به گزارش خبرگزاری کردپرس، «چقدر ما دعا کردیم و خدا نشنید. چقدر مظلومانه تنهامون گذاشتی. دلِ همه را خون کردی عمو قصه را خیلی بد تموم کردی. تو باید برمیگشتی تو باید خوب میشدی داغ نبودنت کوه را آب میکند. ما که همه کم آوردیم. کاش خدا از عمرم کم میکرد میداد به تو، که برای آخرین بار بغلت میکردم که این جوری بی خداحافظی نری. افسوس! سفرت سلامت!»
متن بالا دل نوشتهی یک بردارزادهی سوگوار در سوگ از دست دادن عمویش است!
این روزها فقط خبر مرگ میشنوی. هوا هم بوی مرگ میدهد. فضای مجازی هم بوی مرگ میدهد و در و دیوار شهر بوی مرگ میدهد. نه مردم میترسند و نه مسئولین چارهای اساسی میاندیشند؟
دخترکی در فضای مجازی نوشته بود: «مگر باید آمار کشتههای روزانه چند نفر بشود تا شما یک ماه شهر را تعطیل کنید؟ اگر این طوری پیش برود ایلامی باقی نمیماند تا شما مسئولین مسئول بمانید!»
امروز از صبح خبر فوت سه تن از اقوام را شنیدم. دلم لرزید تا کجا چنین پیش میرویم. فقط صدور دستورهای رعایت پروتکلهای بهداشتی و ایجاد محدودیتهای ظاهری! باشگاهها به ظاهر بسته اما از دوستان و نزدیکان میشنوم که باشگاه میروند. آموزشگاههای علمی به ظاهر تعطیل و درب آنها بسته است اما پشت دربهای بسته کلاسها به طور مخفیانه برقرار است. دانشآموز درب میزند؛ درب باز میشود؛ داخل میشود؛ مجدد درب بسته میشود! حتی آرایشگاهها و کلاسهای موسیقی و عکاسی هم برقرارند؛ فقط مخفیانه!
مسئولین عزیز باید چارهای اصولی اندیشید؛ این بحران با تشکیل چند جلسه درست نمیشود. ای کاش به جای این همه هزینهی درمانی، محدودیت های واقعی را برقرار کنید و خوار و بار اولیه را خشک در اختیار خانوادههای بیبضاعت بگذارید که دیگر کسی به نام «نیاز» قاتل دیگران نشود.
*خبرنگار حوزه سلامت ایلامی
نظر شما