تاریخ، داستان سیر مترقیانه به سوی آزادی است {1}
(ویکو فلسفه ی تاریخ)
تاریخ، محصول انسان است با تمام رویدادها، حوادث، فراز و نشیبها و سانسورها. زیرا آنچه روی داده یا می دهد و یا آن چه به زعم، سلیقه و اعمال نظرها نوشته شده جملگی محصول فکر و سلیقهی مورخ و متاثر از مراکز قدرت است به عبارت دیگر تاریخ نویسی ابزاری در دست فاتحان است که چگونه و به چه شیوه ای برگ های زرین را بنگارند.
خلاء تاریخ نویسی در میان کردها، به عامل عدم پایگاه قدرت، گویش معیار نوشتاری و فرهنگ شفاهی و ... برمی گردد بنابراین آن چه در مورد ما نوشته شده و در معتبرترین کتابخانه ها، انباشت گشته بنابر دلیل فوق، محصول و دستاوردی موهوم و مشکوک است و چندان محل اعتبار و استناد و اعتماد نیست مگر با موشکافی دقیق و نقد و بررسی عمیق.
باری بخش اعظم تاریخ ما، نگارش زندگینامه، لشکرکشی، فتح نامه، تشریفات عزل و نصب شاهان در قرون متمادی است. آن چه بدان کمتر اشاره شده تاریخ راستین مردمان این دیار است که مظلومانه برگ های زرین تاریخ نویسی ملوکانه را به نظاره نشسته اند.
البته عدم فرهنگ نوشتاری و مکتوبات منحصر به کردان و زاگرس نشینان نیست در مورد سایر ایرانیان نیز حکم به همین منوال است چه مورخان کمتر به تاریخ و سرگذشت مردم، حکیمان و نوابغ پرداخته اند. به عنوان نمونه امروزه زندگینامه، مدارج تحصیل، محل زیست و بالندگی، بزرگترین شاعران و گویندگان فارس و کرد در قرون وسطی در هاله ای از ابهام است یا روایتهای چندگانه ای در مورد آنان موجود است. اما سرگذشت و آثار شاعران و نویسندگان هم عصر آنان در اروپا نظیر : جفری چوسر، ویلیام لانگ لانگ، توماس مالوری و... شفاف، روشن و نمایان است.
اما این واقعیت تلخ به معنی پایان کار نویسندگان، روشنفکران و اهالی تحقیق نیست بلکه ایشان میبایست با پشتکار و کنکاش دقیق بتوانند سره از ناسره بازشناسند و با تحلیل و تجزیه علمی و عقلی مکتوبات و تحقیقات میدانی، نقش و چهرهی واقعی مردم خود را از تاریخ بازیابند و هویت خود را از غبار زمان بزدایند.
توجه و استناد صرف به (منابع مکتوب) که در مورد ما نوشته شده و آوردن این منابع در کتب و پایان نامه ها، بدون نقد، تحلیل و بازخوانی، نمی تواند ما را به حقایق و واقعیت نزدیک نماید. زیرا امانت در نقل قولها، رعایت علایم نگارشی و چگونگی ارجاع رفرنس و طمطراق پیرامون این روشهای به اصطلاح علمی، فقط و فقط رعایت الگوها و فرمتهای دانشگاهی در تدوین کتب ومقاله است نه خود واقعیت و حقیقت.
چه در این نوشته ها، قضیه های حب و بغض، اعمال سلیقه و نظر و گاهی پروسه وارونه سازی در میان بوده است و در پاره ای موارد این افراد مامور بوده اند و معذور. چنانکه حاج سیاح {2} در خاطرات خود تحت عنوان (دورهی خوف و وحشت) که به ایلام زمان والیان سفر کرده چنان سیمای پر از ظلم، زور و خفتان از ایلام ترسیم نموده است که ناخودآگاه خواننده را به یاد بیدادگاه های دوره ی حکومت کلیساها در قرون وسطی می اندازد {3} یا جهانگردی انگلیسی به نام خانم فریا استارک که در پی گنج آمده، رنج مردم را چند برابر گزارش نموده است {4}. از سوی دیگر میرزاها و کاتبانی که در خدمت والیان بوده اند چهرهای تابناک و دینی و عدالت گستر از والیان ترسیم نمودهاند.
با وجود این دو گانهنویسی، نباید قلم اهل تحقیق از حرکت بایستد و به همهی مستندات شکاک شود بلکه با قرائت نوین و تطبیق این دادهها با نقد وتحلیل امروزی و دور از غرض ورزی تلاشی در خور جهت کشف حقایق بنماید.
قلم به مزدی در اعصار گذشته، کردها را از نژاد اجنه دانسته و دیگری کردها را کلدانی یا سامی فرض کرده است و جالب این که در این باب، ضمن قلم فرسایی و جعل احادیث، شجرهنامههای مفصل تدوین نمودهاند و... طُرفه این که قلم به دستی امروزی، جهت اخذ مدارک عالی و کسب معاش بهتر و با نظارت هیئتی متشکل از چند استاد راهنما، مشاور و ویراستار این خزعبلات را برای چندمین بار فیش برداری، نقل قول، چرکنویس و پاکنویس مینماید. غافل از این که هدف آن مورخ یا دستگاه مشوق از ذکر سخنانی از این دست، همانا ضمن تحقیر و هویت زدایی اقوام، بازی و مشغول سازی آنها در این دور باطل تاریخ است.
هگل معتقد است جنگ اجتناب ناپذیر است زیرا دولت ها هر کدام به منزله افراد آزادی هستند که منافعشان با هم در تضاد و تصادم است و برای رفع این تضاد ناچار جنگ درمیگیرد و به این ترتیب تاریخ پیدا می شود. {5}
بنابراین تاریخ سیاسی معاصر ایلام با جنگ نیروهای رضاخان، علیه حکام ایرانی خاصه ایلام و خلع قدرت غلام رضاخان آخرین والی ایلام آغاز می شود. رضاخان در آغاز حکومت خود خلاف رویه حکومتداری صفویه و قاجاریه، منافع خود را در تضاد و تقابل با حکام میهن پرست ایرانی دید و به شدت و خشونت تمام به سرکوب آنها پرداخت.
این مهره سرسپردهی استعمار پیر (انگلیس) با شعار فریبنده مدرن سازی ایران حول محور فرضیه دولت – ملتسازی واحد که در واقع نسخه و دیکته ی غربیان جهت چپاول بیشتر بود وارد کارزار شد و توانست بسیاری از روشنفکران و متجددان ایرانی را با خود همراه و همگام نماید و در مدت کوتاهی با عملکرد و روش های تند و رادیکال شیرازهی فرهنگ ایرانیان را به مخاطره انداخت.
شعار و فرضیهای که پس از گذشت چند دهه برای روشنفکران {6} و حتی داعیان و مجریان این فرضیه، امروزه رنگ باخته است و در صدد ترمیم و تصحیح آن بر آمده اند. اما پیش از ندامت روشنفکران و متجددان امروزی از اقدامات رضاخانی، بسیاری از زعما و عقلای اقوام ایرانی، خاصه زاگرس نشینان با این پروسه کذب به مقابله برخاستند و توانستند آن را زمین گیر نمایند و زمینه را جهت حفظ، تثبیت و اعتلای هویت خدادادی خود فراهم نمایند. از این بزرگان وطن دوست میتوان به "شاه محمد ملکشاهی" چهرهی مبارز و رهبر قیام مردمی در سال 1308.ق(1929.م) اشاره کرد.
قیام وسیع و گسترده ای که سرتاسر ایلات ایلام و حتی منطقه را در برگرفت و پس لرزه های آن دولت وقت را سراسیمه نمود چنانکه لشگری به فرماندهی سپهبد رزمارا جهت سرکوب به ایلام گسیل نمود. این نبرد که در اذهان مردم و کهنسالان به جنگ رنو اشتهار دارد بسیار پر دامنه و وسیع و فراگیر بوده است ولی متأسفانه تاکنون در زدایش تعمدی نام این قیام و قیامگران یا تخریب و بی اهمیت جلوه دادن آن و از همه مهمتر سکوت در مورد این رخداد مهم، حرکتهای خزنده صورت گرفته است.
شاهمحمد ملکشاهی مردی مردستان است. مردی مردمدار، جذاب و محبوب که توانست با توجه به تنگناها و گسستهای بافت ایلی و عدم ارتباط، مردمان این دیار را حول مبارزه با دیکتاتور دین، هویت و فرهنگ برانداز، بسیج نمایند. در واقع وی در زمرهی یکی از رهبران برجستهی مردمی در ایلام و حتی لرستان و کرماشان محسوب می شود که پس از قرن ها سربرآورده و از وی می بایست در تاریخ به عنوان نماد مقاومت ایلام در عصر ستم شاهی یاد کرد.
راقم سطور با این مقدمه تئوریک درصدد بود صاحب نظران بومی را به بازنگری تاریخ خود فرا بخواند اما جهت اطلاعات بیشتر در مورد این اثر که در مجال دیگر باید بدان پرداخت به اختصار معرفی میشود:
قیام ایلام، حاصل تلاش و کوشش محقق و نویسنده خستگی ناپذیر (عباس محمدزاده) در طول نزدیک به یک دهه تحقیقات گسترده میدانی و کتابخانه ای مبتنی بر منابع و مأخذ معتبر و اسناد مرکز مطالعات تاریخ و مصاحبه با کهنسالان و بازماندگان جنگ رنو است. اینک این اثر با ارایه اسناد جدید، استدراکات نوین و اعمال دیدگاه منتقدان و همچنین پیرایش و ویرایش در فرم و قطع و تا حدودی محتوا جهت چاپ دوم به زیور طبع آراسته شده که امید میرود جلب رضایت خوانندگان ارجمند و فرهیخته را برآورده نماید.
عباس محمدزاده، محقق ونویسنده ای دقیق، امانتدار با نثری فاخر و جزیی نگر است و در تحلیل رخدادها، هوشمندانه و بی طرفانه برخورد می نماید. در واقع اهمیت کار ایشان در دو نکتهی اساسی نهفته است: نخست آن که وی با وجود قلت منابع با توانمندی توانسته است حلقهی مفقوده در تاریخ معاصر زاگرس نشینان را علیه دیکتاتوران وقت بازنمایی کند. دیگر آن که روش تحقیق در این اثر عموما میدانی است و دسته اول. داده ها و تحلیل های این کتاب بیشتر به واقعیت نزدیک تر است.
[1] - زریاب خویی، عباس، فلسفه تاریخ، طرح و نشر هامون، تهران، 1387.
[2] - آریا بخشایش، یحیی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 4، تهران، سوره مهر، 1386.
[3] - ر.ک: حاج سیاح، محلاتی، خاطرات حاج سیاح یا دورهی خوف و وحشت، به کوشش حمید سیاح، تهران، امیر کبیر، بی تا.
[4] - ر.ک: استارک، فریا، سفر به دیار الموت لرستان و ایلام، ترجمهی علی محمد ساکی، تهران، انتشارات علمی، 1364.
[5] - زریاب خویی، همان.
[6] - ر.ک: باطنی، محمد رضا، مجلهی بخارا، ش 63، تهران، و بهار، مهرداد، جستاری در فرهنگ ایران، نشر اسطوره، تهران، چاپ دوم، 1387، ص 351.
نظر شما