شش پرسش درباره بحران و اعتراضات در اقلیم کردستان/ جی فرانتزمن*

سرویس جهان- در اواسط دسامبر2017 خشم در اقلیم کردستان به نقطه جوش رسید. در 19 سپتامبر 2017 چند تن از تظاهرکنندگان در شهر رانیه اقلیم کردستان که از مصادیق میهن پرستی و تمایلات میهن پرستانه است کشته و زخمی شدند. اعرتاضات و شورش ها چندین شهر و شهرک را در منطقه شرقی اقلیم کردستان عراق مانند چمچمال، کویه وسلیمانیه در بر گرفت. این منطقه قلب حوزه نفوذ اتحادیه میهنی کردستان یکی از بزرگترین احزاب اقلیم کردستان است. جلال طالبانی رهبر حزب و یکی از بنیانگذاران آن در ماه اکتبر گذشته درگذشت.

سوالات زیادی درباره اعتراضات اخیر در اقلیم کردستان پرسیده می شود اما جواب های روشن زیادی برای آنها وجود ندارد. این ها سوالاتی است که در رسانه های اجتماعی یا به طور کلی وجود دارد. با توجه به این که رسانه های عمده اقلیم کردستان مدتی بسته شده و وبسایت هایی مانند ان آر تی مسدود شدند سخت است بتوان دیدگاه های مختلف درباره اعتراضات فوق را مورد کند و کاو قرار داد.

چه زمانی اعتراضات اقلیم کردستان آغاز شد؟

دوره کوتاهی بعد از برگزاری رفراندوم در اقلیم کردستان جشنی برپا شد. این جشن بعد از این که بغدا تانک و نیرو برای بازپس گرفتن کرکوک و بیرون راندن نیروهای پیشمرگ از بیشتر شهرهای مهم تحت کنترل آن فرستاد به آشوب تبدیل شد. به آهستگی اما به طور مداوم خشم ناشی از عدم پاسخ گویی به مطالبات و نیز مسئله خیانت در واگذاری مناطق مورد مناقشه ابتدا در فضای مجازی و سپس دیگر جاها خود را نشان داد. بحران اقتصادی با توجه به عدم تمایل بغداد به ارسال سهم بودجه اقلیم کردستان به اربیل، ممنوعیت انجام پروازهای بین المللی در فرودگاه های اربیل و سلیمانیه و بسته شدن موقت مرزهای عراق با کشورهای همسایه تشدید شد. بزرگترین اعتراضات در شهر چمچمال از توابع استان سلیمانیه در روز 16 سپتامبر 2017 برگزار شد. این اعتراضات دو روز بعد دیگر شهرها و شهرستانها را نیز در بر گرفت.

این اعتراضات ما را به یاد اعتراضات 2011 در اقلیم کردستان می اندازد که مضامین مشابهی داشت. معترضان در سال 2011 نیز به دفاتر برخی احزاب کرد اقلیم کردستان از جمله حزب دموکرات کردستان در سلیمانیه حمله کردند. در آن سال نیز به روی معترضان آتش گشوده شد. همچنین معترضان به حزب جنبش تغییر ارتباط داده شدند.آنها نیز خواستار خاتمه دادن به فساد و سیستم دو حزبی و تغییر در ساختار حکومت اقلیم کردستان شده بودند. دیلیمان عبدالقادر در توییتر نوشت: آنها در بیش از بیست و شش سال گذشته ازاین سیستم به نفع خود بهره برداری کرده اند. معترضان خواهان پایان دادن به فساد هستند. از آن جایی که رسانه ها تحت نظارت دو حزب اتحادیه میهنی و دموکرات هستند آنچه به شما می گویند نادرست است. مانند سال 2011 که گروه حقوق بشر بین الملل تلاش کرد اقلیم کردستان را مشکل اصلی نشان دهد و عفو بین الملل تهدید و ارعاب معترضان را محکوم کرد و دیده بان حقوق بشر، مسئولان اقلیم کردستان را به ایجاد خفقان و ارعاب متهم کرد، چنین تناقضاتی در اعتراضات اخیر اقلیم کردستان نیز دیده می شود.

معترضاتی که در روز 19 دسامبر 2017 در شهر کویه استان سلیمانیه گرد هم آمده بوند به تلویزیون ان آر تی گفتند که آنها خواهان دریافت خدمات و حقوق خود هستند. یکی از معلمان می گوید:« اکنون ما از دولت درخواستی نمی کنیم زیرا دولتی وجود ندارد. از آنجایی که دولت وجود ندارد ما از آنها می خواهیم {کابینه} را ترک کنند. همه نمایندگان پارلمان و وزیران درباره پول سکوت کرده اند. خواسته ما این است که دولت باید برود.» معترضان می گفتند که چهار ماه است حقوق خود را دریافت نکرده اند. معترضان جاده کفری-کلار را مسدود کردند و به گفته ان آر تی، آنها به دفاتر احزاب مهم حمله کردند و دفتر پلیس محلی ( آسایش) را به آتش کشیدند. حمله به دفاتر احزاب نماد این اعتراضات بود. این اتفاقات در شهر پیره مگرون نیز افتاد و تصاویر آن در فضای مجازی منتشر شد. به آتش کشیده شدن دفاتر حزبی نشان می داد که هیچ کدام از احزاب مشوق اعتراضات نبوده و بانی آن نیستند.

آیا رفراندوم استقلال به برگزاری اعتراضات منجر شد؟

بسیاری قبل از برگزاری رفراندوم استقلال در روز 25 ماه سپتامبر 2017 با آن مخالف بودند. برخی معتقد بودند که رفراندوم فقط یک اقدام نمادین است و یا همچنان که یکی از نمایندگان جنبش تغییر در سایت الجزیره نوشت: « بسیاری از کردهای عراق رفراندوم را اقدامی نمایشی برای جانی تازه بخشیدن به برخی احزاب سیاسی در حال افول می دانند.» مایکل روبین ادعا کرد برگزاری رفراندوم یک اقدام شکست خورده خواهد بود و مسعود بارزانی رییس سابق اقلیم کردستان را به یاسر عرفات تشبیه کرد. اکنون ماهها بعد که تحلیلگران شاهد اعتراضات بوده و آشوب کنونی را مشاهده می کنند، می گویند: « ما در این باره به شما تذکر داده بودیم» دانیل پایپس در تویتی در 23 دسامبر 2017 نوشت که بر اساس تیتر اخبار، اقلیم کردستان به سوی آشوبی پیش می رود که وی قبلا نسبت به اقدام احمقانه برگزاری رفراندوم هشدار داده بود. وی ادعا کرد که متاسفانه اظهارات برخی مانند وی درست از آب درآمد. برخی تحولات را باید به دقت بررسی کرد که اقلیم کردستان یکی از این موارد است.

شاید کسانی مانند پایپس، روبین و دیگران و کسان دیگری که من می شناسم راست می گویند و کردستان آماده نبود تا در این برحه رفراندوم در آن برگزار شود و راه استقلال را در پیش بگیرد اما می توان گفت که آیا دیگر کشورها که اکنون به استقلال رسیده اند آیا در زمان خود آماده بودند؟ ایالات متحده بعد از انقلاب 1776 یک کشور باثبات نبود. آشوب و بی ثباتی برپا بود تا این که در سال 1787 قانون اساسی نوشته شد. جنگ ها و آشوب های بیشتری نیز تا آن زمان که در دهه 1860 برده داری به پایان رسید بوقوع پیوست. سپس این کشر به همراه بازسازی و نیز فساد وارد قرن 21 شد. حتی می توان گفت که تا سال های دهه 1960 هم مشکلاتی که در 1776 ایجاد شده بود حل نشد. انقلاب 1789 فرانسه به حاکمیت ترس و ترور در سال 1793 منجر شد. انقلاب روسیه تا سالهای متمادی با آشوب همراه بود. جنبش های استقلال طلبانه که استعمارگری را در آفریقا به چالش کشید به ایجاد دموکراسی با ثبات بویژه در کنگو و نیجریه منجر نشد و در بسیاری جاها به دیکاتوری و کودتا کشیده شد. آشوب کنونی در خاورمیانه 100 سال پس از امضای توافق سایکس – پیکو بوجود آمده است.

پرسش این است که آیا رفراندوم منجر به اعتراضات اخیر در اقلیم کردستان شده است و یا معترضان منتظر بودند تا پس از اتحاد کردها در برابر داعش شرایط 2011 در اقلیم کردستان تکرار شود و آنها بتوانند دوباره به وضعیت اقلیم کردستان اعتراض کنند. به نظر می رسد که شُک از دست دادن ناگهانی کرکوک در اواسط اکتبر و متهم کردن احزاب کرد به این که چرا به چنین شرایطی رضایت داده اند به تسریع اعتراضات اخیر کمک کرده باشد. در واقع این نظر بسیاری در شبکه های اجتمعای و بویژه جوانان بود که احساس می کردند نسل قدیمی رهبران کرد کار خود را انجام داده و باید بروند. با این حال، در ماه نوامبر شاهد نمایشی از رهبران جوان کرد مانند نیچروان بارزانی نخست وزیر اقلیم کردستان و قباد طالبانی معاون وی از حزب اتحادیه میهنی در ملاقات با هیئت های سیاسی ارشد خارجی و سفر به کشورهای غربی برای کسب حمایت خارجی از اقلیم کردستان بودیم. انتظار می رفت که این اقدامات دیپلماتیک مشروعیتی جدید به رهبران جوان کرد بعد از کناره گیری مسعود بارزانی رییس سابق اقلیم کردستان در اواخر ماه اکتبر ببخشد. تصمیم بارزانی به کناره گیری به اعتراضات کوچکی در اقلیم کردستان منجر شد. طرف داران حزب دموکرات به رهبری بارزانی در بخش غربی اقلیم کردستان در دهوک به حمله به دفاتر حزبی مانند جنبش تغییر متهم شدند. رفراندوم و بحران کرکوک باعث تشویق معترضان شد. اما اگر اینها اتفاق نمی افتاد آیا اعتراضات بوجود می آمد و یا این که آیا اگر رفراندوم برگزار نمی شد بحران اقتصادی اقلیم کردستان حل می شد و کارمندان اقلیم کردستان حقوق خود را دریات می کردند؟ آیا بغداد قصد داشت به هر صورت کرکوک را بازپس بگیرد؟ با فروکش کردن جنگ، این پرسش ها خود را نشان دادند. قطعا بغداد از رفراندوم به عنوان بهانه ای برای کنترل دوباره بر کرکوک و مناطق مورد مناقشه استفاده کرد. به نظر می رسد که نشانه ی وجود داشت تا این اتفاقات ساختاری منتظر بودن تا در سال 2017 بوقوع بپیوندند. ارتباطات مرتبط با اینها بازگشایی پارلمان اقلیم کردستان و انتخابات بودند. پارلمان اقلیم کردستان با هدف تایید رفراندوم بازگشایی شد.

آیا باید بغداد و جامعه بین المللی در اقلیم کردستان دخالت کنند؟

چندین روایت درباره روابط بغداد و اقلیم کردستان در اربیل، بغداد و جاهای دیگر شنیده می شود. بعد از برگزاری رفراندوم، جامعه بین المللی یک ماه درباره مسائل اقلیم کردستان سکوت کرد. این مسئله به خاطر تنبیه اقلیم کردستان بود. بغداد با اطلاع دولت های غربی برنامه حرکت خود به سمت کرکوک را اجرا کرد و از نیروهای آموزش دیده توسط ائتلاف بعد از باز پس گیری حویجه برای حرکت به سمت کرکوک استفاده کرد. بغداد این اقدام خود را با دولت های غربی هماهنگ کرد. دولت های غربی تا آن زمان که تقابلات میان اربیل و بغداد به جان باختن افراد منجر شد منظر ماندند و پس از آن به سرعت وارد گود شده و درباره دیالوگ و مذاکره صحبت کردند. سپس، اقلیم کردستان در ماه نوامبر با انجام سفرهای دیپلماتیک برای مذاکره با بغداد تلاش کرد.

تحرکات دیپلماتیک اقلیم کردستان حتی در طی اعتراضات اقلیم کردستان در واسط و اواخر ماه دسامبر ادامه داشته است. برای مثال، بیان سامی عبدالرحمان نماینده اقلیم کردستان در آمریکا در تویتی از دیدار با اندرو پیک برای بررسی وضعیت اقلیم کردستان خبر داد. به گفته وی، آمریکا باز هم از اقلیم کردستان باثبات و قدرتمند و نیز عراق باثبات و قدرتمند حمایت کرده است اما اگر بغداد و اربیل گفتگو را آغاز نکنند دستاورد مشترک شان مانند شکست داعش نتیجه معکوس خواهد داد.

شگفت انگیز این که رهبران کُرد عراق درباره اعتراضات اخیر اقلیم کردستان تقریبا سکوت کرده اند. این مسئله زمینه دخالت بغداد را که دست خود را برای دخالت در اقلیم کردستان قدرتمند می بیند باز گذاشته است. حیدر العبادی نخست وزیر عراق گفته است ما از نزدیک تحولات اقلیم کردستان را رصد می کنیم و با مقامات منطقه ای در تماس هستیم. دولت مرکزی عراق همچنین در تویتی گفته است:« اگر مردم کردستان مورد حمله قرار بگیرند بی تفاوت نخواهیم ماند آنها شهروندان ما هستند. ما اقداماتی را که باعث نادیده گرفتن شدن حق قانونی آنها برای بیان آزادانه نظراتشان و اعتراض مسالمت آمیز می شود رد می کنیم.»

در این برحه که دولت عراق باسازی موصل را تسریع کرده است و با همکاری نزدیک با ائتلاف ایجاد ثبات در کشور را آغاز کرده است اقلیم کردستان عراق به عنوان یک مشکل در عراق امروز نشان داده می شود. این منطقه به عنوان منطقه ای نشان داده شده که ثبات عراق را به خطر انداخته است. مایکل روبین از اعتراضات اخیر اقلیم کردستان به عنوان « بهار کردی» یاد کرده که « زمان آن رسیده که باید تشخیص داد که ماندن در کنار کردها با ماندن در کنار رهبران کرد متفاوت است. حمایت از اولی لازم است اما از دومی نه. » منتقدان حکومت اقلیم کردستان عراق می نویسند که اعتراضات مردم کرد علیه «رهبران قبیله ای» و فساد است. آنها استدلال می کنند که کمک های آمریکا و انگلیس به اقلیم کردستان یا باید کاهش یابد و یا مشروط به ایجاد تغییرات باشد. برای مثال، عبدالقادر می نویسد:« انگلیس و آمریکا باید اقلیم کردستان عراق را تحت فشار قرار دهند تا خواسته هایی را که مطرح شده انجام دهند. آنها میلیون ها دلار دریافت می کنند.»

پرسش این است که اگر آمریکا به همراه دیگر کشورهای غربی برای متوقف کردن برگزاری رفراندوم به شدت تلاش کرده است چرا تلاش هایش اکنون نتیجه داده است. به عقب برگردیم و سخنان برت مک گورک نماینده ویژه دونالد ترامپ در ائتلاف ضدداعش را در اربیل مرور کنیم:« این فقط در مورد ایالات متحده نیست. تقریبا همه کشورها نگران عراق و اقلیم کردستان بوده و همان موضع را دارند. هیچ گونه حمایت بین المللی از رفراندوم وجود ندارد. واقعا هیچ کس از آن حمایت نمی کند.» فشار زیادی برای لغو رفراندوم وجود داشت اما لغو نشد. بعد از برگزاری رفراندوم، بیشتر کشورها به مدت یک ماه از ملاقات با رهبران کرد خودداری کردند و این به عنوان یک تنبیه بود. اگر درست است که عدم حمایت آمریکا از کردها باعث تغییراتی در مسائل کردها می شود، این مسئله را که با وجود این که غرب و آمریکا هیچ کاری برای کردها در ترکیه نمی کنند اما دستاوردی داشته اند، چگونه می توان توضیح داد؟

این استدلال که غرب می تواند به پایان سیاست قبیله گرایی پایان دهد با توجه به قرار داد 6.2 میلیارد دلاری واشنگتن با قطر که شیوه حکمرانی قبلیه گرایی با چاشنی دیکتاتوری دارد، کمی عجیب به نظر می رسد. این ایده که انگلیس و آمریکا باید اقلیم کردستان را به یک دموکراسی غیرقبیله ای تبدیل کنند با روش های معمول این کشورها و دیگران در تناقض است. به همین ترتیب، این که بغداد باید در اقلیم کردستان دخالت کند به این معنی نیست که عراق قبیله گرایی کمتری دارد و یا فاسدتر از اربیل نیست. در سه سال گذشته ما شاهد تظاهراتی بر علیه فساد در بغداد بوده ایم. مشخص نیسست که چرا باید بغداد را غیرفاسد و نمونه دموکراسی خواند. آمریکا هم به نوبه خود گفته است که می خواهد اقدام بیشتری در حمایت از آن انجام دهد.

رهبران اقلیم کردستان کجا هستند؟

مشخص است که رهبران اقلیم کردستان در طول اعتراضات تقریبا سکوت کردند. نیچروان بارزانی در روز 19 دسامبر در توییتی گفته است: « اکنون یک برحه چالش برانگیز برای اقلیم کردستان است. ناامیدی شما قابل درک است و من آنها را می شنوم. بیان مسالمت آمیز دیدگاه ها یک حق دموکراتیک و قانونی است....» اما قباد طالبانی معاون نخست وزیر اقلیم کردستان از 11 دسامبر تا 23 دسامبر توییتی نداشته است. لاهور طالبانی نیز توییتی شبیه به توییت نیچروان بارزانی نوشته است: « حق اعتراض یک حق دموکراتیک است. خواسته های مردم قانونی هستند اما من از معترضان می خواهم خوددار باشند و در خشونت مشارکت نکنند. این امر پذیرفتنی نخواهد بود. ما باید امنیت کردستان را حفظ کنیم.»

مشکل پیش روی رهبران اقلیم کردستان عراق در زمان بحران کنونی این است که تلاش کرده اند حمایت های خارجی را بیشتر کنند. بحران ها قدرت بغداد را افزایش می دهد و دولت اربیل را بی ثبات نشان می دهند. وضعیت در سلیمانیه به بحران کمک کرده است تا حزب اتحادیه میهنی را بی نظم ، دارای مشکلات داخلی و دارای مشروعیت کمتر نشان دهد. این مسئله در بدترین زمان به سراغ اقلیم کردستان آمده است. این بحرانها باعث ایجاد تیترهایی در اخبار شده که اقلیم کردستان را «بی پول» توصیف کنند. با این حال، عدم ظاهر شدن رهبران کرد و توسل به نیروهای امنیتی در مقابل معترضان و یا حتی بستن کانل های خبری مانند ان آر تی و بازداشت خبرنگاران هیچ کمکی به موضوع نکرده است. رهبران کُرد فکر می کنند که معترضان صحنه را تر ک خواهند کرد و بحران ها خواهد خوابید. برخی ادعا کرده اند که تمام اعتراضات یک دسیسه بوده و به آنهایی مرتبط است که می خواهند اقلیم کردستان تضعیف شود. اما به نظر می رسد این نوع اتهام با موضوع توییترهایی مانند « شما به بغداد التماس می کنید با شما گفتگو کند، شما از گفتگو با مردم خودتان ابا دارید، انتظاری از خدمتگراری شما نمی رود شما به ثروت اندوزی خودتان ادامه می دهید» در تضاد است.

اتفاقات بعدی چه خواهد بود؟

به نظر می رسد اعتراضات اقلیم کردستان که به نادرستی گزارش شد و به درستی درک نشد یک بحران واقعی باشد اما معلوم نیست په پیامدهایی به دنبال خود داشته باشد: آیا انتخابات به تعویق خواهد افتاد؟ آیا اتحادیه میهنی در انتخابات شکست سختی خواهد خورد؟ آیا از دست رفتن جلال طالبانی چه تاثیری روی اتحادیه میهنی خواهد گذاشت؟ آیا مرگ وی راه را برای بحران در کرکوک و بحران اخیر در اقلیم کردستان خوش کرد؟ آیا جنبش تغییر از این بحران ها منتفع خواهد شد؟ آیا جبهه جدید برهم صالح خواهد درخشید( جالب است اعتراضات 2011 اقلیم کردستان در زمان صدرات وی بر نخست وزیری اقلیم کردستان اتفاق افتاد)؟ آیا اقلیم کردستان مانند دهه 1990 به دو منطقه تقسیم خواهد شد؟ آیا شاهد « بهار کُردی» هستیم؟

دو حزب جنبش تغییر و جماعت اسلامی از کابینه بیرون رفته اند و ممکن است حزب اتحاد اسلامی نیز چنین اقدامی انجام دهد.

واقعیت این است که وقتی بحث سیاست کردها در اقلیم کردستان پیش می آید نوعی مکرر گویی و سرگردانی پیش می آید؛ ما در مورد دانسته های خود مطمئن نیستیم. این مسئله شبیه به اصطلاح دونالد رامسفلد وزیر دفاع پیشین آمریکا یعنی (دانسته های معلوم , ندانسته های معلوم و ندانسته های نامعلوم است. او گفته است « چیزهایی وجود دارد که ما میدانیم (حقایق معلوم) و چیزهای وجود دارد که ما نمیدانیم(نادانسته های معلوم) و چیزهایی وجود دارد که ما نمیدانیم که آنها را نمیدانیم (نادانسته های نامعلوم). هنوز سوالات زیادی درباره اتفاقات کرکوک در ماه اکتبر 2017 وجود دارد که بی پاسخ مانده است: معامله با بغداد چطور اتفاق افتاد؟ چه کسی با کی هماهنگی کرد؟ بازیگران اصلی کی بودند و چه کسی عملیات کرکوک را به پیش برد. از تبانی و خیانت و دست داشتن دیگران اسم برده شده است اما این مسئله به همین آسانی نیست. اگر دست داشتن افرادی از اتحادیه میهنی با دست هایی در بیرون مطرح می شود پس عقب نشینی اقلیم کردستان از دیگر بخش های کرکوک را که حزب دموکرات در آن قدرت داشت و یا در شنگال، چگونه می توان توضیح داد. این مسئله به استراتژی و اقدامات تاکتیکی مربوط می شود، اینها واژه های زیبایی هستند اما همه مسئله را توضیح نمی دهند. اگر می خواستند شنگال را واگذار کنند چرا آن را از داعش پس گرفتند. اگر عقب نشینی برای فراهم کردن زمینه دخالت آمریکا بود این مسئله سرنگرفت. چرا برخی فکر می کنند که آمریکا این قدر نگران شنگال است که بخواهد اقدامی در مورد آن انجام دهد؟

این پرسش ها بی پایه هستند زیرا جوابی برای آنها وجود ندارد. ویکی لیکسی وجود ندارد تا ناگهان با ارائه مدارک و اسناد و ارتباطات داخلی مسائل را بر ملا کند. شاید به خاطر همین پیچیدگیها باشد که گاهی یک مقام محلی بدون اطلاع دیگران دست به اقدامی می زند. بافل طالبانی قبلا سعی کرده است نظرش را در مورد عقب نشینی از کرکوک بیان کند و مصاحبه ای با روزنامه تلگراف داشته است. او هشدار داد که داعش نرفته است. وی از دولت بریتانیا خواسته است برای پایان دادن به اختلافات و ماهها تقابل میان دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان که در جنگ با داعش همپیمان بودند مذاکره کند.

دوستان کرکوک، دوستان واقعی و دشمنان

همیشه در مواقع بحران این بحث پیش می آید که چه چیزی برای کردستان بهتر است. این مسئله بویژه میان حامیان بین المللی اقلیم کردستان که به دو بخش «دوستان واقعی کردستان» و دوستان آن تقسیم می شوند وجود دارد. طرف هایی هستند که ادعا می کنند که « دوستان واقعی » کردها بوده، ابراز علاقه و محبت کرده و می گویند در کنار مردم ایستاده و با سیاست مداران مخالف هستند. اینها افرادی هستند که با رفراندوم مخالفت کرده و ادعا کردند که اکنون زمان برای برگزاری رفراندوم مناسب نیست و یا این اقدام نمادین بوده و فاقد مشروعیت است. آنها این طور وانمود می کنند که می دانند که چه چیزی برای کردستان خوب است اما با این کیفیت که نمی دانند چه چیزی برای کشورهای خلیج فارس، توگو و کنگو خوب است. جالب است که آنها می گفتند اکنون زمان برای برگزاری رفراندوم مناسب نیست اما اگر از آنها می پرسیدی که آیا زمان برای تاسیس نیم دو جین کشورهای پادشاهی در حاشیه خلیج فارس بر پایه حکم رانی خانوادگی و با مساحت استان اربیل عراق مناسب است، آنها پاسخ می دادند: خوب،البته که باید آنجا قطر، بحرین، امارات و کویت باشد. به دلایلی، کردها دیگر از آن دسته ای نیستند که کارشناسان بگویند:« خوب بگذارید اینجا کمی محتاط باشیم». کوزوو قطعا باید یک کشور باشد. مطمئنا سودان جنوبی و تیمور شرقی نیز چنین است. اما در مورد کردستان و سومالی لند، زیاد عجله نکنیم.

رهبران محلی و مردم کرد هم نمی توانند تصمیم بگیرند. دلیلی هم وجود ندارد که بگوییم کارشناسان خارجی می دانند که چه چیزی برای کردستان خوب است. آنها همچنین می دانستند که در دهه های 1980 و 1990 چه چیزی برای عراق خوب است. آنها همچنین تمایل داشتند که از اشغال عراق در سال 2003 حمایت کنند و سپس برخی از آنها به حمایت از نوری مالکی پرداختند. آنها سپس با گفتن این که « مالکی با دور شدن از مردم زمینه را برای ظهور داعش فراهم ساخت» به کارشناسانی تبدیل شدند که ادعای پیش بینی ظهور داعش را داشتند. این که «فقر و فرقه گرایی و احساس عدم حمایت دولت مرکزی از مردم از عوامل اصلی بود، درست، اما چرا شما از نوری مالکی و دولت مرکزی قدرتمند حمایت کردید؟

برخی از آنهایی که می گویند آنها دوست کردها هستند با دولت اقلیم کردستان مخالف هستند زیرا آن را مملو از فساد و دیگر مشکلات می بینند. اما آنها برای این مخالفت خود دست به چه کاری می زنند؛ دولت فعلی اقلیم کردستان را بر می دارند و یکی دیگر را جایگزین آن می کنند. این همان داستانی است که ما درباره فلسطین می شنویم. آنها می گویند مقامات فلسطین فاسد هستند، خوب، آیا شما حماس را ترجیح می دهید؟ خیر. خوب اگر شما مقامات فلسطین را بر دارید آیا افراط گرایی و آشوب بوجود نخواهد آمد؟ پاسخ این است که بله. خوب شما چه کاری انجام خواهید داد؟

این مسئله بخشی از یک نوع نئواستعماریسم و نگاه غرب به شرق است که می خواهد بگوید آنهایی که در بیرون حوادث هستند بهتر می توانند عمل کنند. اما واقعیت این است که احتمالا آنها نمی توانند بهتر کار را انجام دهند و سیستم محلی هر چند ناکامل اما پابرجا خواهد بود. شاید جوانان معترض بتوانند رهبران سیاسی قبیله ای را برکنار کنند اما غیر از این کار دیگری نمی توانند انجام دهند. آیا کسی می تواند از مردم کرد حمایت کند اما با دولت محلی مخالف باشد. احتمالا واقعیت این است که بیرونی ها فقط از برخی صداهای خاص از داخل کردستان عراق مطلع می شوند. برخی ادعا خواهند کرد که در واقع اینها رهبران مسلط به زبان انگلیسی دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی کردستان هستند که پیام های آنها خوب به مقصد می رسد. اما این درست نیست و صداهای مخالف دو حزب اتحادیه میهنی و دموکرات هم از طریق شبکه های اجتماعی ادا می شوند و هیچ کمبودی در این باره وجود ندارد. بسیاری از رسانه های جهانی این صداها را به عنوان صداهای راستین دنبال می کنند و ادعا می کنند که صدای هر کسی به حلقه مقامات اقلیم کردستان و تلویزیون روداو کردستان 24 متصل است اصالت ندارد. چرا چنین است؟ چرا باید فقط صدای یک گروه خاص راستین و با اصالت باشد؟ آیا صداهایی که در اربیل، دهوک،آکری و دیگر جاها که از وضعیت کنونی راضی هستند اصالت ندارند؟ آیا اینها فقط به این خاطر از وضع موجود حمایت می کنند چون وضعیت بهتری را نمی شناسند یا به این دلیل که از قبایل هستند؟

چه مشکلی درمورد قبیله ای بودن در منطقه ای وجود دارد که برخی قبایل در جایگاه قدرت هایی ظاهر شده اند و به مردم خود کمک کرده اند در حالی که برخی دولت ها و کشورها ساقط شده اند؟ چه چیز مهمی درباره ناسیونالیسم وجود دارد که فراتر از قبیله گرایی است؟ آیا دولت جمال عبدالناصر از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود: آیا بعثیسم غیرقبیله ای صدام کامل و بی عیب و نقص بود؟

جنبه هایی از بحران اخیر در اقلیم کردستان وجود دارد که چنین سوال هایی را در ذهن بر می انگیزد. اما واقعیت این است که هیچ کس به جز مردم محلی نمی تواند تصمیمی در این مورد بگیرد و همه این مردم(اقلیم کردستان) یکدست نبوده و دارای تفاوت هایی هستند. ممکن است اعتراضات نشانه سلامت بودن اقلیم کردستان باشد. اگر این اعتراضات وارد کانال اصلاحات شوند ممکن است اقدام شایسته ای باشد.

*جی فرانتزمن کارشناس مسائل خاورمیانه و عراق است

منبع: سایت شخصی نویسنده

ترجمه: خبرگزاری کردپرس


کد خبرنگار: 40101

کد خبر 51173

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha