حامد شاهین مهر شاعری از خطه کرمانشاه است. وی متولد سال 62 و دارای مدرک فوق لیسانس علوم ارتباطات اجتماعیست .طبع شعر دارد و افتخارات زیادی دراین زمینه کسب کرده. وی هم اکنون درسمت رییس روابط عمومی پتروشیمی کرمانشاه ایفای مسئولیت می کند .در وصف شعر می گوید شعر موهبت الهی ست؛ زمان نمی شناسند این باران بی بدیل.گاهی در چله ی تابستان هم می بارد و گاهی بهارهای بی باران را هم تجربه می کنی. با ایشان گفتگویی انجام دادیم که شما را به خواندن آن ترغیب می کنیم.
لطفاً خودتان رامعرفی کنید؟
حامد شاهین مهر هستم؛ متولد 4 اسفند 1362 در کرمانشاه؛ ؛ متأهلم و حدود 16 سال سابقه کار دارم که نیمی از آن را در صنعت پتروشیمی بوده ام یعنی دقیقاً از سال 1391 و هم اکنون رئیس روابط عمومی شرکت صنایع پتروشیمی کرمانشاه هستم.
از چه زمانی به دنیای شعر وشاعری پا گذاشتید؟
به دنیای فانتزی شعر از دوران کودکی و به دنیای واقعی آن از دوران نوجوانی
آیا کسی هم درکشف این استعداد به شما کمک کرد؟
بله قطعاً خانواده، معلم ها، دوستان و اساتیدم در این زمینه بسیار تأثیرگذار بوده اند.
سروده های شما در قالب چه مضمون هایی است؟
به شعرهای عاشقانه با بن مایه های اجتماعی علاقه مندترم.
علت انتخاب شما برای این مضمون و سبک چیست؟
چرا که: عشق، چیزی بجز اندوه دگرخواهی نیست...
آیا با اساتید بنامی هم درارتباط بوده یا هستید ؟
بله خوشبختانه در مسیر شگفت انگیز ادبیات همواره با اساتید گرانقدری همراه و هم قدم بوده و هستم و آن چه که دارم را مدیون این هم داستانی می دانم.
شاعری از محل تولد خود می شناسید؟
استاد محمدجواد محبت، شاعر شعر معروف دوکاج و استاد میرجلال الدین کزازی از سخن سرایان به نام روزگار ما، کرمانشاهی هستند.
کدام یک از شاعران کلاسیک وکدامیک از شاعران معاصر بیشترین تاثیر را روی شما گذاشته وبه شعر کدام شاعر بیشتر علاقه مند هستید؟
من وام دار و علاقه مند همه ی ادبیاتم؛ از ادیبان پیش از رودکی گرفته تا شاعران پس از نیما؛
آیا مجموعه ای از اشعار دارید؟ تاکنون آن را منتشر کرده اید؟ چرا
خیر متأسفانه؛ روزگاری که تب و تاب شاعری ما فراوان تر بود چاپ کتاب به این سادگی ها نبود و بزرگترهای ما همچنان در صف چاپ کتاب مانده بودند و امروز هم با وجود رسانه های جدید و تعدد چاپ آثار بیم گمگشتکی هست؛ شاید در مجالی دیگر...
شما بیشتر درچه زمان هایی احساس می کنید که شعر به ذهنتان خطور می کند؟ الهام می گیرید یا ذهن خود را درگیر می کنید؟
شعر موهبت الهی ست؛ زمان نمی شناسند این باران بی بدیل... گاهی در چله ی تابستان هم می بارد و گاهی بهارهای بی باران را هم تجربه می کنی...
کدام سروده خود را بیشتردوست دارید؟
مگر می شود همه قطرات باران را دوست نداشت؟!... "شعری که زندگی ست"...
پیشنهاد شما به کسانی که علاقه مند به سرودن شعر هستند چیست؟
زیاد مطالعه کنند و دنیای شخصی خود را کشف کنند
به نظر شما به جز علاقه چه موارد دیگری برای شاعر شدن لازم است؟
به اصطلاح قدما " دود چراغ خوردن"... زحمت بکشند... همین.
آیا شاعر شدن روحیه خاصی می طلبد ؟
بله قطعاً؛ شاعر که می شوی خیال تو یعنی حکومت دوست... تو دیگر خودت نیستی... دیگری می شوی و غم ها و شادی های جهان با توست.
آیا در محافل ادبی مثل شب شعر هم شرکت می کنیدچه تاثیری بر روحیه شاعران می تواند داشته باشد؟
در گذشته ها، اغلب و الان به ندرت... قطعاً محافل ادبی تا جایی که شعر، شوق و شیوه ی صحیح سرودن به تو بدهند و نه خط و مسیرذهنی... موثر هستند.
جاودانه ترین بیت یا شعری که درذهنتان مانده چیست؟
خیلی زیاد هستند مثل:
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
یا
یک صبحدم ز طرف گلستان گذشته ای شبنم هنوز بر رخ گل، آب می زند...
یا
دوست داشتن، جنگ است؛
همه ی درها را می گشاید...
یا
مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی؟!
و...
آیا تاکنون شعری در وصف خانواده خود گفته اید؟
به صورت مستقیم خیر ولی در اغلب شعرهایی که در خصوص جنگ نوشته ام حضور مأنوسی دارند.
و در مورد همسرم نیز به قول نزار قبانی:
شعرهای عاشقانهام
بافته انگشتان توست
و ملیله دوزی
زیباییات
پس هرگاه
مردم شعری تازه از من بخوانند
تو را سپاس میگویند!
جمله ای توصیفی درخصوص شعر بگویید؟
شعر بزرگتر از آن است که به توصیف درآید
آیا به هنر دیگری هم علاقه مند هستید؟
بله؛ موسیقی، نقاشی، عکاسی، فیلم و ...
فکر می کنید چه اشخاصی در اندیشه ی شعری شما تاثیر گذار بوده اند؟
مردم؛ فکر نمی کنم؛ مطمئنم. ما ادبیات را از کوچه و بازار گرفته ایم و همان را با جادوی هنر و بن مایه ی تخیل به آن ها پس می دهیم.
در رابطه با کارتان چطور خصوصاً که درروابط عمومی هستید و مناسبتهای مختلف دارید؟
در رابطه با روابط عمومی هم همینطور است؛ روابط عمومی هنر برقراری ارتباط با مخاطبان است؛ درست همان چیزی که در شعر جستجو می کنیم؛ اصلاً روابط عمومی، شعر است؛ یک شعرِ بلندِ عاشقانه ی اجتماعی؛ تو می بایستی با مخاطبانت هم زیستی کنی؛ با شادیهایشان بخندی و با غم هایشان گریه کنی؛ مخاطبانت را بگریانی و بخندانی؛ گریاندن و خنداندنی همراه با تفکر و تدبر...
به نظر شما چه مکانهایی در پرورش شعر و شاعری می توانند موثر باشند؟
به قول زنده یاد حسن حسینی:
شاعری وارد دانشکده شد
دمِ در ذوق خود را به نگهبانی داد...
لذا مکان فی النفسه در پرورش شعر و شاعری موثر نیست بلکه حسی که از مکان و فضای حاکم بر آن مترصد می گردد در پرورش این روحیه موثر است. کما اینکه جریان شعر کارگری در ایران و جهان از جریان های پیش رو در شعر امروز به شمار می رود اتفاقی که در دانشکده های ادبیات شاهد آن نبوده و نیستیم.
چه افتخاراتی در این زمینه کسب کردید؟
نفر اول جشنواره ی شعر منطقه ایی غرب کشور در بخش شعر کلاسیک
نفر اول جشنواره ی سراسری شعر مرصاد
نفر اول نخستین جشنواره ی استانی شعر دفاع مقدس
برگزیده ی استانی 2 دوره ی جشنواره ی بین المللی شعر فجر
برگزیده ی همایش کشوری" شب های شعر شهریور "
برگزیده ی 2 دوره ی جشنواره ی سراسری شعر انتظار
نفر اول نخستین کنگره ی منطقه ایی شعر توحیدی
برگزیده ی کنگره ی " فاطمه شناسی " در بخش شعر
برگزیده ی کنگره ی"غدیر شناسی " در بخش شعر
برگزیده ی همایش شعر اجتماعی
برگزیده ی جشنواره ی منطقه ایی شعر اهل بیت
نفر اول نخستین جشنواره ی صبح پیروزی در بخش شعر نیمایی
نفر اول جشنواره ی منطقه ایی شعر میلاد
برگزیده ی نخستین جشنواره ی منطقه ای - دانشگاهی شعر نبوی
برگزیده ی سوگواره ی استانی شعر عاشورا
برگزیده نخستین جشنواره شعر پیشمرگان مسلمان کرد
دارنده ی لوح تقدیر از 24 امین جشنواره ی بین المللی فیلم رشد
برگزیده ی بخش نقاشی جشنواره ی منطقه ایی " آب یعنی زندگی"
دارنده ی لوح یادبود از 13 امین جشنواره ی بین المللی قصه گویی
دارنده ی لوح یادبود از نخستین جشنواره ی سراسری هنری - معرفتی " هدی"
دارنده ی لوح تقدیر مربی نمونه ی کشوری در سال 1387
داور پنجمین دوره جایزه ادبی بین المللی "لیراو"
داور ششمین جشنواره انتخاب برترین روابط عمومی های استان کرمانشاه
آخرین سروده شما کی بوده است؟
به یاد ندارم دقیقاً کی بوده ولی این تک بیت بوده:
عشق چیزی بجز اندوه دگرخواهی نیست عشق گاهی همه ی آنچه که می خواهی نیست
یکی از اشعار کوتاه خودتان را بخوانید؟
فصل رفتن...
یعقوب ها پیراهنت را دوست دارند
شاعرترین ها دیدنت را دوست دارند
ای آن که از خون تنت یاقوت رویید
این خاک ها هرم تنت را دوست دارند
نفرین به آنهایی که یک عمر است، یکریز
در خاک و خون غلتیدنت را دوست دارند
نفرین به آنها که نمی خواهند باشی
آنها که فصل رفتنت را دوست دارند
یوسف! برادرها پشیمانند برگرد
یعقوب ها برگشتنت را دوست دارند
نظر شما