نمایش آیینی؛ روایتی است برای شناخت اسطوره ها

سرویس کردستان- نمایش های آیینی در واقع با سه کارکرد «لذت، قدرت و وظیفه» با قوانین آسمانی، روایتی هستند برای شناخت اسطوره های تاریخی که در قالب قصه و متل برای تماشاگران بیان می شوند.

به گزارش خبرنگار کردپرس، همه ساله در ماه محرم مراسم های خاصی برگزار می شود و یکی از این مراسم ها نمایش های آیینی و مذهبی همانند تعزیه هستند. نمایشی که در آن جریان عاشورا به شکل ها و در موضوع های مختلف روایت می شود. روایتی از اسطوره هایی که در این گونه از نمایش ها به عنوان الگو شناخته شده اند. در این میان برای بررسی بهتر نمایش های آیینی و نقش این اسطوره ها یکی از کارشناسان برجسته حوزه تئاتر کشور در گفت و گو با خبرنگار کردپرس ابتدا اشاره ای به مفهوم آیین و قبل از آن هم شناخت اسطوره برای درک بهتر پرداخته است.

«کیان مرادی» اسطوره را جواب انسان کهن به چراهای اساسی می داند، روشی که برای برطرف کردن نیاز انسان به سؤال های بنیادی به وجود آمده و نکته جالب اینجاست که همین اساطیر در قالب داستان و قصه و متل شکل گرفته اند و در واقع یک فرهنگ در به وجود آوردن قصه گویان و داستان سرایان نقش دارند.

لاجرم وقتی اساطیر در قالب قصه بیان می شوند دارای شخصیت هایی هستند که بازیگران این وقایع به حساب می آیند. به قول «کارل گوستاو یونگ»؛ از روانکاوان بزرگ جهان، اساطیر کهن الگو هستند یعنی کسانی که ما دوست داریم مانند آنان باشیم.

حال با این شناخت از اسطوره باید گفت آیین؛ مجالس احضار ادواری این بزرگان است که به گونه ای نمایشی اجرا می شوند و این نمایش همراه با روایت، موسیقی و تحرک و رقص است و از بدو بشر وجود داشته اند. به عنوان مثال یکی از کهن ترین آن ها نمایش «کوسه برنشین» یا «سووشون» مربوط به آیین بزرگداشت سیاوش است.

بعد از ورود اسلام و تلفیق فرهنگ ملی ما با اسلام، این آیین ها با حفظ کارکرد لباس متفاوتی بر تن کردند، همانند تعزیه که آیینی برای بزرگداشت ندای حق بوده و سمبل آن امام حسین (ع) است.

باید دانست که نمایش آیینی اتفاق منحصر به فردی تنها مربوط به ایران نیست و تمامی ملت ها و فرهنگ ها در همه اعصار، گونه های متفاوتی اعم از شادی آفرین و غم آفرین آن را در درون خود داشتند و دارند.

* چه تفاوتی میان نمایش آیینی و سنتی با دیگر نمایش ها وجود دارد؟

به گفته «جوزف کمبل»؛ اسطوره شناس آمریکایی، اجرای نمایش های آیینی همانند تعزیه سه کارکرد دارند «اصل لذت، اصل قدرت و اصل وظیفه».

اجراگر در اجرای این نمایش مخصوصاً تعزیه در پی رسیدن به یک لذت است از زمینی گرفته تا آسمانی. لذت از اینکه از یک طرف در زمین مورد توجه مخاطبان معتقد و مؤمن قرار دارد و از طرفی دیگر مورد توجه آسمان و ملکوت. خیلی مهم است که بدانیم در نمایش آیینی اعتقاد بر این است که مخاطب تنها انسان نیست بلکه شامل همه جهان و موجودات و کائنات می شود.

در اصل دوم اجراگر نمایش آیینی به یک قدرت می رسد چرا که معتقد است خود را از نیروهای شر با نظر آسمان و رضایت ملکوتیان دور می کند. به همین دلیل در اینجا اصل قدرت ارضا می شود.

در اصل بعد که وظیفه است این است که فکر می کند یک وظیفه ای را انجام می دهد. کم نیستند تعزیه خوانانی که وظیفه خود را در شرایط سخت ایفا کردند و به فرزندان خود سپردند که بعد از مرگ این روند را ادامه دهند.

یکی از تفاوت های بنیادین نمایش های آیینی و دیگر نمایش ها در این است که اجراگر خودش را در یک گروه از انسان های همگن حل می کند و هیچ فردیتی وجود ندارد. فردیت خیلی فروتنانه از بین می رود و مهم هدف دیگری است. در این گونه از نمایش مخاطب معتقد است و ایمان دارد و در نمایش شرکت می کند چه به صورت فیزیکی و چه غیرفیزیکی. همچنین در نمایش آیینی آسمان باید ارضا شود در صورتی که در دیگر نمایش ها این بازار است که باید به ارضا برسد. از طرفی دیگر در اکثر نمایش ها ممکن است تاریخ بازسازی شود در حالی که در نمایش آیینی تاریخی وجود ندارد بلکه ازل داریم، یک شروع نامشخص. تاریخ بدون زمان بازسازی می شود و اعتقاد بر این است که ائمه قبل از پیدایش جهان وجود داشتند و این نگاه اسطوره ای به ائمه وجود دارد.

طبق آموزه های «ریچارد شکنر»؛ از پژوهشگران مطرح جهان، چیزی که اهمیت دارد این است که قانون در اجرای درام و نمایش های مدرن زمینی و بین خود افراد بازی کننده تنظیم می شود و اما در نمایش آیینی این قانون توسط آسمان است که به تنظیم در می آید.

در این گونه از نمایش با وجود آنکه همه از آخر نمایش خبر دارند و پیروز ظاهری و حقیقی میدان را می شناسند اما باز منتظر پایان آن هستند و مشتاقانه نگاه می کنند و باید گفت این است جادوی نمایش آیینی.

تماشاگر در نمایش های معمولی درکی با حواس پنج گانه دارد اما این درک در نمایش های آیینی فراتر از حواس پنج گانه است. همچنین در این نمایش ها حرکت بر کلام چیرگی دارد. حرکتی در قالب رقص البته نه از نوع مبتذل آن بلکه رقص به معنای کل؛ یعنی حفظ تعادل ریتمیک و با رقص مفاهیم اساسی را در طول تاریخ بیان کرده ایم و حتی در مناسک عاشورایی هم وجود دارد. المان دیگر موسیقی است و همچنین روایت که همانا نمایش های آیینی از ابتدا سعی در روایت کردن دارند و همان قصه و متل اساطیری را روایت می کنند. و در یک کلام این نمایش های آیینی هستند که روایت گر قصه اند با استفاده از رقص و کلام و حرکت برای شناخت از اسطوره ها.

* چه مسایلی را در تأثیرپذیری نمایش های آیینی برای تبیین اهدافی که دارند مهم می دانید؟

جواب به این سؤال نیازمند دقت بیشتری از سمت مخاطب است. ببینید همان طور که گفتم یک نادیدگی فروتنانه نسبت به مهارت اجراگر در نمایش های آیینی وجود دارد. اما باید بدانیم که اگر این مهارت وجود نداشته باشد نمایش آیینی ضایع و زایل می شود. اگر بخواهم علمی تر درباره این موضوع صحبت کنم باید از عبارت «زیبایی شناسی» نام ببرم.

تعزیه به عنوان یک نمایش ضمن اینکه باید در فرم زیبا باشد؛ یعنی فرد نه تنها باید در آوازخوانی و اشتلم خوانی مهارت داشته بلکه باید دارای قابلیت حرکتی و رقص همانند بازیگران درام باشد. از همه بالاتر اجراگر نمایش آیینی باید دارای ایمان بوده چرا که داشتن ایمان یکی از عناصر زیبایی شناختی نمایش آیینی است و همین رسالت آیین خواهد بود.

دیگر عنصر مهم در اجرای نمایش های آیینی از جمله تعزیه، مکان و زمان است. آیا اجرای تعزیه قبل از سال تحویل (به شرطی که ایام محرم منطبق بر نوروز نباشد) زیبا است؟ قطعا جواب خیر است. نهایت اشک و سرشک در زمانِ محرم ریخته می شود. مکان به عنوان عنصر دیگر بوده و بسیار در اجرای نمایش های آیینی اساسی است. برای تأثیرگذاری بیشتر اجرای یک تعزیه باید بر سکویی دوار باشد که مختص تعزیه ساخته شده است. تعزیه به عنوان یک نمایش آیینی برای تأثیرگذاری بیشتر نباید ایدئولوژی خاصی را تزریق کند بلکه باید در راستای آگاه کردن مخاطب از نیرو های خدایی (در تعزیه، امامان) و اهریمنی (در تعزیه، اشقیا)، مخاطب را جاودانه کند. یعنی باید جنگ ازلی ابدی اهورا و اهریمن (خدا و شیطان) را نشان دهد و نه جدال های زمینی و ایدئولوژیک و یا سیاسی. در تعزیه و نمایش های آیینی همه چیز نمادین و سمبلیک است.

* روند اینگونه از هنرهای نمایشی در ایران را چطور می بینید و به نسبت گذشته آیا رشد داشته یا نه و اینکه برای پیشرفت آن چه باید کرد؟

من می خواهم در پاسخ گویی به این سؤال از روش دیرینه شناسی «میشل فوکو» بهره بگیرم. در این روش چیزی به عنوان بهترین و بدترین وجود ندارد. وقتی می گوییم چیزی بهتر شده است یعنی یک تکامل داشته که روش من با نظریه تکامل مغایرت دارد. اساساً چیزی در طول زمان کامل نمی شود بلکه تغییر می کند. در مورد آیین های عاشورایی چه بخواهیم و چه نخواهیم این است که شده چرا که تعزیه ای که می شناسیم خودش صورت دگرگون شده ای از آیین های عاشورایی در زمان «آل بویه» است. این شکل از تعزیه در دوران صفوی و خیلی بیشتر در قاجاریه به اوج رسید و اینک طبعاً در حال دگرگونی است. ما امروزه صورت های جدیدی از آیین های نمایشی عاشورایی می بینیم. شاید تعزیه کمرنگ شده اما در این یک ماه اکثر مکان های عمومی را سیاه پوش می کنند در خیابان ها اتومبیل های گِل اندود شده با نوای مداحی بلند ویراژ می دهند، چه باب میل ما باشد و چه نباشد. قید این نکته اساسی است که شکل تعزیه که ما آن را اصیل می دانیم خودش در زمان شکل گیری بی تردید دارای مخالفانی بوده. برای پیشرفت آن تنها می توان به بخش های نمایشی آن با برگزاری جشنواره های مختلف مربوط و سوگواره های معتبر چهره نمایشی آن را حفظ کرد.

* از تعزیه به عنوان یکی از انواع هنرهای نمایشی نام برده شده و بر همین اساس آیا در معرفی نمونه ای از تئاتر ایران موفق بوده است؟

با ضرس قاطع فریاد می زنم که خیر، در معرفی آن به عنوان گونه ای از نمایش ایرانی موفق نبوده ایم. اگر موفق بودیم شیوه اجرای آن الهام بخش گروه های بزرگ تئاتری دنیا بود. اگر موفق می بودیم مانند تئاتر «نو» ژاپن و «کاتاکالی» هند به عنوان نمایش های آیینی در دانشگاه های دراماتیک دنیا تدریس می شد. اگر نمونه ای از تئاتر ایران بود دانشکده های دراماتیک ایران تعزیه خوان تربیت می کردند. اما کدام فارغ التحصیل تئاتر می تواند یک نسخه را بدون اشتباه بخواند. قطعاً هستند کسانی، ولی مطمئن باشید آنان این حرفه را از دانشگاه نیاموخته اند چرا که تقریباً اساتید هم این شیوه از نمایش را نمی توانند اجرا کنند زیرا هنوز تبدیل به علم نشده و اجراگران آن اکنون تعدادی از پیرمردان سنتی و فرزندان آنان در نقاط پراکنده ای از ایران هستند که آنان هم از پدرانشان به ارث برده اند.

*مهمترین مسئله در نمایش تعزیه برای اینکه بتواند براساس رویدادهای واقعی به برچسب ذهنی مردم تبدیل شود را چه چیزی می دانید؟

اگر منظور شما این است که بیشتر بر روایات تاریخی و واقعی تکیه کنیم تا مسائل احساسی و رسوب شده در ذهن مردم، باید خدمت شما عرض کنم که در این صورت دیگر شاهد یک نمایش آیینی نخواهیم بود. آنکه می تواند از تاریخ بهره ببرد درام است. اما یک آیین، نمایشی مستقل از اتفاقات واقعی تاریخی، روایت می کند. در بالا ذکر شد که موضوع آیین، تاریخ نیست بلکه ازل است. واقعیت چیزی است که هست. اما حقیقت چیزی است که باید باشد.

می دانید موضوع موضوعِ اسطوره است و همه چیز باید نمادین باشد. روندی که تاکنون تعزیه داشته را نمی توان عامدانه تغییر داد چرا که این اساس و بنیان نمایش های آیینی در سراسر دنیا است که قوانین اجرا در زمین تنظیم نمی شود و اجراگران و تماشاگران اعتقاد دارند در آسمان تنظیم شده است و انسان حق دخل و تصرف در آن را ندارد. تفاوت آیین های نمایشی با درام همین هست. منظور من از آسمان این نیست که خداوند آن را تأیید کرده و یا به کسی وحی شده، منظور من این است که اجراگران نمایش‌ های آیینی در سراسر دنیا اعتقاد دارند که خداوند و بزرگان مذهب و آیینشان دوست دارند نمایش اینگونه اجرا شود. پس برای رضایت خاطر ملکوتیان از قوانین تخطی نمی کنند. نمی توان نمایش های آیینی را تغییر داد چرا که ماهیت آن تغییر می یابد.

حقیقت این است که مخاطب نمایش آیینی همیشه دوست دارد امام حسین (ع) را مظلوم ببیند. چون آمده تا گریه کند، نیامده تا تفریح کرده و یا سرگرم شود. ذکر این نکته بسیار مهم است که تعزیه باعث نشده مظلومیت امام حسین (ع) در ذهن مردم پررنگ شود، درست برعکس، مظلومیتی که در ذهن مردم بوده باعث شده تعزیه همان را عنوان کند. زیرا آیین ساخته و پرداخته یک فرهنگ و یک جامعه تاریخی عظیم است./

* گفت و گو: زیبا امیدی فر

کد خبر 86515

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha