به گزارش کردپرس به نقل از سایت خبری ملت، نزهت حالی مسئول پیشین دستگاه اطلاعات حزب دمکرات کردستان عراق (پاراستن) در نوشتاری تحت عنوان" اقلیم کردستان و چگونگی برون رفت از بحران ها" که در صفحه شخصی خود در شبکه اجتماعی فیس بوک، منتشر کرده آورده:
دنیای سیاست مدام در حال تغییر است و معادلات سیاسی به منوال سابق باقی نمی ماند. جایگاه، موضع و ارتباطات عراق و اقلیم کردستان پس از برگزاری رفراندوم استقلال اقلیم، دستخوش تغییر و تحولات اساسی شده و متفاوت از گذشته است. در عراق و اقلیم، آگاهی و مطالبات مردمی تغییر کرده و این تغییر موجب اعمال فشار بر حاکمان و مسئولین می شود. پیش بینی می شود که جایگاه احزاب سیاسی اعم از قدیمی و جدید در انتخابات پیش روی عراق، شاهد تغییرات زیادی بوده و جایگاه احزاب بستگی زیادی به میزان خدمات رسانی آنان به شهروندان و اجرای مطالبات مردمی داشته باشد.
اما در اقلیم کردستان به نظر می رسد احزاب سیاسی به دلیل اختلافات داخلی و میان حزبی، هنوز چنان که باید و شاید وخامت شرایط اقلیم را درک نکرده اند که بتوانند به مکانیسم مشترکی برای خروج از بحران و شرایط ناهموار، دست یابند. امیدوارم تصمیم اخیر مجلس عراق برای استقراض، شوکی قوی برای یافتن راه حل در اربیل مرکز اقلیم بوده باشد، بر این باورم که اگر در اربیل به دنبال راه حل نگردیم، در دیگر نقاط نیز راه حلی نمی یابیم، اما باید اربیل متعلق به همه و برای همه باشد.
در این نوشتار می خواهم به وضعیت اقلیم کردستان و همچنین راهکارهایی که برخی کشورها برای خروج از بحران به کار گرفته اند و ما نیز می توانیم از آن ها بهره بگیریم؛ بپردازم.
با وجود اینکه اقلیم کردستان هنوز پتانسیل و توانایی برخاستن و پیشرفت را در خود دارد، اما بر اساس برخی معیارهای سیاسی، در شرایطی شبه آنارکی به سر می برد، زیرا هنوز هم فاقد نیروی نظامی و امنیتی ملی است که مانند همه کشورهای جهان هر گونه گرایش و وابستگی و عضویت حزبی و فعالیی های سیاسی برای این نیروها ممنوع باشد. متاسفانه در اقلیم کردستان هنوز نیروهای نظامی و امنیتی احزاب سیاسی، به صورت عملی وجود دارند و هر یک در منطقه ای حضور دارند و علیرغم وجود قانون و اختصاص بودجه برای این نیروها، اما تحت فرمان نیروهای مسلح اقلیم نیستند که این هم به زیان امنیت و ثبات در اقلیم بوده و موجب تعویق در روند تبدیل این سازمان های امنیتی و نظامی، به نهادهایی ملی، حرفه ای و مدرن شده و حتی حقوق نیروهای پیشمرگ، افسر و کارمندان این نهادها نیز چنان که باید، حفظ نمی شود. وفاداری و عرق به افراد و احزاب، جای عرق ملی و میهنی را گرفته و این خطر نیز وجود دارد که نیروهای نظامی و امنیتی اقلیم، از نیروهای حزبی به نیروهای کاملا شخصی افراد، تبدیل شوند.
متاسفانه اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان (پارتی) که نقش اصلی را آزاد کردن و بنیان نهادن و حفظ این اقلیم، ایفا کرده اند؛ طوری از این سیاست تعویق و ممانعت از ساماندهی این نیروها متضرر شده اند که در داخل و خارج از اقلیم به داشتن نیروهای نظامی برای خود و ممانعت از تشکیل نیروهای امنیتی و نظامی ملی که یکی از معیارهای حکومت است، متهم می شوند و از سوی دیگر، افرادی که در این نیروها میهن پرست بوده و قربانی می شوند، به دلیل اینکه پاداش در خوری را از احزاب دریافت نمی کنند، انتقاد و شکایت خود را به جای دولت متوجه احزاب کرده و این نیز به نوبه خود ضربه شدیدی به جایگاه مردمی احزاب وارد می سازد. تا زمانی این شرایط در نیروهای امنیتی و نظامی اقلیم تداوم داشته باشد، نهادها و ارگان های قانونی و حکومتی، نمی توانند قدرت قانونی خود را بر سرتاسر اقلیم اعمال کنند و به همین دلیل، نظام و حاکمیت سیاسی اقلیم بنا به معیارهای علمی، ضعیف محسوب می شود.
به جز نیروهای احزاب سیاسی اقلیم کردستان، نیروهای کردهای دیگر کشورهای منطقه و نیروهای نظامی دیگر کشورها نیز در اقلیم حضور دارند و گاهی نیروهای اقلیم را تهدید می کنند.
از نظر سیاسی هم، احزاب سیاسی اقلیم در قبال مسائل ملی، فاقد اجماع نظر و اشتراک مواضع هستند و اقلیم دارای دیدگاه، سیاست و استراتژی ملی که مورد توافق ملی همه طرف ها باشد؛ نیست. یکی از خطرات پیش روی اقلیم کردستان، وقوع زوال سیاسی است، همانظور که فرانسیس فوکویاما اندیشمند و نظریهپرداز نامدار علوم سیاسی، عنوان کردە؛ سازمان ها و ارگان های دولتی برای پاسخگویی به مطالبات مردم تشکیل می شوند و دولت نیز سازمانی نظام مند است که انحصار به کارگیری نیروهای مشروع و قانونی را در منطقه جغرافیایی مشخص شده، در اختیار دارد. اما زمانی که از یک سو نهادهای یک جامعه کارآمد و موثر نبوده و نتوانند خود را با شرایط جدید انطباق دهند و از سوی دیگر دولت بر خلاف معیارهای نظام سیاسی مدرن، بی طرفی خود را از دست بدهد، نخبه های سیاسی جامعه برای حفظ جایگاه خود و در اختیار گرفتن حکومت، به شبکه خانوادگی و دوستان روی آورده و این دو عامل، موجب تضعیف و مشروعیت زدایی حاکمان و عدم مسئولیت پذیری در قبال مردم شده و در نهایت زوال سیاسی روی می دهد و بحران سیاسی را هم به دنبال خود می آورد که متاسفانه در اقلیم کردستان، هر دوی این پدیده ها به صورتی فاحش مشهود و مشخص است.
در صورت تداوم وضعیت کنونی در اقلیم کردستان، اعتماد شهروندان به توانایی نهادهای حاکمیتی و مسئولین، کاهش بسیاری می یابد. حکومت و دولت در فرآیند رشد سیاسی جوامع، عالی ترین و پیشروترین نهادها هستند که بر اساس قانون و حق شهروندی، بنیان نهاده شده اند و زمانی که در یک جامعه، نهادها سقوط می کنند؛ مردم به گروه های سیاسی و قبیله ای پناه برده و این وضعیت انشقاق ملی و درگیری و آشوب را به دنبال دارد.
اما اکنون خطر جدی تر و بزرگتری اقلیم را تهدید می کند و ممکن است که حاکمیت کنونی و امیدهای مردم اقلیم، برای زندگی بهتر و سرزمینی پیشرفته تر با تهدید بزرگتری روبرو شود. سخنان همسر یکی از پیشمرگ های جان باخته جنگ داعش که چند روز پیش و در جنجال به وجود آمده بر سر اهدای کمک های ناچیز و بی کیفیت به خانواده های این جانباختگان که حاضر به پذیرش کمک ها نشده و آن ها را آتش زدند، در ذهنم طنین انداز می شود که آرزو کرد همسرش به جای شهید شدن در جنگ، به دلیل دزدی کشته می شد؛ ضمن تشکر از سازمان های خیریه اما واقعیت این است که نباید خانواده های شهدای اقلیم در موقعیت دریافت کمک های خیرخواهانه قرار بگیرند. زیرا به گفته همه سیاستمداران اقلیم، این افراد سمبل جانفشانی و افتخار مردم اقلیم کردستان هستند و به نظر من نارضایتی کسانی که خون خود را برای این خاک فدا کرده اند، زنگ هشدار جدی است و لازم است که همه ما به خود آمده و با موضعی ملی و بدون منفعت طلبی شخصی چاره ای بیاندیشیم.
به نظر من، بحران سیاسی در اقلیم و جلوگیری از فعالیت و تقویت نهادهای رسمی تحت هر عنوان و بهانه ای، یکی از مشکلات اصلی است که اجازه نمی دهد ما منافع و اهداف ملی خود را تعیین کرده و برنامه و منابع و توان لازم برای نیل به این اهداف و صیانت از آن ها را تامین کنیم.
تا زمانی که خود ما به شخصیت ها و نهادهای رسمی مان احترام نگذاریم، دیگران نیز احترامی برای ما قائل نخواهند بود؛ نباید رئیس اقلیم کردستان را داشته باشیم، اما فاقد قدرت و اختیارات باشد، نمی شود که قدرت و اختیارات نخست وزیر و وزرای دولت محدود و منطقه ای باشد، نباید رئیس جمهور عراق کرد باشد، اما کردها نتوانند از این جایگاه بهره لازم را ببرند و نباید پارلمان اقلیم با تصمیمی حزبی و به صورت غیرقانونی تعطیل شود. باید از توان و تخصص افراد توانا و متخصص اقلیم بهره برده و به انتقادات صحیحی کە از سوی اپوزیسیون ارائه شده، توجه شود. وضعیت اقلیم کردستان بسیار حساس بوده و باید ما کردها، بیش از همه ملت های خاورمیانه هوشیار و متحد و آگاه باشیم. به گفته باری بوزان کارشناس امنیتی، "قدرت یک کشور، در سازش و اتحاد داخلی نهفته است" که ما در اقلیم کردستان از آن بی بهره هستیم.
جرد دایموند در کتاب "سقوط: چگونه جوامع انتخاب به توفیق یا شکست کردند" به بررسی تجربیات کشورهایی چون فنلاند، ژاپن، شیلی،اندونزی، آلمان و استرالیا پرداخته و با مهارت بسیاری این تجربیات و عوامل فائق آمدن آنان بر بحران های ملی را تحلیل و ارزیابی می کند که جامعه اقلیم کردستان نیز می تواند از این تجربیات بهره بگیرد.
بر این اساس، اقلیم کردستان در حال حاضر به این اقدامات نیاز دارد:
1توافق ملی (اجماع وطنی) بر سر اینکه اقلیم در بحران است
هرچند حصول توافق ملی بر سر اینکه میهن در بحران است، کار آسانی نیست، زیرا ملت را میان گروه ها و رهبران و منافعی متفاوت تقسیم می کند، اما اگر به وجود بحران اذعان نشود، بحران ها برای آینده انباشته شده و تبعات و زیان های آن نیز برای مردم بیشتر می شود.
2قبول مسئولیت ملی برای اینکه لازم است اقدامی انجام شود.
افراد و ملت ها به دو روش با بحران های خود مواجه می شوند، برخی ها مسئولیت انجام دادن عملی برای حل بحران را بر عهده می گیرند، اما برخی دیگر بدون قبول هیچ گونه مسئولیتی، فقط خود را قربانی و قابل ترحم دانسته و از دیگران شاکی هستند.
محض اطلاع: نچیروان بارزانی رئیس اقلیم در کنفرانس MERI یک بار گفت که یک میهمان خارجی به وی گفته، شما در اقلیم کردستان همه مشکلات خود را به گردن عوامل خارجی می اندازید، حتی با فرض اینکه کشورهای خارجی 70 درصد در مشکلات شما مقصر باشند، باز هم شما مسئول 30 درصد این مشکلات هستید، پس بیایید و دست کم این 30 درصد را حل کنید.
3 شناسایی و مشخص کردن مشکلاتی که باید حل شوند
لازم است کشورها برای حل بحران های موجود، تغییرات اساسی در نهادها و سیاست های خود ایجاد کنند و مرزی را میان این نهادها و سازمان ها و سیاست هایی که نباید تغییر داده شوند؛ تعیین کنند.
4 کمک گرفتن از دیگر کشورها در مواقع لازم
5 بهره گیری از تجارب دیگر کشورها برای حل مشکلات
6 هویت ملی قوی، عاملی برای ایجاد اتحاد داخلی است و این اتحاد فاکتور مهمی برای مقابله با بحران ها است
7 ارزیابی صادقانه نقاط ضعف و قوت
در این ارزیابی باید به اطلاعات و داده های درست تکیه کرده و این اطلاعات را صادقانه تحلیل کرد
8 استفاده از تجارب داخلی پیشین برای حل بحران ها
ملت هایی که بر بحران ها فائق آمده اند، دارای تجربه و اعتماد به نفس بیشتری برای مواجهه با بحران های آینده هستند.
9 صبر و مقاومت
با وجود تفاوتی که میان ملت ها در مقابله با شکست ها وجود دارد، اما ملت باید نسبت به تلاش برای حل بحران ها و شکست های احتمالی در حل مشکلات، صبور و مقاوم باشند.
10 تطبیق یافتن با وضعیت های ویژه
روانشناسان انسان ها را بر اساس برخوردی که با مشکلات دارند، به دو دسته تقسیم می کنند؛ یک دسته که با تمامی مشکلات یک برخورد واحد را داشته و طرز برخورد آنان تغییرناپذیر است. دسته دوم نیز افرادی هستند که رفتار خود را با مشکلات تغییر داده و طرز برخورد خود را با شرایط تغییر می دهند. جرد دایموند می گوید که باید ملت ها به روش دوم با بحران ها مقابله کنند.
11 ارزش های ملی زیربنایی
باید ارزش ها و اصولی که قابل سازش نیستند، مشخص شوند. به طور مثال؛ استقلال یکی از اصولی است که هیچ ملت مستقلی حاضر به سازش بر سر آن نیست.
12 تلاش برای رهایی از موانع ژئوپلتیکی
این هدف نیز از طریق در پیش گرفتن سیاست مدبرانه داخلی و خارجی قابل دسترسی است. فنلاندی ها شعاری دارند با این مضمون که " جغرافیای ما تغییر ناپذیر است" آنان اسیر شرایط ژئوپلتیکی خود نشده اند و توانستند با سیاستی مدبرانه، خود را با شوروی ابرقدرت، علیرغم تفاوت های ایدئولوژیکی میانشان تطبیق دهند، آن هم با وجود اینکه با این کشور وارد جنگ شده بودند و به این ترتیب استقلال خود را حفظ کردند. تجربه ای که فنلاند از گذشته خود گرفت، این بود که برای حفظ استقلال باید فقط به خود متکی باشد و دریافت که لازم است شوروی نیز به عنوان همسایه آنان، احساس امنیت کرده و به فنلاند اعتماد کند و به این باور برسد که تهدیدی برای امنیت اتحاد جماهیر سابق نخواهد بود.
با وجود اینکه به نظر می رسد دولت اقلیم کردستان نیز در گذشته، تا اندازه ای در این زمینه موفق بوده و با در پیش گرفتن سیاستی صحیح، خود را اسیر شرایط ژئوپلتیکی نکرده، اما بر این باورم که هنوز فرصت های زیادی برای اقلیم وجود دارد که می توان از آن ها برای تامین منافع اقلیم بهره برد.
هر سیاست و حاکمیتی که در راستای خدمت به منافع عمومی نباشد، سیاست و حاکمیتی شکست خورده است، حتی اگر نیت آن حاکمان و سیاستمداران خوب و پاک باشد؛ زیرا نتایج خوب، معیار سنجش موفقیت در جهان سیاست است. اقدامات خوبی در اقلیم کردستان انجام شده، اما بیش از این نمی توانیم منافع ملی خود را با سیاست های کهنه حفظ کنیم، دوران آن به سر آمده که سیاستمدارها تاوان اشتباهات خود را ندهند و مردم به جای آنان تاوان پس بدهند، اما هنوز فرصت آن را داریم که از توانایی و تجربیات داخلی و خارجی، بهره گرفته و نه تنها سرزمین خود را چنگ بحران ها نجات دهیم، بلکه به بهترین شیوه از توانایی و فرصت های پنهان آن، استفاده شود.
نظر شما