چند سالی است که هر از چند گاهی دوربین دست می گیرم و از بناها و خانه های تاریخی و قدیمی شهر کرمانشاه عکاسی می کنم. هر بار که لنز دوربین را روی یکی از این ساختمانهای قدیمی متمرکز می کنم به این فکر فرو می روم که ما برای نسل بعد چه به یادگار گذاشته ایم؟ نماهای آجری منحصر به فرد ساختمانهای کرمانشاه ،سردرهای زیبا و کاشی های خوش آب و رنگ که هر کدام به نام جلاله، آیهای یا گل و پرنده منقش شده است.
حکایت معماری فاخر و بافت تاریخی محلههای قدیمی شهر کرمانشاه به مثابه دندانهای فردی شده است که هر روز یک دندانش پوسیده میشود و پس از تحمل چند روز درد به واسطه عدم توانایی و تمکن مالی و فکری مجبور به کشیدن آن می شود.
هر بار که از کوچه و محلهای می گذرم میبینم که بخشی از خانه هایی که سری قبل از آنها عکس گرفته ام فروریخته است.
این شهر دیگر روی خوش به خود نخواهید دید و با این دندانهای خراب و ریخته اگر توان و تمایلی هم برای خندیدن داشته باشد رویی برای نمایان کردن بناهایش ندارد.
این شهر دیگر نه با طرح های شعاری «بازآفرینی شهری» باز آفریده خواهد شد و نه با «مسکن امید» و «اقدام ملی».
مادامی که مدیران این استان و مسئولین مربوطه از بافت تاریخی و با ارزش شهر کرمانشاه به عنوان «بافت فرسوده» ، «بافت مسئلهدار شهری»، و «بافت ناکارآمد زندگی» نام میبرند، هیچ امیدی به نگهداری و حفظ آن نیست. معدود بناهایی که در این بافتهای قدیمی سرپا مانده است، نشان از تمکن مالی و تفکرات فرهنگی، اجتماعی مالکین آنهاست.
متولیان شهر به واسطه اینکه این بناها را مانع توسعه و پیشرفت پروژه های عمرانی خود می دانند هر بار با تخریب بخشی از این بافت یا جاده و خیابان ساخته اند و یا پاساژ هایی که بخش زیادی از آنها خالی است و رونقی ندارد.
حکایت بافت تاریخی کرمانشاه حکایت نظریه« پنجره شکسته شده است»! این شهر به یک شهر مرده و بی هویت تبدیل شده که هرکس هرطور بخواهد با آن برخورد میکند. یک روز با بیل مکانیکی بناهای آن را تخریب میکنند و روز دیگر با پوشاندن رودخانه زنده -آبشوران- تابوتی درست می کنند برای رودهای زندهای که از سراب قنبر و سراب سعید سرچشمه می گیرند . یکی درختانش را میبرد به جایش ستون میکارد و دیگری برای ساخت تلهکابین دست به تخریب کوه و آثار باستانی تاقباستانی می زند که رویای جهانی شدن در سر میپروراند.
◽️همان بهتر که این معماری و بناهای زیبا نابود شود! چطور باید به نسل بعدی بگوییم ۲۰۰ سال قبل از شما این بناهای زیبا با معماری معنادار و زندگی بخش باکمترین امکانات ساخته شده اما ما با تمام امکانات و تجهیزات نتوانستیم ازآنها نگهداری کنیم و تعدادی قوطی بتنی بی روح، ناهمگون و نازیبا تولید کردهایم.
معماری این خانه ها سرشار از صفا، صمیمیت و معنویت است. از کوزه همان تراود که در اوست. این حاصل تلاش مردان نیکی است که از مردانگی، مروت و مهربانی سرشار بودند. نسل ما با ذهن هایی خسته و بیمار چطور تحمل و توان ساخت و نگهداری چنین بناهایی را دارند؟این شهر باز آفرینی نخواهد شد! تا زمانی که مردمانش، هویت و فرهنگش بازآفرینی نشود.
تخریب این بناها به شکل دومینویی ادامه خواهد داشت چون اولین مهره هایی که انداختهایم بزرگان و مشاهیر این شهر بودند.در شهر و استانی که برای بزرگان و مفاخرش اهمیتی قائل نیست چه انتظاری می رود که برای چند آجر و کاشی اهمیت قائل شوند! مدیران مهاجر همه بزرگان و فرهیختگان این شهر را فراری داده اند.
* مدیر گروه رسانه ای میلکان
نظر شما