«اشتباه بسیار بزرگی است اگر به خاطر این آشفتگی فراموش کنیم که رژیم های توتالیتر تا زمانی که در قدرت هستند و رهبران توتالیتر تا زمانی که زنده هستند، با تکیه بر حمایت توده ها حکومت می کنند. به قدرت رسیدن هیتلر به واسطۀ حاکمیت اکثریت، قانونی بود و نه وی نه استالین، اگر حمایت توده ها را نداشتند نمی توانستند رهبری خود را بر آن جمعیت های کثیر حفظ کنند، نمی توانستند از بحران های داخلی و خارجی بسیاری عبور کنند و نمی توانستند از خطر بزرگ جدال های بی رحمانۀ درون حزبی جان به در برند.» (هانا آرنت، ریشه های توتالتاریسم، ص 306)
آرنت این چند خط را در فصلی دربارۀ توده ها در شاهکار خود نوشته است.
به نظر می رسد امروزه برای درک صحیح خصوصیات حکومت ترکیه لازم است به تحلیل فاشیسم رجوع کرد و علاوه بر آرنت باید رایش، گرامشی، جانتی، پریمو لوی، ارول، آگامبن، فروم و آدورنو را دوباره خواند.
حرف من این است که برای معنا کردن پدیدۀ اردوغان و رژیمی که وی قدم به قدم در حال تأسیس آن است، باید توده هایی را که از وی حمایت می کنند در نظر داشته باشیم، درست به اندازۀ شخصیت وی، حزبش، حلقۀ تجاری نزدیک به وی، تاریخ سیاسی ترکیه، اشتباهات مهلکی که نخبگان پیشین مرتکب شده اند و طبقه بندی نظری رژیم های توتالیتر.
مشروعیت اردوغان و حکومت وی ریشه در آرای اکثریت دارد، که وی خوش دارد آن را «ارادۀ ملت» و «ملت مقدس» بنامد.
و هنگامی که این توده ها در کنار رهبر (رئیس) قرار می گیرند خصوصیاتی فاشیستی را به نمایش می گذارند که در سه گانۀ هماهنگ و هم سفرۀ «رهبر – توده – ایدئولوژی» وجود دارد.
به همین خاطر است که تعریف یک رژیم تنها بر اساس روش های سرکوب گرانه و اقتدار گرایانۀ آن، یا در چارچوب نظری انگاره های امروزی مانند لیبرال دموکراسی یا اقتدارگرایی انتخاب شده، ناقص خواهد بود. چنین تعریفی نه تنها ناقص است، بلکه برای جنگ با هیولا نیز گمراه کننده است.
از سوی دیگر، مطابقت میان حکومت فعلی و کهن الگوی آن در دوران عثمانی اتحادی (1908-1918) و دوران جمهوریت تک حزبی (1923-1946)، مطابقتی ناقص است. مطمئناً گرایش های فاشیستی قدیمی که ویژگی دوران ترک های جوان و دوران کمالیسم بودند، امروز نیز وجود دارند، اما آنچه متفاوت است این است که این امر برای نخستین بار با حمایت قابل توجه توده ها تحقق می یابد.
دلیل اصلی چشم پوشی از اهمیت توده ها این فرض است که طبق تعریف توده ها حریص، حیله گر و عمیقاً مادی گرا هستند و در نتیجه آماده اند با خشک شدن سرچشمۀ منفعت مادی، حمایت خود را از رهبر و حکومت باز گیرند. این بدان معنا است که حمایت توده ها تاکتیکی است و همان گونه که ظاهر می شود، ناپدید می شود.
چه کسانی این توده های حریص را تشکیل می دهند؟ کسانی که در قالب طرح های متعدد امنیت اجتماعی بدون کار کردن امرار معاش می کنند و درآمد نقدی یا غیر نقدی دارند، و جمعیت آنها حدود 16 میلیون تن برآورد می شود. باید مشتریان حکومت در سیستم بی شرمانۀ مناقصۀ عمومی را که به گروه قابل توجهی از «تاجران [حزب عدالت و توسعه] AKP» سود می رساند، به تعداد قبلی افزود. همچنین باید جمعیت چشم گیر و بسیار با نفوذ تبلیغات چی های حکومت را نیز به آنها اضافه کرد. به همۀ این ها نیز باید کسانی را افزود که غرق در خوشی و لذت از جامعۀ مصرفی ای که حکومت در ایجاد آن موفق بوده است، سود می برند.
ترفند پونزی** در واقع بر مبنای اکثریت بزرگی از جمعیت اجرا می شود.
تحلیل ها به طرزی بی رحمانه پایان ناگزیر این بریز و بپاش اقتصادی را پیش بینی می کنند.
دولت اردوغان اشتباهات اقتصادی زیادی مرتکب شده و در طول سال ها آنها را انباشته است: ممانعت از اصلاحات عمیق اقتصادی و در نهایت وابستگی به نرخ سود بالا برای تداوم جذب سرمایۀ سودآور به منظور حفظ تحرک اقتصادی و جبران کسری ها.
فقدان امنیت سرمایه گذاری، نرخ بیکاری فزاینده، رشد تنها بر اساس هزینه در بخش زیرساخت – انرژی – داخلی، ضعف در تحقیق و توسعه، نظامی آموزشی تأسف بر انگیز، فقدان منابع طبیعی، نرخ پایین پس اندازها، نظامی مالی منسوخ شده، کاهش سرمایه گذاری مستقیم خارجی و اینک وضعیت هشدار دهندۀ فرار مغزها، همه دست به دست هم داده اند تا اقتصاد ترکیه مانند یک کوکتل ملوتوف به آستانۀ انفجار برسد. اگر فقدان حاکمیت قانون و یک نظام اداری به شدت تمرکز گرا را نیز به اینها اضافه کنیم، می بینیم که اقتصاد ترکیه از اساس ناپایدار است.
تحلیل ها چنین نتیجه گیری می کنند که با فروپاشی اقتصادی ناگزیری که روی خواهد داد، همه چیز یک باره تغییر خواهد کرد و به سمت عادی شدن پیش خواهد رفت.
با وجود این، پیش بینی های اقتصادی یک نکتۀ اساسی را نادیده گرفته اند: جماعتی که از لحاظ اقتصادی از این حکومت سود می برند، ناچارند تا آخرین نفس از منافع خود دفاع کنند. این دفاع جانانه حتی می تواند به خاطر ترس از تعقیب قانونی باشد، زیرا بسیاری دارند به صورت غیر قانونی از سخاوت حکومت منتفع می شوند.
و وقتی از دفاع جانانه تا آخرین نفس سخن می گوییم، فراموش نکنیم که این جماعت مسلح هستند. ارتش که اینک غلام حلقه به گوش حکومت است و همینطور پلیس، شبه نظامیان غیر رسمی طرفدار حکومت، گاردهای روستایی کرد طرفدار حکومت، مافیای ترکیه و بخش عظیمی از جمعیت که به صورت غیر قانونی اسلحه های کوچک در اختیار دارد، یک نیروی مسلح در سطح ملت تشکیل داده اند که از رژیم و خودشان دفاع کنند.
اما حتی واکنش بالقوۀ جماعت های طرفدار حکومت برای تعبیر درست حمایت بی قید و شرط آنها، کافی نیست.
فاشیسم ترکی با تحلیل های فایده گرایی که بر انگیزه های اقتصادی تأکید می کنند در تضاد است، چرا که در شرایط غنای اقتصادی ظهور کرده است. این فاشیسم با خواهران خود در اوایل قرن بیستم در آلمان، ایتالیا و روسیه که تنگنای اقتصادی کمک فراوانی به توتالیتاریسم کرد، در تضاد است.
واقعیتی که باقی مانده این است که فاشیسم ترکی در کشوری متولد شده است که ستارۀ در حال طلوع جهان بود، هم در زمینۀ اقتصادی و هم سیاسی و همچنین نامزد عضویت در اتحادیۀ اروپا بود.
اگرچه ممکن است گروه هایی باشند که به خاطر فرصت طلبی خود از حکومت ترکیه حمایت می کنند اما من معتقدم برای رمز گشایی فاشیسم ترکی به ابزارهایی بیش از انگیزه های اقتصادی، فقدان اطلاعات و شستشوی مغزی نیاز داریم. فاشیسم ترکی از اقتصاد بر نیامده است که با فقر اقتصادی رخت بر بندد.
توتالیتاریسم که با حسی مذهبی (اسلام سنی) عجین شده است، انتظار بروز رفتارهای توتالیتاریستی را در سطح اجتماعی مشروعیت می بخشد و تقویت می کند.
بررسی عمیق ویژگی های این رفتار، ریشه های آن و منابع الهام آن هنوز در مراحل ابتدایی است. این تحلیل ها ممکن است با پیروزی فاشیسم به بلوغ برسند.
اینک چند فرضیه را بررسی می کنیم.
پیش از همه، رفتار توتالیتاریستی به کشتار جمعی دهشتناک شهروندان عثمانی در دورۀ نسل کشی ارمنیان در سال های 1915 و 1916 باز می گردد. این رفتار از درون یک بافت اجتماعی که به واسطۀ قتل و غارت بی حساب و کتاب فاسد شده بود، ظهور کرد. آن بافت اجتماعی که توانست خشونت و وحشت گذشته را هضم کند، می تواند بیش از این را نیز تحمل کند.
پس لرزه های وقایع سال 1915 بی شمارند. علی رغم کشتارها و آزارهایی که غیر مسلمانان، علوی ها و کردها را هدف قرار داده بود، این بافت اجتماعی نه تنها همۀ این فجایع را انکار کرد، بلکه حسی از قربانی بودن همیشگی مسلمانان سنی در خود پرورش داد، حسی آکنده از خشم.
مسئولیت ناپذیری و بی مجازات ماندن در قبال جرائم گذشته به یک بی اعتنایی ژنتیکی نسبت به حاکمیت قانون و دشمنی ذاتی با «دیگران» و «تفاوت ها» انجامید، که به نوبۀ خود از آنچه پرخاشگری مردانه نامیده می شود، قوت گرفته است.
این بافت اجتماعی فاسد تا زمانی قادر به ادامۀ حیات است که بتواند ببلعد، حتی برای هضم کردن خودش نیز آمادگی دارد، آن گونه که امروز شاهد آن هستیم.
ویلهلم رایش، یکی دیگر از شاهدان ظهور نازیسم می گوید که نه تبیین مارکسیسم بر اساس طبقات اجتماعی، نه فرقۀ شخصیت، نه این ادعا که توده های ساده لوح توسط سیاستمداران بد طینت گمراه می شوند، نه مهملاتی دربارۀ این که چگونه کسی از آنچه در حقیقت می گذرد آگاه نمی شود، هیچ یک برای درک فاشیسم کافی نیستند.
به باور رایش مردم خود خواهان فاشیسم و سرکوب خود می شوند. آیین های دسته جمعی اجازه می دهند مردم عادی «نامعقولیت» خود را، که از انگیزه های زیست شناختی هزاران سال سرکوب شده فوران می کند، تخلیه کنند. توده ها هنگامی که در مقاطع خاصی از تاریخ شرایط به آنها اجازه داده است، فرصت تجربه کردن همان فاشیسمی را که خود می خواهند یافته اند.
همۀ جنبه های ذاتی و گله وار فاشیسم در ترکیه حاضرند. تجمع های حزب حاکم عدالت و توسعه سراسر جیغ و داد هستند و فریاد تشویق مردم در مقابل حملۀ لفظی و توهین رهبرانشان به دیگران، چه شهروند ترکیه باشند و چه خارجی. اینها درستی تحلیل های رایش را ثابت می کند.
همین اخیراً شاهد بودیم که تجاوز به یک سرزمین خارجی، عفرین در شمال غربی سوریه، از سوی اکثریت قریب به اتفاق جمعیت ترکیه مورد استقبال قرار گرفت. فاشیسم اغلب از جنگ تغذیه می شود.
بنابراین، حکومت ترکیه بافت اجتماعی را فریب می دهد و فضای بی پایانی را در مقابل خواست توده ها برای فاشیسم، هم داخلی و هم خارجی، می گشاید؛ نوعی «دارالحرب» یا «دارالکفر»، که می توان آن را خانۀ جنگ ترجمه کرد.
دیگر زمان آن رسیده است که بپذیریم «مسألۀ اردوغان» تغییر شکل داده و اینک دست کم نیمی از جمعیت ترکیه را فرا گرفته است.
با امیدهای واهی و خوش بینانه نمی توان به این وضعیت رعب انگیز سر و سامان داد.
* چنگیز آکتار استاد علوم سیاسی، روزنامه نگار و نویسندۀ ترک است. آکتار چندین کتاب در زمینۀ روابط اتحادیۀ اروپا با ترکیه به رشتۀ تحریر در آورده است. وی اینک با سازمان ملل متحد و اتحادیۀ اروپا همکاری می کند. آکتار از جملۀ کسانی است که معتقدند ترک ها باید به خاطر نسل کشی ارمنیان عذر خواهی کنند.
** ترفند پونزی نوعی کلاه برداری است که در آن جمع کثیری سرمایه گذار مشارکت می کنند و کلاه برداران از سرمایۀ اعضای جدید سودهای غیر واقعی به اعضای قبلی پرداخت می کنند؛ از جیب مردم به جیب مردم. معمولاً شرکت های هرمی از این ترفند استفاده می کنند.
منبع: پایگاه خبری احوال
ترجمه: خبرگزاری کردپرس – سرویس ترکیه
نظر شما