در کاخ توپ قاپی که قرن ها خانۀ سلاطین عثمانی بوده است، در حیاط اول آب نما و فواره ای هست که به فوارۀ سیاست معروف است. اینجا جایی است که اعدام های سیاسی انجام می شد. مخالفان وضع موجود، وزیرانی که بالقوه می توانستند چالشی برای اقتدار سلطان به وجود بیاورند، شورشیانی که سلاح به دست گرفته بودند یا شاعرانی که شعری انتقادی یا طنز آمیز سروده و شجاعانه حقیقت را علیه قدرت گفته بودند، یک به یک در این مکان با مرگ خود ملاقات می کردند. و سرهای بریدۀ آنها بر سر نیزه در محلی قرار داده می شد تا همه آنها را ببینند.
اینجا مکانی بود که سلطان را قادر می کرد، چنانچه میل داشت، در آرامش و از خلوت امن خود شاهد اعدام باشد. جلاد پس از گردن زدن به آرامی شمشیر خود را می شست و در انتظار انعام و دست خوش سلطان می ماند، به همین خاطر است که این مکان را فوارۀ میرغضب ها نیز می نامند. این میرغضب های سلاطین عثمانی دسته ای مرد بسیار ترسناک بودند. همۀ آنها به دقت انتخاب می شدند و لزوماً کر و لال بودند تا اطمینان حاصل شود که هرگز عجز و لابۀ قربانیان خود را نمی شنوند.
با بزرگ شدن در ترکیه و شنیدن داستان هایی از این دست، یکی از نخستین چیزهایی که یاد می گیرید این است که سیاست چیز خطرناکی است. و مخالفت با سلطان یا پرسش از حکومت از آن هم خطرناک تر است.
ائتلاف های جدیدی در منطقه در حال شکل گیری است. با توجه به این که تاریخ خود را در پاسخ به این پس زمینه تکرار می کند، نگاهی به آنچه آینده می تواند با خود بیاورد، مطلوب است. یک عدد رند انتخاب می کنیم. استانبول در سال 2025 چگونه خواهد بود؟
* * *
داشتن تاریخی غنی به معنای داشتن حافظه ای قوی نیست. در حقیقت ترکیه کشور نسیان جمعی است. در کشورهای عمیقا ً پیچیده، فراموش کردن از به خاطر آوردن سهل تر است. اما آیا ملتی که به صورتی سیستماتیک نمی خواهد گذشتۀ خود را درک کند، هرگز رشد خواهد کرد؟
دیار من کشوری سیال است. و در هیچ جای دیگری مانند استانبول حقیقت این گفته را در نخواهید یافت.
استانبول شهر تظاهر و فریب، نام خود را به همان راحتی که یک سمندر پوست عوض می کند، رها می کند. درست همان گونه که این جانور هر بار که از پوست کهنۀ خود بیرون می آید جانور دیگری است و هرگز همان نیست که بود، استانبول نیز با هر نام تازه شهر متفاوتی می شود. لیگوس، آگوستا آنتونینا، بیزانس، استانبولین، کنستانتین پل، اسلامبول، پولین، بولیس، القسطنطنیه، روم جدید، اورشلیم نو، تختگاه رومیان و ... هزاران سال پیش این گونه آغاز شد: سیلاب هایی دریای سیاه، شاخ طلایی، بسفر و دریای مرمره را به وجود آوردند. از همه طرف آب هایی خروشیدند و با هم قطعه زمینی ساختند که بنا بود روزی بر آن شهر شگفت انگیزی بنا شود. این شهر زیبا و مسحور کننده است. اما زمینش هنوز خوب سفت نشده است، این ابر شهر غیر قابل اعتماد. چشم هایتان را ببندید تا موج خوردن آب را زیر پایتان احساس کنید. آبی که به این سو و آن سو می دود، می چرخد و جاری می شود.
و همچنان در سیلان است.
سرزمین مادری من، وطن بسیار زیبا اما آزردۀ من، یک دموکراسی نیست.
در کشوری چنین سیال و بی ثبات پیش بینی یک ماه بعد اگر غیر ممکن نباشد، دشوار است، دیگر چه برسد به آینده ای دورتر. چه کسی به یقین می تواند بگوید استانبول در اروپا است، یا در اروپای شرقی، اروپای جنوبی، منطقۀ بالکان، آسیای غربی، اوراسیا، قفقاز، آناتولی، شام، مدیترانۀ شرقی یا خاور میانه؟ استانبول یک توهم بصری است. شعبدۀ یک تردست است. خیالی است که تنها در ذهن دوست داران و ستایش گرانش وجود دارد. در دنیای واقعی چندین استانبول وجود دارند که با هم رقابت می کنند، می جنگند و درگیر می شوند و می دانند در پایان تنها یکی از آنها باقی می ماند.
در سال 2025 این زد و خورد ها مرئی تر می شوند: میان مذهب و سکولاریسم، میان قبیله گرایی و جهانی گرایی، میان ملی گرایی و اومانیسم و میان کسانی که می خواهند قدرت را انحصاری کرده و هرگز نمی گذارند از دستشان خارج شود و کسانی که به دموکراسی تکثر گرا باور دارند. نابرابری در طبقه، سطح آموزش، جنسیت و قومیت اهمیت بیشتری خواهد یافت و شکاف ها گسترده تر خواهد شد. با رشد جمعیت جوان کشور، بیکاری و سرخوردگی جوانان نیز افزایش خواهد یافت.
در استانبول ساخت و ساز بیشتر خواهد شد. کارگران بیشتری از آسمان خراش ها به سوی مرگ سقوط خواهند کرد و روزنامه ها اخبار آنها را پوشش نمی دهند. فضاهای سبزی که باقی مانده است در مواجهه با اعیان نشین شدگی با ساختمان های بیشتر، تازه واردهای بیشتر، ترافیک بیشتر و سود بیشترش برای برخی، رفته رفته آب خواهد رفت. و در زیر سنگ فرش کهنۀ خیابان ها، آن پایین زیر زمین، همهمۀ یک زمین لرزۀ محتمل به گوش می رسد که پیش بینی می شود در آن زمان استانبول را بلرزاند، صدایی که ما حتی در خواب نیز می شنویم اما وانمود می کنیم که نشنیده ایم. آخرین زمین لرزۀ استانبول به شدت ویرانگر بود و خرابی و رنج عظیمی از خود به جا گذاشت. و با وجود این، از آن زمان تا کنون مقامات تقریباً هیچ کاری برای نوسازی و اصلاح زیرساخت های این شهر نکرده اند. تقدیر گرایی بر علم غلبه کرده است.
نقش مذهب در آیندۀ ترکیه چندان قطعی نیست. پس از مشاهدۀ شکست عظیم و دراماتیک رجب طیب اردوغان [رئیس جمهور ترکیه] و حزب عدالت و توسعه (AKP) در دست یابی به یک «اسلام سیاسی میانه رو و هماهنگ با دموکراسی غربی»، میلیون ها تن در ترکیه ناگزیر خواهند بود رابطۀ میان دین و سیاست را مورد باز اندیشی قرار دهند.
سال های متمادی حاکمیت AKP و اسلامی سازی سیستماتیک جامعه و نظام آموزشی می تواند بافت جامعه را به تمامی تغییر دهد اما در عین حال می تواند واکنش قابل توجهی نیز در پی داشته باشد. جوانان بسیاری که والدینشان از هواداران AKP بوده اند از تعصب دینی بیزار خواهند شد. شهروندان بیشتر و بیشتری ارزش سکولاریسم و دموکراسی را درک خواهند کرد، به ویژه زنان. چرا که وقتی کشورها به قهقرا می گرایند و به ورطۀ اقتدارگرایی، ملی گرایی و تعصب کشیده می شوند، زنان بیش از مردان زیان می بینند.
اما اینجا یک پرسش اساسی مطرح می شود: آیا همین مردمی که از سطح سیاست و سطح سیاستمداران به شدت مأیوس شده اند، قدرت آن را دارند که الیت های سیاسی را کنار برانند؟
* * *
جایگاه ترکیه روی نقشۀ جهان همیشه در ارتباط با غرب شکل گرفته است و این وضعیت تا سال 2025 نیز تغییر نخواهد کرد. آنچه در اروپا روی می دهد تأثیری مستقیم بر ترکیه خواهد داشت و عکس این قضیه نیز صادق است. نمی توان آیندۀ استانبول را تجسم کرد، بدون آنکه همزمان به آیندۀ محتمل بروکسل، پاریس یا برلین اندیشید.
آیا آشوب اجتماعی ناشی از سیاست های ملی گرایانۀ افراطی، اروپا گریزانه و حمایت گرایانه و عوام فریبی های پوپولیستی که القا می کنند اگر به قبایل خود باز گردیم امنیت بیشتری خواهیم داشت یا «همسانی» «امنیت» به همراه خواهد داشت، اروپا را در خواهد نوردید؟ ایا اگر این روندها شتاب بگیرند، بیش از یک اروپا خواهیم داشت که در راستای خطوط گسست قبیله گرایی در مقابل اینترناسیونالیسم تقسیم شده است؟ ایا وجود بیش از دو اروپا نیز ممکن است؟ اگر اروپا تقسیم شود، نقش ترکیه به غایت اهمیت خواهد یافت. ترکیه ناگزیر خواهد بود تصمیم بگیرد که با کدام اروپا وارد ائتلاف شود.
سرزمین مادری سیال من به دو جانب متضاد کشیده می شود.
جریان نخست به واسطۀ پارانویای فرا ملی گرایانه، اسلام سیاسی و تئوری های توطئه شکل گرفته است. اقتدارگرایی تنها سیاست و سیاستمداران را به فساد نمی کشد. این پدیده متأسفانه به روح جامعۀ مدنی و میلیون ها شهروند نیز آسیب می زند. اگر این جریان، که اینک مسلط است، سرعت بگیرد تنها خشم، پرخاشگری، انزوا و قبیله گرایی را تشدید می کند و به جستجو برای ائتلاف های جدیدی در شرق و خاور میانه منجر می شود. این جریان در سال 2025 از میان نمی رود. اما آیا تا آن حد قوی می ماند که کل کشور را به راه تاریک خود بکشاند؟
جریان دوم ترکیه را کشوری مرتبط با جهان می داند و مشتاق یک دموکراسی راستین و تکثر گرایانه است. این جریان از انرژی و تلاش خستگی ناپذیر جوانان، زنان، اقلیت ها و بخش های مختلف جامعۀ مدنی شکل می گیرد که آینده ای بهتر برای فرزندان خود می خواهند. در ترکیه مردم بسیاری هستند از قبل وضع موجود تغذیه می شوند و در سال 2025 تعداد آنها از این نیز بیشتر خواهد بود. مردم بسیاری دیگری نیز هستند که مورد بد رفتاری قرار گرفته اند، آسیب دیده اند، به انزوا رانده شده اند و حیثیت آنها لکه دار شده است. احساس بی عدالتی و رنج در همۀ بخش های این جامعه گسترش می یابد.
شاید این یکی از طنزهای بی پایان ترکیه است: ملتی متشکل از میلیون ها تن که رنج کشیده اند اما هنوز نمی خواهند ببینند که در این رنج تنها نیستند و همسایۀ آنها – همان «دیگری» – نیز به دلایلی دیگر در رنج است. دموکرات های ترکیه بدون وجود حسی قوی از اتحاد، احترام به تنوع و فرهنگ همزیستی که از سطح وابستگی های سیاسی فراتر رود، قادر نخواهند بود در نبرد علیه انگیزه های ضد دموکراتیک و نظامات ایدئولوژیک اقتدار گرای حکومت پیروز شوند. اما اگر ما بتوانیم درک کنیم که این اتحاد و همزیستی در عین تنوع ضروری و ارزشمند است، این جریان دوم بخت آن را دارد که جریان قوی تر باشد.
* * *
هر جریانی که مسلط شود، یک چیز تغییر نمی کند: ترکیه از نظر ژئوپولیتیک چنان اهمیتی برای ایالات متحده و غرب دارد که آن را رها نخواهند کرد. اگر ایالات متحده به خروج خود از خاورمیانه ادامه دهد، حضور ترکیه در منطقه پر رنگ تر خواهد شد. اما این که نتیجۀ این درگیری چیست، خود یک پرسش دیگر است.
بدون در نظر گرفتن این که همۀ ما چه شرق و چه غرب، به عنوان موجودات انسانی، در ارتباط هستیم، هیچ بیش بینی ای نمی تواند معنی داشته باشد. تغییر اقلیم، فقر غذایی، کم آبی، افزایش قیمت انرژی، بیکاری جوانان، تروریسم جهانی، بحران های سیاسی و بحران پناه جویان – هر اتفاقی که در هر گوشۀ جهان روی می دهد، بر زندگی مردم جاهای دیگر تأثیر می گذارد.
اغلب به ما می گویند که حدود سه میلیون پناه جو در ترکیه به سر می برند، اما سازمان های مردم نهادی که فعالانه در این حوزه کار می کنند، عدد متفاوتی نجوا می کنند. شاید دو برابر این تعداد، اگر بیش از این نیز نباشد. در سال 2025 این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود.
احتمالاً رهبران در سراسر گیتی فوریت مسائل بین المللی را درک می کنند، اما فشارهای داخلی تمایل دارند آنها را کم اهمیت جلوه داده و برای ما تصمیمات کوتاه مدتی اتخاذ کنند، به قیمت نادیده گرفتن چشم انداز بلند مدت.
آیا ما به عنوان یک ملت قادر خواهیم بود بر این استبداد دل آزار و خودکامه، که همه کس حتی حامیان و یاران خود را عمیقاً ناخشنود و ناایمن می کند، غلبه کنیم؟
آیا ما به عنوان ابناء بشر قادر خواهیم بود با هم و با ارزش های مشترکمان و برای انگیزه هایی که به همۀ ما ارتباط پیدا می کنند، عمل کنیم؟ پاسخ این پرسش نیز به نقش عواطف و ادراک بستگی دارد – موضوعاتی که در علوم سیاسی و تحلیل سیاسی تا حد زیادی نادیده گرفته می شوند. اما ما در عصری زندگی می کنیم که عواطف سیاست جهان را هدایت و گاه گمراه می کنند. در سال 2025 نیز چنین خواهد بود. ما باید خشم، اضطراب، ترس و پرخاش را درک کنیم، باید بدانیم این ها تا چه حد می توانند قوی و تا چه حد خطرناک باشند.
سرزمین مادری من، وطن بسیار زیبا اما آزردۀ من، یک دموکراسی نیست.
اما چیزی که به من اندکی امید می دهد این است که دیار من همیشه راهی برای بازسازی خود می یابد. استانبول نیز جراحت های خود را مداوا می کند، سلامت خود را باز می یابد و بر می خیزد، همان گونه که در طی قرون چنین کرده است. اما آیا ترکیه می تواند دموکراسی تکثر گرایانه، سیادت قانون، تفکیک قوا، آزادی رسانه ها، استقلال دانشگاه ها، حقوق زنان و حقوق اقلیت ها را تمام و کمال بپذیرد، یا همچنان به تکرار همان اشتباهات و هر بار با شوقی تازه ادامه خواهیم داد؟
آیا ما به عنوان یک ملت قادر خواهیم بود بر این استبداد دل آزار و خودکامه، که همه کس حتی حامیان و یاران خود را عمیقاً ناخشنود و ناایمن می کند، غلبه کنیم؟ دربارۀ اقتدار گرایی حقیقت این است: هر چه قدرت بیشتری به دست می آورند، به قدرت بیشتری نیاز دارند و کل سیستم به شکل مارپیچ به سمت پایین تاب می خورد.
گاهی آن چیزی را که آینده می نامیم، می تواند به شکل غریبی به گذشته شباهت داشته باشد. زمان به شکلی خطی حرکت نمی کند، بلکه دایره هایی ترسیم می کند. به صدای آب در زیر مگاشهر استانبول گوش فرا دهید – حرکت می کند، کندو کا و می کند، هوس می کند، اما هنوز نمی داند در کدام مسیر جریان یابد. تنها چیزی که من می دانم این است: اینک که دارم می نویسم مشتاقم دموکراسی به سرزمین مادری من برسد.
* الیف شافاک رمان نویس، سخنران، فعال حقوق زنان و اقلیت ها، دانش آموختۀ دکترای علوم سیاسی و استاد مدعو دانشگاه آکسفورد، کالج سنت آن است. وی در ایران با رمان پر فروش «ملت عشق» شناخته شده است. شافاک تا کنون 10 رمان و 5 کتاب دیگر منتشر کرده است.
منبع: پولیتیکو
ترجمه: خبرگزاری کردپرس – سرویس ترکیه
بیشتر بخوانید:
برندگان وبازندگان انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ترکیه / بیستون عباسی
تحلیلی زود هنگام از انتخابات زود هنگام ترکیه / مراد یتکین
اخبار لحظه ای شمارش آرای انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ترکیه (نتایج)
جمع بندی نتایج نظرسنجی ها دربارۀ انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ترکیه / احوال
از زندان برای پست ریاست جمهوری رقابت می کنم / صلاح الدین دمیرتاش
سناریوهای محتمل انتخابات ریاست جمهوری ترکیه / هلال کاپلان
اردوغان برنده می شود، به هر وسیله ای که باشد / هنری ج. بارکی
اپوزیسیون ترکیه به پیروزی در انتخابات خوش بین است / عرب ویکلی
نظر شما