آنچه این روزها در مورد دستمزد کارگران و تعیین حداقل ها در این حوزه شنیده می شود، نشان دهنده یک کژرفتاری و کج اندیشی جدی در حوزه اقتصاد کلان کشور است که اگر به زودی و با تغییر تاکتیک جلو اشاعه این نگاه گرفته نشود، مهم ترین بنیان و پایه «تولید» در اقتصاد ایران به زودی خراب می شود و آن روز است که باید مرثیه ای تلخ برای مرگ جبران ناپذیر تولید سر دهیم.
برخی سیاسیون که ظاهرا عادت کرده اند غیر از انتخابات و مسائل سیاسی دو قدم آن ور تر را نبینند، طوری مسائل کارگری را مطرح می کنند انگار می خواهند برای یک قشر سربار و کم توان در اقتصاد ایران مستمری تعیین کنند و نگذارند «گوشت و مرغ» از سفره آنها در این شرایط پر بکشد. این ناآگاهان به مسائل اقتصادی و مسائل اقتصاد کلان نمی دانند پایه رشد و درآمد در هر اقتصادی «تولید» و «کارگر» موتور محرک تولید است.
آنها نمی دانند اگر «جهش تولید» می خواهند باید فضای اقتصاد کلان را به سمتی ببرند که کارگران و تکنسین های تولید که روح زنده این جهش هستند در قبال کاری که انجام می دهند «در رفاه کامل باشند» نه اینکه بتوانند در ماه چند بار گوشت بخرند. اینکه این روزها گوشت و مرغ از سفره کارگران رفته است، راهکارش نه بازگردان آن با منت به سفره شان، بلکه ریشه یابی علت کوچ این ساده ترین اقلام از سفره «مولدترین و مهم ترین نیروی کار در اقتصاد تولیدی است.»
آقایان نمی دانند، یا خودشان را به ندانستن می زنند که در دنیای امروز نیروی انسانی مهم ترین مولفه در هر سازمانی است و این شاخص مهم در «اشتغال های تولید محور» چندین برابر افزایش دارد.
با این نگاه به معیشت کارگری که «کاری کنیم آنها بتوانند در مقابل ساعت ها کار رزوانه در سخت ترین شرایط، چند بار در ماه گوشت بخرند»؛ می شود به «تقویت تولید ملی» به عنوان محور اصلی پیشبرد سیاست های اقتصاد مقاومتی امیدوار بود؟
یعنی تصمیم سازان ما در این کشور در این حد مسئله مهم «معیشت کارگری» را تنزل یافته می پندارند؟
بر کسی پوشیده نباید بماند که تا زمانیکه رسانهها و سیاست بازان مدام بلندگوی افزایش حداقل مزد باشند، آن هم در چنین حداقل هایی بدون اینکه ریشههای کاهش شدید قدرت خرید کارگران بررسی شود و برای آن چاره اندیشی کنند، اولا مشکل همچنان پابرجا خواهد ماند و دوما بنیان های «تولید» در کشور رو به نابودی خواهد رفت. حاصل این موضع گیری ها چیزی حز تضعیف «کار مولد» و پر و بال دادن به شغل های کذب و غیر مولد نخواهد بود.
چرا هیچ سیاست باز و تصمیم سازی در این کشور زحمت به خود نمی دهد و ریشه های «شکاف عمیق مزدی» در شغل های مولد را بررسی نمی کند. چرا مسئولیت های مغفول مانده «دولت» در ترمیم حمایت ها از کارگران بررسی نمی شود. مگر دولت یک ضلع از مثلث تعیین مزد (کارگران- کارفرمایان- دولت) نیست؟
چرا برای برخی سخن گفتن از «توسعه پایدار» و «عدالت توزیعی» اینقدر مشکل شده است، مگر اینها جزو ارکان مهم سیاست های اقتصاد مقاومتی به عنوان یک سند بالادستی توسعه در ایران نیستند؟ چرا برخی عامدانه در پی تقلیل مشکلات کارگران در حد خرید گوشت هستند؟ چرا کسی به تامین آتیه، مسائل رفاهی و آموزشی و درمانی و... برای این قشر که موتور محرک تولید کشور هستند فکر نمی کند یا نمی خواهد فکر کند؟
این را باید همگان بدانند تا زمانی مدل و الگوی توسعه پایدار در کشور را تغییر ندهیم، به جایی نمی رسیم چرا که بر اساس تئوری های اقتصادی ثابت شده و نظر کارشناسان و اقتصاددانان، «باید از اساس بنیانها را تغییر داد، تا بتوان عدالت را همراه با رشد اقتصادی محقق کرد، در حال حاضر گفتمان توسعه پایدار جایش را به گفتمان خام عدالت داده و در این باره رشد اقتصادی نیز قربانی شده است، در حال حاضر الگو رشد و توسعه در ایران ملغمهای است که نظیر آن در هیچ کجای جهان دیده نمیشود، بنابراین تا زمانیکه این الگو با یک مدل توسعه پایدار جایگزین نشود، نمیتوان انتظار رشد و بهبود اوضاع را داشت.»
سیاسیون لطفا دست از تقلیل مسئله مزد کارگری و دلسوزی های مشمئز کننده برای قشری که از نظر کارکرد تولیدی سرور همه هستند، بردارند و اگر می خواهند کاری انجام دهند، ریشه ای به مسئله ورود کنند، در غیر این صورت تولید ایران از دست خواهد رفت.
نظر شما