کردپرس: پرسش کانونی نسبت احزاب اصلی کرد با ناسیونالیسم کرد پرسشی سهل و ممتنع است. چه خاستگاه و نقطه عزیمت این احزاب مساله کرد است که اساسا مساله ای هویتی است. ولی صورت بندی این معادله فقط تابع این نسبت هویتی و شعارهای برآمده از آن نیست، بلکه متغیرهای ژئوپولتیکی تعین بخش اصلی آن هستند.
ممتنع بودن این پرسش دقیقا به این معناست. بعنوان مثال پاسخ به این سوال که از حزب دمکرات و اتحادیه میهنی کردستان کدام یک میهن پرست ترند، چندان آسان نیست.
تا قبل از فروپاشی شوروی همه احزاب کرد به تاسی از اصل لنینی حق تعیین سرنوشت ملتها و نیز جبر ژئوپولتیک ناشی از موازنه های جنگ سرد، جملگی خودمختاری طلب بودند.
اما در نیمه دهه هشتاد قرن گذشته اتحادیه میهنی به نشانه نارضایتی از بغداد در پی شکست مذاکرات سال 1983، بجای شعار تاریخی خودمختاری، خواسته حق تعیین سرنوشت را به مرامنامه اش افزود.
این تغییر از جانب طیفی از اپوزیسیون عراقی بعنوان جدایی طلبی مورد انتقاد قرار گرفت. بیست سال بعد جوهر نامق سالم سیاستمدار معرض عضو پارتی در گفتگویی تحلیلی با کاستن از اهمیت این تحول از دورنمایی استراتژیک به بررسی آن نشست: حق تعیین سرنوشت یک مفهوم کلی است، مهم این است در عرصه عمل به چه چیزی ترجمه شود، خودمختاری، فدرالیسم یا استقلال؟
واقعیت آن است که علیرغم این تغییر شعار، اتحادیه میهنی ماهیتا خودمختاری طلب باقی مانده بود.
در سال 1992 که نخستین انتخابات پارلمانی کردستان برگزار شد، حزب دمکرات کردستان تا مدتها با پیشنهاد اتحادیه میهنی برای گذار از خواسته خودمختاری به فدرالیزم مخالفت می کرد.
پس از سقوط صدام و نگارش قانون اساسی جدید که کردها موفق شدند به فدرالیزم واقعا موجود اقلیم کردستان رسمیت حقوقی ببخشند، در یک موقعیت ژئوپولتیک برتر نسبت به گذشته قرار گرفتند.
در وضعیت جدید البته آرایش سیاسی احزاب کرد هم تغییر کرده بود. اتحادیه میهنی که در دهه های هشتاد و نود مواضع سرسختانه تری نسبت به بغداد داشت، بعلت اتحاد با ایران رویکرد معتدل تری نسبت به دولت عراق در پیش گرفت و دقیقا جایش را با حزب دمکرات عوض کرد.
ناگفته نماند که انتخاب متحدان منطقه ای دو حزب هم که تاثیر زیادی روی رویکرد آنها نسبت به دولت متبوعشان داشته، تا حد زیادی ناشی از جبر ژئوپولتیکی بوده است; به عبارت بهتر، تنها مرز خارجی مناطق تحت کنترل اتحادیه میهنی با ایران است و این حزب محکوم به داشتن رابطه نزدیک با تهران می باشد.
حزب دمکرات نیز گرچه دارای مرز مشترک با ایران و سوریه هم می باشد، اما دارای مرزهای طولانی و دروازه های گمرکی پرتردد با ترکیه می باشد.
ماحصل این وضعیت دو برونداد متفاوت در سیاست های تبلیغاتی کردگرایانه آنها می باشد: اتحادیه میهنی به حمایت از جنبش کردهای ترکیه برخواسته و متقابلا دارای روابطی متشنج و پرتلاطم با ترکیه می باشد.
در مقابل حزب دمکرات با خواسته های هویت طلبانه کردهای ایران همدلی بیشتری نشان داده و گاه و بیگاه مورد خطاب و عتاب ایران قرار می گیرد.
سیاست این دو حزب در برابر بغداد هم از منطقی مشابه و یکسان پیروی می کند. تهران دولت شیعی بغداد را با خود همسو می داند، بنابراین سلیمانیه نسبت به اربیل روی خوش بیشتری نسبت به آن نشان می دهد که متحد منطقه ای آن یعنی آنکارا مانند سایر کشورهای سنی منطقه هنوز با هژمونی شیعیان بر عراق به لحاظ روانی کنار نیامده است.
غیر از این نمی توان از تفاوتی جوهری و بر اساس مبانی ناسیونالیستی سخن گفت. مثلا اگر همه پرسی استقلال کردستان را بعنوان نقطه عطفی تاریخی مبنا بگیریم، مانند داستان تغییر شعار اصلی اتحادیه میهنی در دهه هشتاد به تغییر راهبرد مهمی در برابر بغداد منجر نشده است.
دو حزب اصلی با وجود برگزاری رفراندوم استقلال به هیچ کنش استقلال طلبانه ای دست نزده و در چارچوب راهبرد فدرالی گذشته دوباره به بغداد بازگشتند و بر سر پستها و مناصب دولت فدرال با هم به رقابت برخواستند.
فقدان شاخصی روشن و معنادار برای تمییز مواضع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دو حزب البته صرفا شامل این مورد نمی شود. در واقع دو حزب عمده با وجود مشابهت و حتی اینهمانی کامل در رویکردهای کلان خود، بدلیل داشتن خاستگاه منطقه ای و نه ملی و فقدان ارزشهای تاریخی مشترک، گرچه عملا در دو اردوی کاملا متمایز سیاسی قرار گرفته اند، اما نمی توانند نمایی از یک نظام دو حزبی را به نمایش بگذارند.
مقایسه رویکرد ناسیونالیستی دو حزب عمده کرد با موضع احزاب اصلی تایوان در برابر استقلال این جزیره، تفاوتهای عدیده ای را به نمایش می گذارد:
دو حزب کومین تانگ و دمکرات پیشرو احزاب اصلی تایوان هستند. کومین تانگ حزب اصلی ملی گرایان چینی است و جمهوری خلق چین را غاصب کشور می داند و خواستار حاکمیت بر کل سرزمین چین است.
حزب دمکرات پیشرو اما گرچه لحن معتدل تری نسبت به پکن دارد، اما بر خلاف کومین تانگ طرفدار سیاست چین واحد نیست و خواهان استقلال تایپە از پکن است
با وجود لحن کمتر ستیزه جوی حزب دمکرات نسبت به چین، اما پکن با درک خطر ژئوپولتیک قدرت گیری آن، موقع انتخابات با موشک باران تنگه تایوان، تلاش می کند رای دهندگان را ترسانده و آنها را ترغیب کند به حزب رقیب کومین تانگ و دشمن تاریخی حزب کمونیست چین رای دهند!
راهبرد اصلی چین در اینباره مبتنی بر اصل چین واحد است و اختلافات تاریخی و تضادهای ایدئولوژیک در دایره دوم اهمیت قرار دارند.
امری که در ارتباط دو حزب کرد و بغداد سالبه به انتفای موضوع است!
نظر شما