به گزارش کردپرس؛ سی و هفتمین دوره «شب شعر عاشورا» در شبهای ۱۶ و ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۱ با حضور ۷۰ شاعر و مهمان ویژه در تالار حافظ شیراز برگزار شد و اثر عاشورایی اصغر عظیمیمهر شاعر آیینی کرمانشاه با عنوان "بدعت حافظ"، به انتخاب هیات داوران در ردیف آثار برتر این دوره قرار گرفت.
«شب شعر عاشورا» همه ساله در ایام اربعین به میزبانی شهر شیراز برگزار میگردد و به عنوان باسابقهترین آیین ادبی کشور امسال سی و هفتمین دوره آن برگزار شد که دبیری هیات داوران این دوره را استاد «احد ده بزرگی» بر عهده داشت.
گفتنی است اصغر عظیمیمهر پیش از این نیز در ۹ دوره از این کنگره در ردیف شاعران برتر قرار گرفته و از این حیث از پرافتخارترین شاعران شب شعر عاشورا به شمار میرود.
اثر برگزیده اصغر عظیمیمهر در سی و هفتمین دوره شب شعر عاشورا:
بدعت حافظ
«مریم» آزردهدل از سرزنش اهل دمشق
نالهای کرد که گویی کمر کوه شکست!
شِکوه و آه به لب، راه و پناهی میجست!
جبرییل آمد و آن خلوت و اندوه شکست!
گفت از این شهر پر از طعنه بیا دل بکن و-
زود آماده شو! باید که از اینجا برویم!
«شام» از آغاز فقط «شهرِ رها کردن» بود!
«کربلا منتظر ماست بیا تا برویم»
زادگاه پسرت دشت پر از راز خداست!
ذرهای خوف نکن! دور و برت ما هستیم!
کربلا دورترین شهر جهان از همه جاست!
راه دوری ست، ولی همسفرت ما هستیم!
پس به فرمان خدا حضرت مریم برخاست!
جانب دورترین شهر جهان راهی شد!
«کربلا رفتن» آیین خودش را دارد!
جبرییل آمد و مأمور به همراهی شد!
هرچه نزدیک شد آرامش او افزون شد
کربلا در دلش آرامش بی حد دارد!
کربلایی شدن مریم و عیسی با هم!
هرکه مهمان حسین است «خوشامد» دارد!
درد سنگین به رگ و ریشهی «مریم» پیچید!
زیر لب گفت «حسین» و دلش آرام گرفت!
کربلا صحن نفسگریهی عیسی شد و بعد -
«آلعمران» هم از این «مائده»، «انعام» گرفت!
مادر خسته به نوزاد نگاهی انداخت؛
دید -بیشیر- لبان پسرش خشکیده!
چشم بر لطف کریمانهی محبوب، رسید-
پای نخلی که همه بار و برش خشکیده!
باز در گوشش پیچید صدایی آرام:
کربلا آمدهای! سهم بیاندازه بگیر!
یا حسینی بگو از عمق وجودت، آنگاه -
نخل خشکی بتکان و رطب تازه بگیر!
«یا حسین» است همان ذکر که از روز ازل-
سوز هر «آه» که بر لرزش لبها افتاد!
-مثل مریم- هرکس از ته دل گفت «حسین»؛
نخل را تا که تکان داد رطبها افتاد!
نخل خشکیده عجیب است که خرما بدهد؟!
چشمه فواره زد و در دل صحرا جوشید!
یاحسینی گفت و معجزه در معجزه شد؛
جرعهای آب خنک، مریم عذرا نوشید!
کرد پژواک در آن دشت صدایی ناگاه :
ای کسانی که به دنبال خدا میگردید!
انبیاء جمله در این دشت اقامت دارند!
«ارض موعود» همین جاست! کجا میگردید؟!
:«سرزمین عطش» اینجاست! همینجا! مریم!
در همین جا روزی می رود از دست، حسین!
ذکر هرکس رود از کربوبلا جانب شام
یاحسین است! حسین است! حسین است! حسین!
فکر کن هرکسی از کربوبلا برگردد -
از نفسهایش بوی چه کسی میآید؟!
- بر پلاکارد- درِ خانهی او بنویسید:
«مژده ای دل که مسیحانفسی میآید»
او حسین بن علی، زادهی زهرای نبی ست!
در قیاساش همهی خلق جهان، «هیچکس» است!
این «مسیحانفسی» بدعت حافظ بوده ست!
خود عیسی هم در اصل «حسینینفس» است!
نظر شما