هُرمِ آهِ محرومانِ حریم / حامد پورجعفری

سرویس کرمانشاه _ "اینجا کرمانشاه است، روستای چقاماران، خانه ی بی گاز یتیمان معلول مرحوم عزیزی!"

از حریمِ شهر کرمانشاه تا حریمِ خانه شان
یک ربع بیشتر راه نیست.
خانه ای بی حفاظ، بی حریم
و تقریبا نیمه کاره ...
یک دحتر و پسر که معلول ذهنی حرکتی اند
و یک پسر دیگر که با لکنت بسیار قادر به تکلم است و این روزها وظیفه دارد
بی لکنت به در‌‌ِ اتاقِ مسئولین برود و
با زبانِ رسا
کار های خانه شان را پیگیری کند
و جای خالیِ پدری که هنوز
چهلمِ فوتِ کرونایی اش نیامده را تا حدودی پر کند.

"اینجا روستای چقاماران است در بخش مرکزی کرمانشاه"

مادرِ پیر از سختیِ پرستاری فرزندانِ معلول
چنان به ستوه آمده است
که دیگر داغِ تازه ی شوهرش جایی برای نشاندن چروکِ دیگری بر چهره اش ندارد!
سال پیش هم یک فرزند معلول دیگرش
از این جهان سفر کرده و کنون
او مانده است و
دوفرزند همیشه آرمیده بر کف نمور خانه
و پسر دیگری که با لکنت بسیار
قرار است حرفهای مادرش را به گوش مسئولین برساند.

پسر جوان میگوید: روستا گاز کشی شده است و
سهمیه ی نفتِ مان را قطع کرده اند
کپسول گاز هم نایاب است و اگر پیدا شود
پنجاه هزارتومان بابت هر کپسول میگیرند.

گویا اداره راه هم راهِ گاز کشی را به خانه شان بسته است و خانه شان را در حریم جاده میداند!
و چون در حریم راه است
علمک گاز نباید به آنجا بیاید!
دهیار روستا میگوید : از اول خانه ی
این بنده های خدا اینجابوده است و بعد جاده تعریض شده است.

هرچند که در همان مسیر و در همان همسایگی و در همان حریم جاده
باغ ویلا هایی ست که هم علمک گاز دارند و هم گاز و البته احتمالا هم صاحبانی که خون شان رنگین تر از معلولانی ست که در خانه ی نم کشیده چشم به راه سوزِ پاییزیِ چند صباح دیگرند!
دقیقا در حریمی که
شعله ی آبی شومینه ی باغ ویلا های ییلاقی آقایان در آن با گاز روشن می شود و
گونه ی یتیمان معلول ساکن روستا
بنابر همان حریم از سرمای بی گازی
سرخ می گردد!
"اینجا کرمانشاه است
روستای چقاماران
خانه ی بی گاز یتیمان معلول مرحوم عزیزی!"

کد خبر 318964

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha