به گزارش خبرگزاری کردپرس اگرچه که بسیاری از این مهاجران توانسته اند شغلهای مناسب و مورد نظر خود را پیدا کرده و به جایگاههای مناسب برسند اما تعداد زیادی نیز از این افراد مجبور شده اند در شهرستانهای حاشیه ای تهران که جمعیت سرریز شده ی کلان شهر تهران هستند و مناطقی که محل زندگی مهاجرانی از ملیتهای گوناگون است با مشکلات عدیده ای که دارند زندگی کنند.
ح- یوسفی یکی از مهاجران ایلامی مقیم یکی از شهرستانهای حاشیه ای استان تهران است که به قول خودش بیش از 40 سال است که از استان ایلام به استان تهران آمده است.
یوسفی بیش از 10 سال است هر روز صبح زوتر از بساری از کارمندان شرکت متروی تهران و حومه به ورودی های ایستگاه متروی جوانمرد قصاب در یکی از جنوبی ترین نقاط تهران که عمده مسافران این ایستگاه ساکن شهرستانهای قرچک،زیباشهر و ورامین هستند می آید تا بساط کاسبی خودش را که یک ترازوی دیجیتال کوچک و مخصوص وزن کشی است پهن نماید.
خبرگزاری کردپرس با این کارگر مهاجر ایلامی گفتگویی انجام داده که در پی می آید:
ابتدا اگرموافق هستید کمی در معرفی خود بگویید:
... یوسفی هستم، بیشتر از 75 سال سن دارم و اصلیتم از استان ایلام و یکی از ایلات شهرستان مهران این استان است.
در کجای تهران ساکن هستید و شغلتان چیست؟
من بیش از 25 سال است که ساکن شهرستان قرچک هستم و حدود 10 سالی است که با همین ترازوی کوچک هر روز ساعت 6 صبح به ایستگاه جوانمرد قصاب می آیم و کاسبی می کنم.
چند سالی است که از استان ایلام مهاجرت کرده اید؟
من قبل از انقلاب و بیشتر از 40 سال است که از شهرستان مهران استان ایلام به استان تهران آمده ام ابتدا در شهرک قدس تهران(قلعه حسن خان) ساکن بودم و بعد از آن به قرچک رفتم و حدود 25 سالی است که ساکن قرچک هستم و در این مدت چهل و چند سال شغلهای گوناگون داشته ام.
چه شغلهایی داشته اید؟
شغلهایی که ما داشته ایم معمولاً شغل کارگری بوده من ابتدا در بازار تهران برای جابجایی بار در یک مغازه کار می کردم و پس از آن یک گاری چهار چرخ خریدم و سالها به وسیله ای گاری در بازار مشغول جابجایی بار و کالا بودم.حدود 25 سالی هم هست که ساکن قرچک هستم که در این مدت کارهای گوناگون از قبیل دست فروشی و کارگری انجام داده ام.
فرزندانت هم ساکن استان تهران هستند؟
آره من چهار فرزند پسر و دو فرزند دختر دارم که همه در این استان هستند.
فرزندانت چقدر با شما در ارتباط هستند؟
5 تا از فرزندانم با من ارتباط بسیار نزدیکی دارند اما یکی از فرزندانم با اینکه همسرش فامیلمان هم هست بخاطر دوری و مشکلات دیگر در طول سال کمتر می بینم.
در باره این شغلی که در ایستگاه متروی جوانمرد قصاب دارید بیشتر توضیح دهید؟
من حدود 10 سالی است که در ایستگاه متروی جوانمرد قصاب با این ترازو از طریق وزن کردن مردم امرار معاش می کنم. من در این مدت 10 سال به این ایستگاه عادت کرده ام و هر روز ساعت 6 صبح که مترو باز می شود به اینجا می آیم و ساعت 10 شب به بعد هم کارم تعطیل می شود. معمولا هم روی همین صندلی می نشینم.
متوسط درآمدتان چقدر است و راضی هستید؟
خدا را شکر راضی هستم. درآمد ما در فصلهای مختلف سال متفاوت است بعضی روزها 50 هزار بعضی روزها هم گاهی 80 هزار و یا بیشتر هم درآمد داریم. مثلا در تابستانها درآمد ما کمتر اما در فصل زمستان بیشتر است.
سختی ها و یا جذابیتهای این شغل برای شما چیست ؟
از سختی های این شغل این است که شهرداری و یا مأموران مترو با ما به عنوان یک دست فروش برخورد می کنند و بیشتر وقتها به ما گیر می دهند که نباید در اینجا کاسبی کنیم.از جذابیتهایش هم این است که با قشرهای گوناگون مردم در ارتباط هستیم و به نوعی اغلب مسافران مترو برای وزن شدن پیشم می آیند هم افراد پیر و سن دار، هم جوان،هم کودک بعضی وقتها هم همه افراد یک خانواده با هم می آیند. مادر با فرزند و نوه،پدر و مادر،زوجهای جوان و ...، همه اینها برایم جذابیت دارد. بخاطر اینکه من هر روز اینجا هستم باور کن بسیاری از مسافران این ایستگاه که مسافران ثابت هستند را می شناسم آنها هم مرا می شناسند.
خصوصاً کوردها و ایلامی ها را که هم شهری و هم زبان من هستند.
ایلامی ها و کُردها در اینجا زیاد رفت و آمد دارند؟
بجز تهرانی های جنوب شهر بیشتر مسافران ایستگاه جوانمرد قصاب مسافران و ساکنان شهرهای قرچک، زیباشهر و ورامین هستند. در این شهرها کُردها و ایلامی های زیادی ساکن هستند که من هر روز در این ایستگاه با تعداد زیادی از آنها برخورد دارم و همدیگر را هم می شناسیم.
با توجه به اینکه شما روزانه بیشتر از 15 ساعت اینجا هستند چگونه وقت خود را می گذرانید آیا خسته نمی شوید؟
بخاطر اینکه مشغول هستم به خستگی فکر نمی کنم اما در ساعاتی که اینجا خلوت هست معمولا به شهر و دیار خودم در استان ایلام فکر می کنم. ما به نوعی در این شهر غربتی و غریب هستیم و زمانهای زیادی هست که به دیار خودم ایلام که سالهای زیادی است از آنجا کنده شده ام فکر می کنم. باور کن من اینجا هر روز در کنار کار وزن کشی،با خاطرات ایلام و دلبستگی هایی که به این دیار دارم زندگی می کنم و وقت خود را می گذرانم.
درآمدی که از محل این شغل دارید برای مخارج زندگی تان کافی است؟
مخارج زندگی اینقدر زیاد است که درآمد ما کفاف آن را نمی دهد من در گذشته بیشتر درآمد خود را صرف هزینه خانواده و فرزندانم کرده ام در این سالها و بعد از اینهمه کار و فعالیت من حتی خانه ای هم ندارم و سالها است که مستأجر هستیم.
مهمترین خواسته و آرزویی که الان دارید چیه ؟
اینکه بعد از اینهمه سال کار و تلاش و دوندگی اکنون که سنم به بیشتر از 75 رسیده است استراحت کنم و یا اینکه حداقل شغل راحت تری داشته باشم چون شغلی که الان دارم نیازمند این هست که من مرتب فریاد بکشم و جار بزنم در صورتی که مثل گذشته انرژی این کار را ندارم.
شغل راحت تر یعنی چه شغلی؟
دوست دارم مثلا نگهبان یک محل ،یا کارگاه یا شرکت باشم هر چند هم که درآمد کمتری نسبت این شغل فعلی ام داشته باشد.
سخن دیگری برای گفتن ندارید؟
خدا را شکر می کنم که به من این توانایی را داده که در طول عمری که داشته ام با افتخار زندگی کنم، لقمه حلال به دست آورم و فرزندانی را بزرگ کنم که همه برای من مایه افتخار باشند و خدا را شکر که همچنان سالم هستم و توانایی کار کردن دارم.
گفتگو: حشمت اله کرمی نژاد
نظر شما