، بارگیری، ظهور خرده بورژواهای یک شبه و .... روبرو هستیم که بیش از هر امر دیگری امکان و انگیزه ادامه تحصیلات را دانش آموزان میگرد. همگان شاهد پدیده کولبر-دانش آموزان، کولبر-دانشجویان و حتی کولبر-معلمان هستیم. آنچه شرایط اقتصاد مرزی حاکم کرده است دال بر کم شدن اقتدار فرهنگ در جامعه و افزایش ترک تحصیل در میان دانش آموزان است. تا یک دهه پیش بهترین رتبه های کنکور را ما در روستاها، بخش ها و شهر پاوه داشتیم و برخی از مناطق مانند شهر نودشه، تبدیل به نمادی در این زمینه شده بود. حال اکنون وضعیت را نگاه کنیم به عمق فاجعه در این زمینه پی می بریم. بزعم اندیشمند اقتصادی "کارل پولانی" «کنار گذاشتن آرمان شهر بازار ما را با واقعیت جامعه مواجه می کند»، واقعیتی که در آن آموزش در شهرستان پاوه مانند دیگر شهرهای مرزی بانه و مریوان به حاشیه رانده شده است. مزایای آنی مرز علاوه بر تهی نمودن جامعه از نیروی انسانی متخصص و کارآمد، در آینده هزینه های بهداشتی-درمانی مضاعفی را بر خانوده های کولبر تحمیل خواهد کرد که این خود حدیث مفصلی است. علاوه بر رابطه معکوس بین آموزش و اقتصاد مرزی، کمبود امکانات آموزشی و عدم اختصاص و کمبود نیروهای معلم خبره و باسابقه و همچنین بی توجهی به وضعیت تخصیص های امکانات آزمایشگاهی، فرهنگی و ورزشی را می توان نماد بارز به حاشیه راندگی امر آموزش در مناطق مرزی دانست. این در حالی است که در ابلاغیه ی سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش بند ٩ این ابلاغیه چنین آمده است: تقویت آموزش و پرورش مناطق مرزی با تأکید بر توانمندسازی معلمان و دانشآموزان این مناطق (بند ٩؛ ابلاغ سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش). پیامد مهم دیگر زایل شدن ارزش های دینی و فرهنگی در منطقه است. این مسئله از دو جهت قابل تأمل است؛ نخست از نگاه کولبران و فقرا و دوم کسبه و خرده بورژواهای نوظهور. بیشتر ساکنان مناطق مرزی (کولبران و فقرا) از دریافت و وصول تسهیلات اعتباری و مالیای که مشمول دریافت کارمزد در اصطلاح بانکی شود امتناع میورزند. با وجود اینکه دولت برنامۀ اجرائی مدون و مشخصی در این راستا به ساکنین مناطق مرزی ارائه نکرده است، اما مشاهده های مشارکتی در منطقه چنین چیزی را آشکار می کنند. چنین ارزشی با وجود قابل ستایش بودن، بانک و مؤسسات اعطای اعتبار را قانع نمیکند و به واسطه چنین فرایندی کولبری به قوت خود باقی خواهد ماند. نهادها و ارگانهای متولی توسعه خدماتی را که میتواند به بهبود وضعیت مرزنشینان و بواسطه آن کولبری کمک کند را فقط از طریق اعطای تسهیلات بانکی مقدور میبینند و گزینه دیگری را پیشروی مردم قرار نمیدهند. آنچه به سرمایه داران مرزی برمی گردد رقابت هایی است که بر اساس میزان سرمایه باهم دارند نه شرایط تولید و ایجاد شغل. اقتصاد مرزی بسیاری از مناسبات دینی-فرهنگی منطقه را که زمانی وحدت بخش جامعه و ظرفیت های مهم توسعه بود (یادمان باشد که مشارکت اجتماعی از ظرفیت های مهم توسعه در منطقه بوده و یا شایدم هست) به اضمحلال برده است. پایگاه ها و منزلت های اجتماعی را از حوزه های سن، روابط، تجربه، عقلانیت و دانایی، به مواردی مانند ارزش های فردگرایانه، سبک زندگی، مصرف نمایشی و ... سوق داده است.
ظرفیت ها و امکان های جایگزینِ توسعه اقتصادی و اجتماعی مناطق مرزنشین شهرستان کداماند. در صورت وجود، این ظرفیت ها چه نقشی به عنوان برنامههای جایگزین کولبری بازی میکنند؟
سوال بسیار خوبی است. همین الان هم از این ظرفیت ها بعنوان بخش مهمی از آمارهای اشتغال مورد بهره برداری قرار می گیرد. مسئله اصلی بهره وری پایین و عدم ثبات اشتغال در این بخش هاست. مسئله دیگر اینکه علیرغم اقدامات، برنامهها و سیاستگذاریهای سازمانهای ذیمدخل در پیاده نمودن برنامه هایی مانند صدور کارت پیلهوری، کارت مرزنشینی روستاییان، تعاونی های مرزنشینان، بازارچههای موقت، بازارچه های مرزی و ...، معضلات اشتغال ساکنان همچنان باقی مانده و حتی میتوان گفت که در مواردی این سیاست ها نابرابری ها را تشدید نموده اند. این دو مورد زیر لوای منطق توسعه مناطق مرزی با این سیاست-ها، ظرفیت های موجود را به حاشیه رانده است. شاید توضیح بیشر در این زمینه ما را به سمت راهکارهای عملیاتی رهنون سازد. مرزبندی مراتع و جنگل ها بر اساس مرز روستا، شیب اراضی، کمبود اراضی مسطح و عدم صرفه اقتصادی، ایجاد خانه باغ ها، گسترش سرمایه داری مستغلاتی و ... از جمله مهمترین عواملی هستند که کشاورزی و دامداری منطقه را به اضمحلال کشانده اند. نکته مهم کمبود زیرساخت های کشاورزی و دامداری است. وجود انبارها، سردخانه ها و صنایع تبدیلی برای نگه داری و فراوری محصولات کشاورزی و دامی از ملزومات مهم این صنعت به نسبت پایدارتر در قیاس با فعالیت های مرزی است. با توجه به پتانسیل های شهرستان در حوزه تولیدات باغی و دامی و شیلات، این زیرساخت ها موجب شده است که فعالیت ها به شیوه ی سنتی انجام شود و بازدهی تولید محصولات هم پایین باشد. در این زمینه باید توجه داشت توجه به زنجیره ارزش یک امر حیاتی است که در صورت نبود آن هر نوع سیاست و سرمایه گذاری را با شکست مواجه می کند. در حال حاضر محصولات خوب و ارگانیکی در سطح شهرستان تولید می شود اما متأسفانه فرآیندهای فرآوری، تبلیغات و بازار آن با ضعف های بسیار جدی روبرو است. این امر قبل از هر چیز مستلزم برندسازی و سپس دیپلماسی اقتصادی به بازارهای بیرونی و از جمله عراق است. ما شاهد هستیم محصولاتی مانند توت، انار و فرآورده های آن، گردو و ... در همان قالب سنتی به بازار عرضه می شود که این شیوه رفتار اقتصادی منطبق با بازار امروزی نیست.
با این توضیح در بحث امکان های توسعه در شهرستان، باید عرض کنم که شهرستان پاوه بعنوان یک نقطه مرزی، دارای ظرفیت-های پرشماری است که سعی می شود در حد این مصاحبه بدان ها پرداخته شود. بهره مندی از نخبگان، کارآفرینان و متخصصان امر توسعه؛ شواهد حاکی از آنست در سطح شهرستان پاوه، خوشبختانه این امر مهم موجودیت و موضوعیت دارد. لذا می طلبد با تقویت روحیه همگرایی و برگزاری نشست ها، همایش ها، سمپوزیوم ها و ... جایگاهی برای این عزیران قائل شد. این سنخ از جامعه، هم میتواند بعنوان موتور محرک توسعه عمل نماید و هم نقش مشاوره را برای نهادهای توسعه ای شهرستان بازی کند. استفاده از استراتژی ادغام در ساختارهای اجرایی کلان؛ یک واقعیت اینکه امروز امر توسعه در ایران بستگی به سهم شما در ساختارهای تصمیم گیری و اجرایی دارد. مشکل اساسی شهرستان این است که در سطح استان از ظرفیت های مدیریتی محروم و متعاقب آن کیک توسعه نیز کمترین بهره مندی را دارد. وضعیت حادث شده مسئولیت مدیران اجرایی در سطح شهرستان و دیگر دلسوزان مانند امام جمعه محترم و نماینده محترم را نیز طی این سال ها دشوارتر نموده، چرا که انگار جریان بهره مندی از مزایای توسعه و کاهش نابرابری ها پیگیری مطاللبات مردم از این ناحیه قابل پیکری است و این امر فشار مضاعفی را بر آنان تحمیل می نماید. لذا یکی از مهمترین ظرفیت های برون زای توسعه برای شهرستان حضور پررنگ تر در مدیریت استانی است.
تعیین نهادهای معین توسعه برای شهرستان؛ این بدان معنی است که امروز در مناطقی که صنعتی شدن را تجربه نموده اند و یا از استقرار زیرساخت هایی مانند نفت و گاز بهره مند شده اند، شرکت ها و صنایعی بعنوان متولی یا معین آنان در نظر گرفته شده-اند (بعنوان مثال فولاد در اصفهان، یا معادن سرچشمه و گل گهر در کرمان). بنظر می رسد یکی از راه حل های توسعه برای شهرستان های مرزی که از این امکان های توسعه برون زا محروم اند، تعین معین برای توسعه این مناطق است. استفاده از دانش انباشته مردم منطقه؛ مردم مناطق و روستاهای شهرستان پاوه، هر کدام از ظرفیت های منحصربه فردی در زندگی اجتماعی برخوردارند، که در گذر زمان و بدلیل موقعیت شهرستان کسب نموده اند. این تجارب و دستاوردها اتفاقاً می تواند محور توسعه آن مناطق قرار گیرد. (این تجربه در گذر زمان و در تعامل با دیگر متاطق و حتی دیگر کشورها بدست آمده است). بعنوان مثال در روستای دشه که یک سکونت گاه پرجمعیت است و شغل اصلی ساکنان آن تجارت و فعالیت های وابسته به بازار می باشد، تجارب زیادی در حوزه پوشاک و خشکبار دارند. لذا در صورت اعمال سیاست های درست و ارائه مشوق های اولیه، می توان تولید پوشاک و صنایع تبدیلی را در قالب کارگاههای کوچک مقیاس در این روستا راه اندازی نمود، چرا که دسترسی و مکانیسم های بازار در این زمینه ها در اختیار آنان است. این امر می تواند علاوه بر ارزش افزوده بیشتر، اشتغال زنان را نیز در کارگاههای مرتبط با خیاطی، سورتینگ و ... بدنبال دارد. بدون شک سایر مناطق تجارب ارزشمندی دارند که ذکر آن در این مجال نمی گنجد.
آب و توسعه کشاورزی مدرن؛ امروزه یکی از محورهای مهم توسعه، برای تمامی بخش ها آب است. یکی از ظرفیت های مهم شهرستان مرزی پاوه استفاده از ظرفیت سد داریان با حجم مخزن 338 میلیون مترمکعب است که می تواند در قالب سامانه سردسیری برای شهرستان تعریف و به بهره برداری برسد. این وضعیت علاوه بر اثرات مثبت زیست محیطی، اشتغال پایدار را نیز در حوزه باغداری و دامداری بدنبال خواهد داشت. با فرض پوشش 7 هزار هکتار از اراضی شهرستان در پایاب این سد، و با احتساب ایجاد 2 شغل مستقیم و یک شغل غیرمستقیم برای هر هکتار احداث باغ، 21 هزار شغل در این منطقه مرزی ایجاد خواهد شد. علاوه بر این، با احداث این شبکه نوین، اثرات ترویجی بر سیستم باغداری سنتی منطقه در قالب صرفه جویی در منابع آبی و افزایش بهره وری را بدنبال خواهد داشت. فرهنگ به مثابه بخش بنیادی توسعه؛ امروزه فعالیت هایی که از لحاظ اقتصادی سودآور هستند، لزوما کالاهای مادی و مصرفی نیستند، بلکه فعالیت های فرهنگی بصورت مستقیم و یا غیرمستقیم سودآور هستند. این وضعیت در شهرستان پاوه که دو مشخصه امنیت و فرهنگ را با خود حمل می کند، می تواند در زمره این فعالیت ها باشد. وجود مراکزی مانند اماکن تاریخی، مساجد و تکایا، نسخ خطی، مراکز هنری و فرهنگی، بافت سنتی و معماری هورامان، صنایع دستی و گیوه بافی، لباس، موسیقی، ادبیات و شعر و دیگر مضامین فرهنگی می تواند بعنوان بخش های پویای جامعه و اشتغالزا در نظر گرفته شوند و گردشگرانی را با این نیت جذب شهرستان نماید. (شیوه جدید گردشگری انبوه و موقتی که فعلا رویه غالب در سطح شهرستان است، از منظر اجتماعی و فرهنگی قابل نقد است، که اگر فرصت شد در جای خود بدان پرداخته میشود)، چرا که اگر توسعه را پرپارساختن زندگی انسان ها بدانیم، در جامعه ما فرهنگ، هنر و دیگر کاربست های فرهنگی به اندازه ای وجود دارند که بهانه ای برای ارج نهادن بدان ها داشته باشیم.
جناب دکتر دانش مهر، صمیمانه از حضور اندیشمندانه جنابعالی در این گفتوگوی گروه هماندیشی پاوه سپاسگزاریم؛ در پایان چنانچه مطلبی وجود دارد که بیان نشده است و لازم می دانید مطرح فرمائید در خدمت حضرتعالی هستیم .
در جمعبندی باید عرض کنم، تا زمانیکه شناخت کاملی نسبت به جامعه خود نداشته باشیم و بر اساس آن برنامه ریزی نکنیم، ایده های توسعه در عمل موفق نخواهند شد. لذا من در این گفتگو سعی نمودم، با رویکردی متفاوت، ضمن شناخت بسترهای اجتماعی- فرهنگی، تنگناها و امکان های شهرستان پاوه را به مثابه یک حوزه مرزی به اشتراک بگذارم. در پایان از صبر و شکیبایی شما عزیزان سپاسگزارم و امیدوارم زحمات شما با همت والای دستگاهای متولی و مدیران و مسئولان دلسوز، به توسعه بهتر شهرستان منتهی شود.
نظر شما