احیای عثمانی گرایی در سیاست خارجی ترکیه: جهان از پنج بزرگتر است / امید اوزر*

سرویس ترکیه- روابط ترکیه با اتحادیۀ اروپا در اوایل دهۀ 2000 عمدتاً مثبت بود؛ سیاست های AKP به کاهش قدرت ارتش در سیاست گذاری های کشور، باز کردن فضای بیشتر برای گروه های قومی از جمله کردها و پیشبرد دموکراتیزاسیون معطوف بود. با وجود این، روابط ترکیه با اتحادیۀ اروپا به تدریج رو به وخامت نهاد. ترکیه اعتماد خود را به صداقت کشورهای اروپایی نسبت به عضویت این کشور از دست داد و کشورهای اروپایی مشاهده کردند که ترکیه از ارزش های اروپایی منحرف می شود، هویت خود را در تضاد با هویت اروپایی تعریف می کند.

ترکیه کشوری است که تجربه های سیاسی انقلابی را از سر گذرانده است. در دوران مصطفی کمال آتاترک، جمهوری جدید که تلاش می کرد با پیروی از شیوۀ تفکر غربی بر اساس علم و عقل گرایی، که ریشه در اصول اساسی روشنگری اروپایی داشت، به جرگۀ کشورهای غربی در آید، به سمت تغییر متمدنانه متمایل شد. در حالی که دوران عثمانی شاهد عدم توازن در تعامل میان امپراتوری با همتایان غربیش بود، سیاست خارجی کمالیستی، که محتاطانه و متمایل به غرب بود و جهان بینی سکولار آن را منعکس می کرد، بر تساوی کامل با قدرت های بزرگ غربی تأکید داشت و به شدت حافظ حاکمیت ملی خود بود.

در عرصۀ سیاست خارجی یک رویکرد صلح آمیز اتخاذ شد، که خود را در جملۀ معروف آتاترک نشان می دهد: «صلح در خانه، صلح در جهان.» با وجود این، کمالیسم راه را برای سیاست های جنگ طلبانه در آینده هموار کرد: در طلیعۀ جنگ جهانی دوم در سال 1939 ترکیه استان ختای را که پس از جنگ اول تحت کنترل فرانسه بود، ضمیمۀ خاک خود کرد. عملیات نظامی ترکیه در قبرس در سال 1974 نیز تصمیمی جنگ طلبانه بود که در مقابل فشار قدرت های بزرگ اتخاذ شد، که با سیاست حمایتی ترکیه از خویشاوندن قومیش مخالفت می کردند.

علی رغم این سیاست های جنگ طلبانه، ترکیه از دهۀ 1920 و 1930 به این سو روابط خوبی با دشمنان سابقش، مانند روسیه و یونان، برقرار کرد و برای تأسیس سازمان های همکاری منطقه ای، مانند پیمان بالکان (1934) و پیمان سعدآباد (1937) تلاش کرد. این تصمیمات نمونه هایی هستند از این که ترکیه برای حل تعارض ها در سازمان های بین المللی، چند جانبه گرایی را ترجیح می دهد. با این همه، روابط خارجی ترکیه در نخستین دهۀ جمهوری برای ورود به منطقۀ خاورمیانه تنظیم نشده بود، به ویژه در زمینۀ ارتباط با اعراب. در حقیقت گفتمان «مرداب خارومیانه» منعکس کنندۀ نا امیدی این کشور از اعراب در خصوص رفتار آنها در خلال جنگ جهانی اول و در نتیجه تمایل به برکنار ماندن از درگیری های منطقه بود.

عامل چند جانبه گرایی پس از مرگ آتاترک نیز ادامه پیدا کرد و ترکیه یکی از اعضای مؤسس سازمان ملل متحد و شورای اروپا شد و در سال 1952، سه سال پس از تأسیس ناتو، به عضویت این سازمان در آمد. ترکیه بعداً و با نزدیک شدن به جامعۀ اقتصادی اروپا، به عنوان کشوری که چند دهه غرب گرا بوده و این گرایش به صورت رسمی تا امروز نیز تداوم داشته است، اتحادیۀ اروپا را هدف خود قرار داد.

ترکیۀ جدید

احمد کاباکلی، تحلیل گر ملی گرای محافظه کار در سال 1970 کتابی نوشت تحت عنوان ترکۀ مسلمان و در آن درخواست کرد ترکیه به کشوری مذهب محورتر تبدیل شود و اسلام را در کانون هویت ملی خود قرار داده و آمیزۀ ترکی – اسلامی را به عنوان سنگ بنای ملت ترک معرفی کند. آرای وی انتقادی از غرب گرایی ترکیۀ مدرن بودند که به باور وی پیوندش را با گذشتۀ عثمانی خود از دست داده بود. این اندیشه ها آن زمان تنها رؤیا پردازی بود اما اینک به واقعیت تبدیل شده اند.

آرای کاباکلی به تحولات داخلی ترکیه در 20 سال گذشته ارتباط دارند. با ظهور سیاست چند حزبی، سیاستمداران به ویژه از گرایش راست میانه، نسبت به خواسته های استان ها، به عبارت دیگر حاشیه، پاسخگو تر شدند. به تدریج با رشد شهرنشینی و دموکراسی، ارزش های شهرهای حاشیه به مرکز، یعنی به شهرهای استانبول، آنکارا و تا حد کمتری به ازمیر رسیدند.

به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه (AKP) در سال 2002 عمدتاً نتیجۀ بحران در راست میانه و چپ میانه بود که هر یک از آنها به دو چپ و دو راست معارض منشعب شده بودند و همۀ آنها نیز درگیر فساد، ناکارآمدی و ولع قدرت حزبی شده بودند. این شرایط باعث بی ثباتی سیاسی شد و همین امر تأثیر مخربی بر اقتصاد ترکیه گذاشت. مردم اسلام گرایان اصلاح شدۀ AKP را رهبران صادق و کارآمدی می دانستند که تلاش می کنند ترکیه ای دموکراتیک تر و مسلمان تر بنا نهند. انتظار ثبات نیز یکی دیگر از دلایل مهم رأی دهندگان برای انتخاب این حزب بود.

سیاست خارجی ترکیه در دوران AKP نیز بر بستر اتحاد فراتر از اقیانوس اطلس در قالب ناتو جریان دارد، اما در عین حال از نزدیک شدن به روسیه و کشورهای منطقۀ خاورمیانه نیز باکی ندارد. حتی اینک علاقۀ بیشتری به کشورهایی که پیشتر در قلمرو امپراتوری عثمانی بوده اند، کشورهای مسلمان، کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین وجود دارد. به عنوان مثال، ترکیه در سال 2009 تنها 12 سفارتخانه در آفریقا داشت، اما اینک این رقم به 39 رسیده است. به این ترتیب، سیاست خارجی ترکیه، برخلاف سیاست خارجی غرب گرای بخش اعظم دورۀ کمالیسم، گسترده تر و متنوع تر شده است. البته این را نیز نباید فراموش کرد که نخستین ورود ترکیه به آفریقا و خاورمیانه در سال های دهۀ 1960 بود که امید داشت از این طریق حمایت بیشتری برای سیاست خود در قبال قبرس کسب کند.

مسألۀ ایدئولوژی در حکومت جدید ترکیه

جهت گیری سیاست خارجی ترکیه به تدریج اما به طرزی فزاینده گرایش اسلام گرایانۀ قدرت حاکم از سال 2002 را به نمایش گذاشته است. در نخستین سال های این حکومت، سیاستمدارانی همچون رجب طیب اردوغان و عبدالله گل تأکید را از گذشتۀ اسلام گرایانۀ خود برداشتند و بر سیاست خارجی اروپا گرایانه با همۀ فاکتورهای دموکراتیزه کنندۀ آن تمرکز کردند. اما این گرایش نتوانست این واقعیت را تغییر دهد که رهبری AKP، که از یک تمایل ایدئولوژیک اسلام گرایانه ریشه گرفته بود نه از ملی گرایی محافظه کار، به مرور زمان و به ویژه از سال 2016 جهان بینی پان اسلامیستی خود را با گفتمان ملی گرایانه اش عجین کرد. AKP با افزایش قدرتش، رفته رفته نسبت به آتاترک به عنوان نماد اتحاد ملت بی اعتنا تر شد.

با تمرکز بر سیاست خارجی AKP می توان استدلال کرد که رویکرد عمل گرایانۀ اولیه به مسائل جهانی از سال 2002 تا 2008 جای خود را به سیاست خارجی فعالانه تری داده است که هدف آن ایجاد یک ترکیۀ جدید و یک نظم منطقه ای و بین المللی جدید است. به این ترتیب AKP نسبت به نظام سازمان ملل متحد تجدیدنظر طلب شد. این اندیشه خود را در شعار رئیس جمهور ترکیه نشان می دهد که می گوید: «جهان از پنج بزرگتر است» و به پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل اشاره دارد. به عنوان مثال، وی در سپتامبر 2014 در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل عین همین جمله را به کار برد و خواستار تجدید نظر در وضع موجود سازمان ملل شد. اردوغان به ویژه نسبت به ناتوانی سازمان ملل در حل بحران های منجر به مرگ انسان ها در فلسطین، سوریه، عراق و مصر و همچنین در نبرد با تروریسم انتقاد داشت. وی به عنوان راه حلی برای بن بست های مکرر در شورای امنیت پیشنهاد کرد تعداد اعضای دائم این شورا از پنج عضو به 20 عضو افزایش یابد و هر کشوری حق داشته باشد به عنوان عضو دائم انتخاب شود. اردوغان به ویژه تأکید داشت که یک کشور عمدتاً مسلمان نشین باید در میان اعضای دائم شورا حضور داشته باشد. اگر چه تجلی واقعی پیشنهاد وی چندان روشن نبود اما نشانه ای بود از خواست وی برای اصلاح ساختار سازمان ملل به نحوی دیگر تا این حد غرب مرکز نبوده و نمایندۀ بهتری برای همۀ ملت های جهان باشد. جهان بینی اردوغان تا حد زیادی از حساسیت های مسلمانانه شکل گرفته است. وی جهان را به صورت دوگانه هایی معارض می بیند، مانند غرب – اسلام، استثمارگر – عادل و جنگ طلب – صلح طلب. به باور وی ارزش های مثبت فوق در آنچه خود «تمدن ما» می نامد، وجود دارند و همۀ ویژگی های منفی وجه مشخصۀ اقدامات غربی ها در گذشته و حال هستند. به عبارت دیگر، اردوغان تمدن عثمانی – اسلامی را در مقایسه با جهان غرب، عادلانه تر و انسانی تر ارزیابی می کند.

AKP در نخستین سال های حکومتش در تضاد میان اعراب و اسرائیل نوعی تعادل و رویکرد فایده گرایانه اتخاذ کرد و تلاش کرد میان سوریه و اسرائیل به عنوان یک تسهیل کننده نقش ایفا کند. اما پس از عملیات نظامی اسرائیل علیه غزه در فاصلۀ 27 دسامبر 2008 و 18 ژانویۀ 2009، موسوم به عملیات سرب گداخته، و برخورد تند اردوغان نخست وزیر وقت ترکیه با شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل در نشست مجمع جهانی اقتصاد در داووس که اسرائیل را عامل کشتار کودکان و زنان معرفی کرد، روابط ترکیه – اسرائیل به سراشیبی افتاد. AKP پیش از آن روابط نزدیکی با حماس برقرار کرده بود و با تماس هایی که با جنبش های اسلامی متعدد داشت، ممکن بود به دوران حزب رفاه در در دهۀ 1980 باز گردد. صرف نظر از زمان دقیق همکاری با رهبری حماس، اردوغان نخست به عنوان نخست وزیر و سپس به عنوان رئیس جمهور ردای رهبری مسألۀ فلسطین را به تن کرد، چرا که باور داشت این مسأله از سوی جهان عرب یا نادیده گرفته شده یا به درستی به آن پرداخته نشده است. با افزایش تأکید بر فلسطین به طور کلی، و قدس به طور خاص، ترکیه به پر سر و صدا ترین مدافع و حامی فلسطین در عرصۀ بین المللی تبدیل شده است.

در حقیقت، برقراری روابط نزدیک با جهان اسلام و جنبش های اسلام گرا یکی از وجوه مشخصۀ سیاست خارجی ترکیۀ جدید که در 16 سال گذشته ظهور کرده، بوده است. ترکیه تلاش کرده است «بازی پرداز» شود و قواعد تعاملات بین المللی را در منطقۀ خود و فراتر از آن تعیین کند. حکومت گذشته به خاطر منفعل بودن مورد انتقاد قرار گرفته و سیاست خارجی جدید تاریخ و جغرافیای خود را درک کرده است. ترکیه به ویژه در خاورمیانه در پی تشکیل ائتلافی از کشورهای دارای ذهنیت های مشابه است.

روابط ترکیه با اتحادیۀ اروپا در اوایل دهۀ 2000 عمدتاً مثبت بود؛ سیاست های AKP به کاهش قدرت ارتش در سیاست گذاری های کشور، باز کردن فضای بیشتر برای گروه های قومی از جمله کردها و پیشبرد دموکراتیزاسیون معطوف بود. با وجود این، روابط ترکیه با اتحادیۀ اروپا به تدریج رو به وخامت نهاد. ترکیه اعتماد خود را به صداقت کشورهای اروپایی نسبت به عضویت این کشور از دست داد، کشورهای اتحادیه نیز مانند آلمان و فرانسه از آغاز نسبت به عضویت ترکیه بی میل بودند. علاوه بر این، کشورهای اروپایی مشاهده کردند که ترکیه دارد از ارزش های اروپایی منحرف می شود، و با افزایش اعتماد به نفسش شروع کرد به تعریف کردن هویت خود در تضاد با هویت اروپایی.

قدرت نرم

مفهوم قدرت نرم توسط جوزف نای استاد دانشگاه هاروارد ابداع شد. قدرت نرم، در مقابل قدرت سخت مانند قدرت نظامی یا قدرت اقتصادی، متضمن توانایی تأثیر گذاری بر دیگران به واسطۀ جذبه و تشویق، به جای اجبار و پرداخت است.» مثلاً، ممکن است جاذبه های فرهنگی یا آموزشی برخی کشورها در شکل گیری اولویت های کشورهای دیگر مؤثر واقع شوند. قدرت ایالات متحده تا حدی نتیجۀ وجود تعدادی مرکز پر جاذبه در این کشور است، مانند هاروارد، مایکروسافت، هایوود و ان بی ای. به باور نای، اگر چه این مراکز در ظاهر ارتباطی به هم ندارند، اما در حقیقت عناصر قدرت فرهنگی آمریکا هستند که به معنی غنای قابل توجه قدرت نرم است.

AKP توانسته است با عملیاتی کردن جهت گیری اسلام گرایانه و محافظه کارانۀ خود و هر چه جذاب تر کردن آن برای مردم عرب و مسلمان از طریق تولیدات فرهنگی ،جایگاه ترکیه را ارتقا دهد. تاریخ عثمانی ترکیه برای مشروعیت دادن به سیاست خارجی فعالانه تری تر قلمرو پیشین این امپراتوری و فراتر از آن مورد استفاده قرار می گیرد. سیاستمداران ترک در جاهایی مانند آفریقا ادعا می کنند برای استثمار آنها به آنجا نرفته اند، بلکه می خواهند با برابری با آنها رفتار کنند و روابطی بر اساس منافع متقابل و متساوی با آنها برقرار کنند. به عبارت دیگر، کمک خارجی، سریال های آبکی ترکی، اتحاد مسلمین و گفتمان انسان دوستانه و برابری طلبانه، همه به کار گرفته شده اند تا ترکیه را کشوری پر جاذبه تر کنند.

به عنوان بخشی از سیاست خارجی فعالانه، انتخاب ترکیه به عضویت غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل در دورۀ 2008 – 2010 پس از غیبتی 40 ساله و ارائۀ کمک های خارجی از طریق آژانس همکاری و توسعۀ ترکیه (TIKA) و نهادهای دولتی دیگر نمونه هایی از ارتقای قدرت نرم هستند. این اقدامات ترکیه را به یکی از مهمترین توزیع کنندگان کمک در میان کشورهای نیازمند تبدیل کرد. می توان گفت کمک خارجی به عنوان ابزاری برای ارتقای جایگاه ترکیه در میان کشورهای کمتر توسعه یافته مورد استفاده قرار گرفته است.

علاوه بر این سیاست های مورد حمایت دولت، کشور ترکیه عمدتاً از طریق سریال های آبکی جاذبۀ خود را برای گردشگران سراسر جهان افزایش داده است. پخش فزایندۀ سریال های آبکی ترکی در جهان، با تحریک علاقۀ تماشاچیان به کشور ترکیه، به افزایش نفوذ این کشور در خارج از آن کمک کرده است.

از این گذشته، روابط نزدیک ترکیه با جهان عرب در هجوم گردشگران به ویژه از کشورهای حاشیۀ خلیج فارس نقش به سزایی داشته است. صنعت گردشگری ترکیه پس از چالش هایی که در دو سال گذشته به خاطر چندین حملۀ تروریستی و تنش دیپلماتیک با روسیه با آن روبرو بود و تأثیر منفی بر گردشگری این کشور داشتند، مجدداً در حال احیا است. علاوه بر این خطوط هوایی ترکیه اینک به خود می بالند که بیش از هر خط هوایی دیگری در جهان به نقاط مختلف پرواز می کنند. پرواز هواپیماهای این خطوط هوایی به آفریقا و نقاط بسیار دیگر بخشی از سیاست ترکیۀ جدید است که می خواهد در سراسر دنیا دیده شود.

گشایش مراکز فرهنگی ترکیه مانند سازمان یونس امره در سراسر جهان و انتخاب ترکیه به عنوان رئیس سازمان همکاری اسلامی، همه نشانه هایی مبنی بر ورود هر چه بیشتر ترکیه به امور بین المللی هستند.

قوی ترین نماد قدرت نرم ترکیه در خاورمیانه و جهان اسلام، به ویژه در میان کشورهای سنی و کشورهای آفریقایی، رجب طیب اردوغان رئیس جمهور این کشور است. وی در میان این کشورها به عنوان مدافع حقوق مسلمانان و ستم دیدگان در مقابل غرب امپریالیست شناخته می شود. الیته این را نیز باید افزود که پذیرش اولیۀ اردوغان از سوی اروپا و ایالات متحده به خاطر رویکرد فایده گرایانۀ وی در مجادلاتی مانند مسألۀ قبرس، از میان رفته و در واقع کاملاً برعکس شده است.

در مجموع، بر اساس عقاید سیاست گذاران ترکیه، سیاست خارجی جدید این کشور نشانگر مصلحت گرایی است و بر مبنای یک ایدئولوژی استوار است که بر ارزش های عالی گذشتۀ عثمانی و اسلامی این کشور در مقابل غرب استثمارگر تأکید دارد.

نتیجه گیری

در نتیجۀ عوامل داخلی و خارجی یک ترکیۀ جدید ظهور کرده است. از نظر داخلی، جامعۀ ترکیه به نحو فزاینده ای از سیاست نا امید شد و خواست افرادی را انتخاب کند که خارج از حلقۀ مرکزی سیاستمداران فاسد قرار داشته باشند. از بعد خارجی، ترکیۀ قدیم در حفاظت غیورانه از حاکمیت ملی خود و رویکرد بدون انعطافش نسبت به قبرس، بسیار ملی گرا بود. ارتش در همۀ ابعاد حیات سیاسی و اجتماعی ترکیه نقش داشت. علاوه بر این، از زمان ظهور سیاست چند حزبی از اواخر دهۀ 1940، کاربرد گفتمان اسلامی و تأکید بر عناصر اسلامی در تعریف هویت ترکی افزایش یافته است. برخلاف احزاب سیاسی گذشته که در این زمینه شکست خوردند، AKP خود را حزبی معرفی کرد که به واسطۀ هویت خاص خود امور را پیش می برد و کشور را به صلح و ثبات بیشتر می رساند. این را نیز باید افزود که اردوغان برای توده ها جاذبۀ کاریزماتیک داشت و بسیاری او را مشکل گشایی می دانستند که تحت تأثیر گفتمان ملی گرایانۀ دهه های گذشته قرار نگرفته و آماده بود بر سر مسائل بسیاری از جمله روابطش با اتحادیۀ اروپا مصالحه کند. با وجود این، بن بست در روابط ترکیه با اتحادیۀ اروپا به این کشور اجازه داد سیاست خارجی بلندپروازانه تر و یک جانبه گرایانه تری در منطقۀ خود و فراتر از آن دنبال کند و خود را رهبر جهان اسلام بداند؛ ادعایی که از تغییر پنهان هویت کشوری آن از یک کشور غربی به یک کشور اسلامی سرچشمه می گیرد. این هویت جدید با محوریت اسلام در داخل ترکیه از طریق مدارس و اظهارات سیاستمداران AKP تقویت می شود و در عرصۀ بین المللی از طریق پیوندهای روز افزون با جهان اسلام. امروز ترکیه با اعتماد به نفس بیشتری در پی قدرت است تا برای خود هژمونی منطقه ای دست و پا کند، به ویژه در میان کشورهای مسلمان و در کشورهایی که پیشتر بخشی از قلمرو امپراتوری عثمانی بودند.

* امید اوزر دانشیار دانشکدۀ علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه فنی استانبول است. وی بیشتر در زمینۀ سیاست خارجی ترکیه، ملی گرایی ترکی و روابط ترکیه و اسرائیل قلم می زند.

منبع: فصلنامۀ ترکیش پالسی

ترجمه: خبرگزاری کردپرس سرویس ترکیه

کد خبر 56974

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha