در این نقل قول آمده است: در دانشگاه فردوسی مشهد که درس می خواندم، استادم مرحوم دکتر انزابی نژاد، در مراسمی گفت: پشت سر هر مرد برجسته و موفقی، همسری فداکار و همراه هست. خانم دکتر هما زنجانی زاده، جامعه شناس، که آنجا بود اعتراض کرد و گفت ببخشید آقای دکتر! نگویید پشت سر هر مرد... اصلاح فرمایید (در کنار هر مرد موفقی زنی فداکار هست...)! که تذکر به جایی بود.
معصومه خانم احمدی، همسر شاعر و نویسنده و محقق و مبارز نامدار معاصر استاد هژار یکی از مصادیق بارز این سخن هما زنجانی زاده است که در کوران زندگی پر فراز و نشیب و آوارگی ها و در به دری ها در کوه و بیابان و اینجا و آنجای ماموستا هژار، این زن فداکار در حضور و غیبت گاه چندین ساله کمک کار و شمع امید و عشق فروزان و روشنی بخش زندگی آن نابغه دوران استاد هژار بود. آن همه کارهای سترگی را که هژار به رغم سختی های زندگیش، خلق کرد و با تألیفاتش، برای کردستان و ایران افتخار آفرید محصول عشق و آرامشی بود که همسر گرامیش معصومه خانم فراهم کرده بود از دیوان «بو کوردستان» گرفته تا ترجمه شرفنامه میر شرفخان بدلیسی و قانون در طب ابن سینا و ترجمه کردی و بسیار ادبی قرآن و....
زنی که در سختی های روزگار دوشادوش همسرش ایستاد و اینک سه روز است که قلب مهربان و صبورش از ضربان ایستاده.
هژار چون روحی بزرگ داشت دنیا و همه سختیهای رسیدن به فرهیختگی و فضیلت و عدل و داد را کوچک و حقیر می شمرد و مرارت ها و مشقات را به سخره و طنز می گرفت. برای نمونه یک بار معصومه خانم، ماموستا هژار را به بازار می فرستد که قند بخرد و تأکید کرده بود که حتما با قند به خانه برگردی چون قندمان تمام شده.. هژار که به بازار رفته بود متوجه شده بود که مأموران ساواک در تعقیب و در پی دستگیریش هستند. او هم موفق به فرار می شود و از مهاباد می گریزد. غیبتش از خانه چندسال به طول می انجامد تا اینکه در شرایط بهتری بعد از چند سال به خانه برمی گردد اما با خود یک کله قند می خرد و می آورد. هژار کوبه در خانه را به صدا در می آورد و معصومه خانم می پرسد کیه؟ هژار در جواب می گوید: معصومه باز کن قند آورده ام!!!
خداوند روح زلال ماموستا هژار و همسر گرامیشان را شاد کناد!
نظر شما