هنرهایی که در گنجه های زیر زمین خانه حبس می شوند/ معصومه صیدیوسفی

سرویس ایلام- استان ایلام اگرچه که از لحاظ صنعتی و امکانات زیرساختی استان محروم و کمتر توسعه یافته ای است اما از نظر استعدادهای علمی ، هنری ، فرهنگی و پژوهشی از استانهای سرآمد کشور است.

به گزارش خبرگزاری کردپرس فرهیختگان ، هنرمندان و نخبه گان این استان همواره در عرصه های علمی کشور حرفی برای گفتن داشته و درخشیده اند.
با این وجود محرومیت و توسعه نیافتگی این استان باعث شده که موفقیت ها و استعدادهای علمی و هنری جوانان این سرزمین کمتر دیده شود و حتی چندان مورد توجه قرار نگیرند.
معصومه صید یوسفی نمونه ای جوانان فرهیخته، ادیب و نخبه ایلامی است که با وجود کسب مدارج علمی و استعدادهای ویژه هنری و ادبی به دلیل بی توجهی و برخی بی مهری ها از برخی مسئولان و سازمانها گلایه هایی دارد که البته این گلایه ها تنها مختص به وی نبوده بلکه افراد بسیاری در این استان در وضعیت مشابه وی قرار دارند.
کسب عنوان جوان برتر استان ایلام در عرصه ادبیات سال1394، کسب مقام دوم سومین جشنواره ادبی خاطره نویسی دفاع مقدس استان ایلام سال 91 ،برگزیده در اولین جشنواره خاطره نویسی دفاع مقدس در سال 89 ، برگزیده در جشنواره هشتم. نهم و دهم مخترعین، مبتکرین و ممتازین در سالهای 89,90,91 ،برگزیده در جشنواره فرهنگی و هنری سیب سال 1395 و نیز برگزیده شدن در جشنواره ادبی راه آسمان سال1392 و نیز برگزیده شدن در جشنواره استانی ایده های ثروت ساز و پذیرفته شدن ایده ی وی در زمینه ی پزشکی در سال 1395 از جمله موفقیتهایی است که این نخبه ایلامی کسب کرده است.
صید یوسفی در یادداشتی که آنرا در اختیار خبرگزاری کردپرس قرار داده است و متن آن در ادامه می آید نسبت به برخی بی توجهی ها و کم مهری ها که به قشر تحصیل کرده و نخبه استان ایلام صورت می گیرد گلایه کرده است:
هنر از دیرباز یکی از ارزشمندترین گوهرهای وجودی انسانها بوده است. اما هنرمند بودن در جامعه ای که ارزش هنر را بسیار ناچیز بشمارند چقدر وحشتناک و دردناک است.
مظلومیت هنرمندان در جای جای این سرزمین همواره مشهود بوده است. هنرمند مظلوم کسی است که میان دریایی عظیم از هنر دست و پا میزند و باید ذوق خود را میان گنجه های زیر زمینی دست نیافتنی محبوس کند.

گلایه های بی شماری دارم از مسئولین متولی فرهنگ و هنر چرا که برخی از آنها که سر در اتاقهایشان با کلمات دهن پر کن، عنوانهای برجسته و خطوطی خوش می درخشد چندان که بایسته است نه قدر هنر را می دانند و نه هنرمند را.
در چنین عرصه ای و وقتی یک هنرمند هنرش را به نمایش میگذارد باید قبل از آن واسطه ای داشته باشی تا هنرت دیده شود واگرنه اگر استاد فرشچیان هم باشی ،گمنام که باشی هنرت اصلا جایی دیده نمی شود و کسی قدرش را نخواهد دانست.

گلایه دارم از مسئولین چرا که من هم جوانی هستم که دلم می خواهد اکنون در این سن جوانی دیده شوم و بر اساس استعدادهایی که دارم گامهای پر فراز و نشیب موفقیت را طی کنم و در این راه این انتظار را دارم که حد اقل متولیان فرهنگ و هنر استان دستگیرم باشند اما دریغ که اینگونه نیست.

گلایه ها فراوان اند و اما ای کاش تمام این حرفها به گوش مسئولین میرسید چرا که کم نیستند جوانان با استعدادی که در این استان هنر با گوشت و خونشان عجین گشته و افسوس که به علت بی توجهی, بیکاری و بی انگیزگی اکنون هنرهایشان زیر خروارها خاک مدفون شده است.
اکنون می خواهم تنها به یک مورد از بی توجهی و بی مهری که به خودم به عنوان یک هنرمند صورت گرفته اشاره کنم:
بعد از مدتها فکر و دغدغه تصمیم خود را گرفتم که نامه ی درخواست همکاری خود را به عنوان یک نیروی افتخاری به یکی از سازمانهای فرهنگی استان ببرم . متناسب با فعالیت این سازمان فرهنگی انرژی مضاعف و ذوق فراوان باعث خلق عروسکی تقریبا 15 سانتی متری شد که شب تا 4 صبح خواب را از چشمانم گرفته بود تا هر چه زودتر بتوانم هنرم را به نمایش بگذارم ، هنری که تنها ذائقه ی ذهن من بود و بس.
با خود گفتم بهتر است رزومه و نامه درخواستم را در پاکت نامه ای مناسب که ساخت دست خودم باشد قرار دهم. پاکت نامه را با چند گل ترمه زینت دادم تا شاید برای آقای مسئول جذاب باشد. با خود گفتم حتما با دیدن این پاکت ایشان سر ذوق می آیند و از این خلاقیت ذوق زده خواهند شد.
ساعت 8 صبح بود و من پله های ساختمانی چند طبقه را پیمودم ،نفسی تازه کردم و گردنم که اکنون به خاطر بی خوابی شبانه و درست کردن عروسک تیر می کشید را به چپ و راست حرکت دادم و خوشحال و با نام خدا وارد در اتاقی شدم که قبلا از ذوق و هنر صاحبش خیلی تعریفها شنیده بودم.
وارد که شدم ایشان هم انصافا با ادب و احترام حق میزبانی را ادا کردند اما افسوس که پس از شنیدن درخواست همکاری افتخاری بنده با آن سازمان پاکت نامه را که دیشب با کلی ذوق درست کرده بودم و درونش را گل و بلبل و رزومه ای چند صفحه ای قرار داده بودم را باز که نکردند هیچ حتی عروسک دست سازی که بخاطرش ساعتها تلاش کرده بودم را حاضر نبودند ببینند و بی توجه، سخنان تکراری و همیشگی تمامی مسئولین پیشین را بیان کردند و باز هم سر حرف شروع نشده را با مجوز و نامه و.... به انتها رساندند بی آنکه بدانند من ساعتها برای آن پاکت نامه و کارهای دستی ام وقت گذاشته ام و تنها درخواست من همکاری با سازمانی بود هر چند بصورت افتخاری تا خانه ای هر چند کوچک برای دست سازهایم باشند که شاید انگیزه در ذهن عروسکهایم زنده گردد تا پینوکیوی قصه زندگی من شوند و روزی بتوانند با افتخار در میان مردم جهان زندگی کنند.

دلم پر است از هیاهوی ایده هایی که دست سازهای بانمکی خواهند شد اما آنچنان شکسته که حتی اگر با دستان خودم پینه اش بزنم باز هم التیام نخواهد یافت چرا که آثاری را که ساعتها برایشان وقت گذاشته بودم دیده نشدند و این منم که باید هنرم را بار دیگر میان گنجه های زیر زمین خانه ام حبس کنم تا مبادا دیده نشوند.

کد خبر 44505

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha