به گزارش خبرنگار کرد پرس زندگی ایرانیان به ویژه در نقاط مرزی را جنگ و مصیبت های آن تشکیل می دهد. حتی چند نسل بعد از جنگ هم اگرچه مستقیما با آن درگیر نشدند، از پیامدهای آن بی نصیب نمی مانند. مردم کردستان به سبب همجواری با عراق، نسبت به دیگر نقاط ایران درگیر جنگ و آوارگی، سختی و رنج بیشتری تحمل کردند.
خاطره پرواز هواپیماهای جنگی، صدای آژیر خطر و خط کشی با دود سفید و سیاه در آسمان کابوس تلخ مردان، زنان و کودکان بانه ای بود که همیشه در انتظار آن بودند. خاطره آن روزها در ذهن بیشتر والدین امروز مانده و وقایع آن دوران برای آنان خاطرات تلخ و گاه شیرین به یادگار گذاشته است که در جمع دوستان و آشنایان بازگو می شود؛ گاه با اندوه یاد از دست دادن عزیزان و گاه با شادی کودکانه آن دوران.
کودکان دوران جنگ همواره با ترس بزرگ شدن دانش اموزان سرکلاس درس هر لحظه منتظر اتفاقی ناخوشایند و بزرگترین هم نگران از دست دادن عزیزانشان بودند بماند که جنگ علاوه بر اینها چه ویرانی های با دنبال دارد ویرانهای که بعد از دهها سال همچنان بر پیکره شهرها و روستاها باقی می ماند و انسانی های که نقص عضو می شود و با دیدنشان هر روز خاطرات تلخ جنگ برای مردم زنده می شود.
15خرداد سال 63 روز تلخی برای مردم بانه بود روزی که صدها زن و مرد و کودک بی دفاع در چند ثانیه تکه تکه شدند یا یکی از اعضای بدنشان را از دست دادند. در ساعت 10 صبح آن روز "پنجم ماه مبارک رمضان" مردم مسلمان و روزه دار بانه مشغول انجام کارهای روزانه خود بودند. به علاوه چند هزار نفر پس از راهپیمایی به مناسبت 15خرداد سال 42، در پارک شهر برای گوش دادن سخنرانی جمع شده بودند.
سخنران مراسم ماموستا "ملاعبدالله سوری" امام جمعه وقت بود. هنوز سخنرانی وی به پایان نرسیده بود که چند فروند هواپیمای جنگی عراق وارد حریم هوایی بانه شد و بارانی از بمب های آتش زا در 10نقطه شهر برسر مردم بی دفاع و روزه دار این شهر باریدن گرفت. به این ترتیب آن روز به خاطره ای غم انگیز در ذهن مردم بانه بدل شد.
در این بمباران وحشیانه بیش 600 نفر از هموطنان بی دفاعمان در یک لحظه شهید شدند و 400 نفر نیز زخم های عمیقی برداشتند که لکه ننگی در کارنامه صدام ظالم برجا گذاشت. در چند ثانیه انگار زمین و آسمان متلاشی شد و همه شهر را غباری از دود و آتش فرا گرفت.
فاجعه به قدری غافلگیر کننده بود که کسی نمی دانست چه پیش آمده و چه برسر عزیزانشان آمده است. صدها جنازه روی زمین افتاده بود و بسیاری با بدن زخمی از درد ناله می کردند و در انتظار کسی بودند که به دادشان برسد. خانه ها و مغازه ها آتش گرفتند و فرو ریختند و اجساد زیادی زیر آوارها ماند و سوخت.
کسانی که زنده ماندند با هر وسیله ای که در اختیار داشتند به کمک مجروحان و آسیب دیدگان شتافتند. اما فاجعه به حدی بزرگ و دردناک بود که آمبولانس ها توان کمک رسانی به همه مجروحان را نداشتند و به ناچار عده ای از مجروحان را روی دوش خود به بیمارستان می رساندند.
مردم روستاها نیز از عواقب این فاجعه بی نصیب نماندند و عده ای که از روستاها برای خرید مایحتاج خود راهی شهر شده بودند، شهید شدند غباری از غم اندوه شهر را فرا گرفت.
هیأت اعزامی سازمان ملل پس از بازدید از بانه در گزارش خود بمباران این شهر با پرواز هواپیماهای عراقی را تایید و با مشاهده قطعات بمب و نوع آنها تاکید کرد که این بمب ها برای کشتار دسته جمعی به کار می رود و همین موضوع علت بالا بودن تلفات انسانی و پایین بودن خسارت بر ساختمان ها بوده است.
مردم بانه تجربه های تلخی از هشت سال جنگ تحمیلی دارند و این شهر کوچک بیش از 100 بار توسط هواپیهای جنگی صدام بمباران شد و هزاران نفر از مردم این شهر شهید شدند اما از کمترین امکانات رفاهی و تفریحی بعد از جنگ برخوردار شدن و حتی کمترین بودجه و اعتبارات برای بازسازی، توسعه و آبادانی به این شهر اختصاص یافت چهره مظلومیت و محرومیت این شهر همچنان خود نمایی می کند و بیکاری و فقر بزرگترین مشکل مرزنشینان جنگ زده است.
از طرفی پارک 15 خرداد بانه که نماد مظلومیت، صبر و مقاومت مردم این شهر است امکانات تفریحی و رفاهی چندانی ندارد و ورودی این پارک نمادی برای بازگو کردن حادثه 15 خرداد بانه ندارد و المانی هم که در انتهای این پارک احداث شده بازگو کننده خاطره تلخی تاریخی شهر بانه نیست.
با وجود این که بانه بیشترین آسیب را از جنگ دیده و هنوز آثار آن برجا مانده است و مردم ازنظر روحی و روانی هنوز در مرحله گذار هستند، اهالی این شهر زیبا چنانکه باید ازنظر برخورداری از پارک، فضای سبز و امکانات تفریحی - رفاهی وضع مناسبی ندارند و رفع این محرومیت ها و کمبودها همت و تلاش بی منت مسئولان استان و شهرستان را می طلبد.
گزارش: زینب طلائی
نظر شما