کهنه کارترین دستفروش کتاب در مهاباد، دوست دارد همه کتاب بخوانند

سرویس آذربایجان غربی- هر روز کمد جادوییش را در نبش چهارراه آزادی باز می کند تا در اصلی ترین و شلوغ ترین چهارراه شهر مهاباد مهمان دل رهگذران شود. بیشتر کتابخوان های مهابادی او را می شناسند. مردی میانسال و بلند قامتی که چهره ایی آرام دارد. انگار این سکوت آرامشبخش را از کتابهایش یاد گرفته است. او قدیمی ترین دستفروش کتاب در مهاباد است. شعر می سراید و عاشق کارش است.

به گزارش خبرنگار کردپرس، "عبدالله آتشپوش" که دوستداران کتاب او را "کاک شه پول" می شناسند، هر روز در جعبه ی آهنی خود را باز می کند. کتابها را در عناوین مختلف، تازه و قدیمی داخل جعبه روی هم می چیند تا زینت بخش سکوی نیم متری نبش چهار راه آزادی باشند.

کتابها هر روز شاهد همهمه و تکرار ازدحام بی پایان چهارراه می شوند. عابران جسته و گریخته پای کتابها مکث می کنند انگار که کتابی فریاد زنان آنان را سمت خود فراخواند باشد.

"کاک شه پول" بعد از ردیف چیدن کتاب ها، می نشیند و شروع به کتاب خواندن می کند. حواسش کاملا به کتابی است که در دستانش گرفته سرش را وقتی از کتاب بلند می کند که گاها مشتریانش قیمت کتابی را از او می پرسند یا در جست و جوی کتابی باشند.

زن جوانی دست در جعبه آهنی برده و کتابی را انتخاب می کند. عده ایی در شلوغی چهارراه به آرامی کتاب را ورق می زنند و باز در میان جعبه ی آهنی کتاب ها، که گویی جعبه ایی جادویی است، به دنبال کتابهای دیگری چشم می گردانند. زن خریدار3 کتاب انتخابی خود را به فروشنده می دهد و با او در مورد قیمت آنها چانه زنی می کند

.

از فلسفه گرفته تا تاریخ، جامعه شناسی، ادبیات، کتب علمی، رمان های ایرانی و خارجی ... و کتاب هایی که هیچ کجای دیگر نمی توان امثالشان را پیدا کرد. کتاب ها همه تنگ چسپیده کنار هم، روایت هایی از سالیان دراز چاپ خود را دل دارند. بیشتر کتابها چاپ قدیم اند اما کتاب های تازه هم پیدا می شود.

"کاک شه پول" می گوید؛ «اگر دقیق حساب کنم 35 سال است که کارم کتاب فروشی است، دیگر با کتاب ها انس گرفته ام هزاران جلد کتاب دارم که بیشترشان را خوانده ام. کتاب هایم را از انتشاراتی ها میگیرم. بعضی ها را به عنوان کتاب دست دوم از مردم میخرم یا معاوضه می کنم. در حال حاضران صاحب هزاران جلد کتاب جورواجور هستم که هر کدام خواهان خودشان را دارند. مردم از هر قشری در هر سنی می آیند، می ایستند، نگاه می کنند و می خرند. قبلا وضعیت فروش کتاب قانع کننده بود، اما دو سال است فروش آن راکد شده است».

به گفته ی او قیمت کتاب های قدیمی اش پایین تر است و این شاید دلیلی باشد که مردم به او مراجعه می کنند. اما کتاب های چاپ جدید را به قیمت روی جلد می فروشد. کتابهای تاریخی، کردی و شعر بیشترین خریدار را دارند.

"کاک شه پول" که حالا یکی از وزنه های کتاب فروشی شهر است می گوید؛ «در ابتدا عکس و پوستر مشاهیر و بزرگان را می فروختم و کارم را با 15 تا 20 جلد کتاب آغاز کردم. روستا به روستا می گشتم در کنار پوستر و کتاب، آدامس محلی هم در کوله پشتی ام داشتم و با روستاییان معامله می کردم. 32 سال پیش مردم روستا پیشتر خواهان پوستر و آدامس محلی بودند تا کتاب. کمتر پیش می آمد تا بتوانم کتابی را بفروشم. آنها آنقدر زندگی پرمشقتی داشتند که فرصت کتاب خواندن را حتی اگر دوست هم داشتند، پیدا نمی کردند. اما کتب شعر کردی آنزمان طرفداران زیادی داشت. اشعار مامۆستا هێمن، نالی، قانع را مردم دوست داشتند».

سپس تصمیم می گیرد تا کتابها را در شهر به فروش برساند اولین انتخابش جلوی مدارس بود. او ادامه می دهد؛ «بساط کتاب ها را جلوی مدارس و یکی از میادین اصلی شهر می چیدم و هر غروب آنها را جمع می کردم و به امانت به مغازه ی کتاب فروشی "مرحوم موفقی" که از اولین کتابفروشان مهاباد بودند، می سپردم و صبح از نو آغاز به کار کتاب فروشی سیار می کردم. تا اینکه اینجا نبش چهارراه برای 32 سال است که مستقر شده ام و حالا چند کتاب فروش دیگر نیز به اینجا آمده و مشغول کارند».

شه پول می گوید؛ «در ابتدای کار وضع فروش رضایت بخش بود به همین خاطر به دنبال شغل دوم و یا منبع درآمد دیگری نبودم اما اکنون دو سال است که با رشد و ترویج فضای مجازی و کتاب الکترونیکی در میان مردم از جمعیت کتابخوان کاسته شده و از طرفی دیگر مشکلات اقتصادی به مردم اجازه نمی دهد پولی را صرف خرید کتاب نمایند. گاها پیش آمده که کسی به من مراجعه کرده اما پول کافی برای خرید کتاب در جیب نداشته و این مسئله برای من بسیار آزار دهنده بوده است. می توانم بگویم وضعیت فروش کتاب در بحران است و فروش کتاب کفاف نمی دهد اگر کسی مایل باشد حاضرم همه ی کتاب هایم را یکجا بفروشم از سویی دیگر هم علاقه ی من به کتاب ها و نبود برنامه ریزی برای ایجاد شغل جدیدی در حال حاضر، باعث شده به همین کار مشغول باشم. البته تا جایی که امکان داشته باشد سعی می کنم این کار را ادامه دهم».

کتاب فروشان آنقدر فروش ندارند تا بخواهند مغازه ایی اجاره کنند. به گفته ی "کاک شه پول" سود حاصل از فروش کتابها آنقدر نیست و نمی صرفد که مغازه اجاره کند. او می گوید؛ «تا کنون بارها وامهایی گرفته ام و از طریق این سرمایه توانسته ام در این شغل پابرجا باشم. تنها عشق و علاقه ی من به کتاب و دنیای کتابخوانی است که تا کنون در این شغل باقی مانده ام و ابتکارات فراوانی در شغل خود انجام داده ام. از کودکی به 3 شغل استریو، عکاسی و کتاب فروشی علاقه ی فراوانی داشتم».

این کتاب فروش کهنه کار و شاعر، کتاب شعری را با الهام از طبیعت و جغرافیای منطقه ی مکریان سروده و دو کتاب ترجمه نیز آماده ی چاپ دارد اما تا کنون موفق به چاپ کتابهایش نشده است. "کاک شه پول" می گوید؛«شغلم را بسیار دوست دارم و همین حرفه نیز به من کمک کرده تا قلم در دست بگیرم و نگارش کنم با توجه به این که در خانواده ایی تنگدست به دنیا آمدم و به دلیل کمک کردن به پدرم در کار، از مدرسه رفتن باز ماندم. آن زمان معلم و مدیر مدرسه دلسوزانه به خانه ی ما مراجعه می کردند تا من را به مدرسه بازگردانند اما در آن سال ها این امکان فراهم نشد. پدرم صدایی رسا داشت و استادانه دف می زد و این هنر را همیشه در یاد و خاطر ما زنده نگه داشت. من همیشه به کتاب علاقه داشتم و سعی کردم تا بعدها به صورت متفرقه به تحصیل بپردازم اما باز هم گیر و دار زندگی من را از درس خواندن بازداشته است. با این حال از مطالعه ی آزاد دست نکشیدم و توانستم در امر ترجمه و شعر تالیفاتی داشته باشم. علاقه ی من به زبان انگلیسی نیز باعث شده که بتوانم در حد متوسط به یادگیری این زبان بپردازم و حتی تا حدودی می توانم به انگلیسی صحبت کنم».

او ادامه می دهد؛ «دو سال است از فضای مجازی فاصله گرفته ام تا بتوانم با تمرکز بهتری کتاب بخوانم و امیدوارم با این حرفه بتوانم همشهریانم را به سوی فرهنگ کتابخوانی سوق دهم. همچنین در مدتی که به این شغل مشغول بودم بارها فراز و نشیب هایی را تجربه کرده ام و می خواستم به سنندج نقل مکان کنم، اما حضور انسانهای شریف و دلسوزی همانند ماموستا سهرابی در مهاباد که حامی من بوده اند باعث دلگرمی من شدند و نگذاشتند تا من در گرفتاری ها احساس مشقت کنم و این یکی از دلایلی بود که من در این شهر ماندگار شدم.».

این کتاب فروش مهابادی می گوید؛ «تا قبل از اینکه "مرحوم مهندس سلطانی" شهردار مهاباد شوند بارها با حضور ما به عنوان دست فروش مخالفت کرده اند حتی یک بار اواخر دهه ی 60 که من به مسافرت رفته بودم پس از بازگشت متوجه شدم که شهرداری با لودر تمامی کتاب ها را به زمین ریخته و متاسفانه زیر باران همه آن کتاب ها خراب شده بودند و سرمایه ی چندین ساله ی من را به باد دادند. اما پس شهردار شدن مهندس سلطانی که به فرهنگ و ادب بسیار توجه داشتند و حتی ساماندهی دستفروشان را نیز در برنامه قرار دادند، مشکلی برای ما از سوی شهرداری مهاباد به وجود نیامده است».

کار "کاک شه پول" و دوستانش هر روز تا غروب که دیگر چهارراه آرام و ساکت به خواب می رود ادامه دارد. امروز کتاب فروشان نبش چهارراه چهره ایی فرهنگی به مرکز شهر بخشیده اند. هرچند گاها برای آنها مزاحمت هایی ایجاد می شود اما نمی توان منکر این قضیه شد که کار آنها با دست فروشی کاملا مجزا است و سد معبری هم ایجاد نکرده اند غیر از تشویق مردم به کتاب و کتاب خوانی، چرا که رهگذران ترجیح می دهند حین عبور از خیابان نگاهی هم به کتاب ها بیاندازند.

کد خبر 57656

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha