کردپرس- برای من به عنوان یک پزشک، زلزله کرمانشاه و سر پل ذهاب و قصرشیرین هم تلخ و سوزناک بود و هم سرشار از تجربه؛ تلخ بود چون داغ عزیزان هموطن و مصیبت بازماندگان را به چشم دیدم و پر از تجربه بود چون از نزدیک شاهد همبستگی ملی و حس نوعدوستی بی نظیر و شگفت انگیزی بودم. در این نوشتار کوشیده ام این تجربه ها را با شما به اشتراک بگذارم .
۱- کمک ها، حمایت ها و حضور مردم از سراسر کشور بی نظیر و حیرت انگیز بود. بسیاری از افرادی که کمک کردند، خودشان نیازمند حمایت بودند. جوانی را می شناسم که حقوق ماهیانه اش کمتر از یک میلیون تومان است، ولی نصف حقوقش را نقدی برای کمک به آسیب دیدگان پرداخت کرد. درس این حمایت و بسیج ملی کمک رسانی نشان داد که «همبستگی ایرانیان و حمایتشان از همدیگر» یک سرمایه اجتماعی عظیم و بسیار ارزشمند و کم نظیراست .
۲- من تجربه حضور در زلزله بم را داشته ام. از آن زمان تاکنون نزدیک پانزده سال می گذرد. ساختارها و اقدامات زیادی برای بلایا در کشور ایجاد شده است. به نظر من این ساختارها و فرایندهای ایجاد شده در عمل ناکارآمدتر از انچه که انتظار می رفت، بود. ساختارها و فرایندها باید بازنگری شود و برنامه ها بهتر است عملیاتی تر و چابک تر و به روز تر شود.
۳- بیشتر مردم در عمل ترجیح می دادند که کمک هایشان از طریق افراد و نه از طریق سازمان های دولتی به دست مردم برسد. احتمالا بی اعتمادی زیادی از سوی مردم وجود دارد و این اصلا خوب نیست؛ سیاستمداران و مدیران کشور باید خیلی جدی، ترمیم این اعتماد را در دستور کار قرار دهند. شاید مردمی کردن سازمانی مثل هلال احمر و بازنگری اساسی در ساختار و مدیریت و عملکردش بتواند اعتماد از دست رفته را حداقل برای ایجاد ارگانی برای رسیدگی در بلایا که مورد اعتماد مردم باشد، بازگرداند. به نظر می رسد که ارگانی واقعا مردم نهاد که اعتماد کافی مردم را در این گونه موارد جلب کند باید ایجاد شود.
۴- تخریب سازه های جدید نشان داد که برنامه های پیشگیری برای زلزله و نظارت های مهندسی اشکالات جدی دارد. باید پروتکل های نظارت و برنامه های پیشگیری از آسیب های زلزله جدی گرفته شود. ضروری است مقصران سازه های جدیدی که در زلزله اسیب دیدند، شناسایی شوند تا نظارت بر سازه ها از یک شکل تشریفاتی به یک موضوع جدی تبدیل شود.
۵- رفت و آمدهای غیر ضروری مقامات کشوری در روزهای اول فقط باعث درگیر کردن مدیران منطقه ای می شود. دولت می تواند قانونی برای اجتناب از حضور غیر موثر افراد در روزهای اول وضع کند و تشریفات را در این سفرها حذف کند .
۶- به نظر من باید کمپین ملی «نه گفتن به عکس گرفتن مقامات در بلایا» ایجاد شود. گاهی اینطور برداشت می شود که فردی برای عکس گرفتن و بهره برداری سیاسی حضور پیدا کرده است. در میان عموم مردم این تفسیر و باور خیلی شایع است.
۷- می دانم که به دنبال بلایا افراد نمی توانند رفتارهای هنجاری از خود نشان دهند، ولی باید شان انسانی انها رعایت شود؛ در موارد زیادی شیوه های توزیع اقلام و کالاها بسیارنامناسب بود و ضروری است ندیریت توزیع در این مواقع نهادینه و سازماندهی شود. همچنین لازم است در برنامه های پیشگیری و مقابله با بلایا وظایفی تعریف شود تا کمک ها عادلانه و منصفانه و درست مصرف شوند.
۸- فشارها و اظهارات بعضی از گروه ها مانند بعضی از نمایندگان مجلس در این بحران بیشتراز اینکه کمک کننده باشد، موجب جابه جایی اولویت ها و ایجاد فشار به مدیران شده است. بهتر است سازمان های امنیتی این افراد را آموزش دهند که در بلایا کمتر مصاحبه کنند و اصولا ستاد خبری زیر نظر مدیریت بحران تشکیل شود و اخباردرست و صادقانه و بدون مصلحت اندیشی های غیر ضرور فقط از سوی آن ستاد به اطلاع مردم برسد.
۹- کماکان با ایجاد بحران، بسیاری از سازمان های دولتی سردرگم می شوند. این نشان می دهد مدیریت بحران به معنای واقعی وجود ندارد و در این گونه مواقع فرماندهی مشخص و سازماندهی شده وجود ندارد.
۱۰- شبکه های اجتماعی نقش حیرت انگیزی در اطلاع رسانی و تشکیل شبکه های کمک رسانی داشتند. این زلزله نشان داد که مردم چگونه در بحران ها هم می توانند به درستی از آن استفاده کنند. شاید یکی از بارزترین و برجسته ترین عملکردهای دولت کنونی، فراهم کردن دسترسی مردم به شبکه های اجتماعی بوده است . من در این بحران دیدم با چه سرعتی گروه هایی برای کمک تشکیل می شد، این گروه ها بلافاصله به شبکه های توزیع وصل می شدند و هماهنگی بی نظیری به سرعت ایجاد می شد.
۱۱- از آسیب های شبکه های اجتماعی رد وبدل شدن اطلاعات نادرست بود. به نظر من، همه مردم باید آموزش داده شوند تا زمانی که از اعتبار خبر مطمئن نشده اند، آن را بازنشرنکنند. حتی بهتر است برای جلوگیری از تولید و نشر اطلاعات غلط در شبکه های مجازی قوانینی وضع شود. اطلاعات غلط و نامعتبر زیادی در این زلزله تولید و منتشر شد.
۱۲- من در مناطق زلزله زده خانواده ای را دیدم که وسایل باقیمانده اش را در گوشه حیاط جمع آوری و برای زن بیمارش در گوشه دیگری بستری فراهم کرده بود. از بسیاری از افراد دیگر زلزله زده بیشتر آسیب دیده بود. نه چادر گرفته بود و نه وسایل چندانی، وقتی از او پرسیدم چه گرفته ای، شاید به اندازه توشه چند روز آذوقه گرفته بود. من به عزت نفس این انسان غبطه خوردم. اما فراوانی این گونه افراد زیاد نبود. از نظر فرهنگی جامعه ما به شدت نیازمند آن است که در خصوص «عزت نفس» آموزش ببینند.
۱۳- ضروری است سازمان های متولی سلامت عملکرد ساختارهایشان را در این زلزله ارزشیابی کنند و باید در برنامه های مقابله با بلایای خود بازنگری اساسی انجام دهند.
۱۴- بهتر است سازمان های مردم نهادی که با دولت ارتباط دارند برای هدایت درست همه کمک های داوطلبانه ایجاد شوند. وضعیت حضور افراد داوطلب در مناطق زلزله زده نسبت به زلزله بم تغییر چندانی نکرده است
۱۵- حضور سلبریتی ها و افراد شاخص در مناطق زلزله زده چشمگیر و بارز و قابل تقدیر بود، ولی بهتر است که این افراد کمپین های جمع آوری کمک و ارسال هدفدار را به عنوان اولویت به جای حضور در مناطق زلزله زده انتخاب کنند.
۱۶- باید در این گونه حوادث مراقب بود که بزرگنمایی نشود و یا اینکه توجه و تکرار زیاد نام یک منطقه باعث نادیده گرفته شدن سایر جاها نشود.
۱۷- بسیاری از سازمانها و نهادها در پی استقرار و راه اندازی بیمارستان صحرایی هستند که به اعتقاد من با توجه به اینکه وزارت بهداشت به اندازه کافی این مهم را به انجام رسانده و در روزهای آینده نیازهای بهداشتی و درمانی به شیوه دیگری بروز می کند، در حال حاضر بیش از این ضروری نیست و در آینده نزدیک امکان مداخلات موثر و مناسب بهتر و کارآمد تر است
۱۸- همه باید نگران باشیم که چنین زلزله ای در شهرهای بزرگ اتفاق نیفتد. البته درسی که باید گرفت این است که ازهم اکنون برای کاهش صدمات زلزله در شهرهای بزرگ برنامه ریزی کنیم.
و در پایان اینکه مردم ایران به خوبی و عملی« همه ایران سرای من است» را معنا کردند و این سرمایه ای بزرگ است که باید پاسداشته شود.
نظر شما