به گزارش خبرگزاری کردپرس، معلم های شیرازی آن زمان در مناطق مختلفی از استان ایلام و در مدارس اموزش و پرورش استان حضور داشتند و تعدادشان هم نسبتاً زیاد بود به شکلی که در هر مدرسه و اغلب هم مدارس ابتدایی بین 2 تا 5 نفر از آنها حضور داشتند.
در استان ایلام شهرستانهای دره شهر، بدره، ملکشاهی ، ایلام و چوار از جمله مناطقی بودند که آن زمان معلم های شیرازی بیشترین حضور را داشتند اما ماجرای حضور معلم های شیرازی در آن زمان به تعداد زیاد در استان ایلام چه بود؟
معلم های شیرازی البته صرفا اهل شهر شیراز نبودند بلکه سالهای بعد من متوجه شدم که بسیاری از آنها اهل شهرستان نورآباد و ممه سنی استان فارس بودند . نکته جالب برای من که آن زمان هم متوجه شدم این بود که اغلب اون معلم های شیرازی تحصیلات عالیه نداشتند و تحصیلات آنها بین سیکل تا دیپلم بود.
آن سالها من کلاس سوم تا پنجم در مدرسه شهید دبیری آبچشمه در شهرستان بدره در محضر تعدادی از این معلم های شیرازی شاگردی کردم و من از دانش آموزانشان بودم. در مدرسه ما اسم سه نفر از این معلم ها در ذهنم مانده است یکی از آنها الله کس احمدی اسمش بود ، معلمی کوتاه قد و در عین حال تنومند که معلم کلاس چهارم ما بود، یک معلم دیگر که اسمش کرم اله احمدی بود و معمولا معلم کلاس اولی ها بود . نعمت اله شفیعی از دیگر معلم های شیرازی ما بود و یک معلم دیگر به اسم یونس شجاعیان که معلم کلاس سوم و پنجم من بود. او در ورزش والیبال هم بخاطر قد بلندی که داشت مهارت خاصی داشت.
یونس شجاعیان برعکس الله کس احمدی لاغر اندام و بلند قد بود و شاید قدش به حدود 2 متر هم می رسید. درکنار این معلم های شیرازی دو معلم هم شهری و بومی منطقه که اتفاقا اهل همان آبچشمه ما بودند حضور داشتند یکی شیرزاد رضایی و دیگری فتح اله رستمی که با معلم های شیرازی پیوندی صمیمانه داشتند.
در آبچشمه ما تا کلاس سوم در مدرسه قدیمی آنجا درس خواندیم همان مدرسه ای که بنایی زیبا و باشکوه داشت با تعداد هشت طاق و ایوان و نمایی با سنگهای تراش خورده ی زیبا که در اوایل دهه چهل توسط معمارهایی که تورک و آذری بوده اند ساخته شده بود . نمونه این مدرسه و دقیقا با همین معماری و همین سبک در چند نقطه از استان ایلام و در استانهای دیگر هم ساخته شده بود که به مدارس یادبود معروف بودند. ما بعد از کلاس سوم این مدرسه را با همه خاطراتی که از ان داشتیم ترک کردیم و کلاس چهارم و پنجم را در مدرسه جدید و تازه ساخته شده سپری کردیم.
یونس شجاعیان وقتی من کلاس پنجم بودم تازه گی ها نامزد کرده بود و بعد از اینکه در شهر خودشان مراسم عروسی برگزار کرده بود زنش را همراه خود آورده بود با مقدار کمی وسایل زندگی. او ابتدا یکی از کلاس های مدرسه را برای زندگی انتخاب کرده بود . در زنگهای تفریحی دخترهای کلاس ما را پیش زنش می فرستاد تا با وی هم صحبت شوند. بعدها او خانه ای را در آبچشمه کرایه کرد که در واقع یک اتاق بزرگ از منزل یکی از اهالی آنجا بنام پوریان بود.
بخاطر اینکه آن موقع دسترسی به نانوایی برای معلم های شیرازی و غریبه دشوار بود یکی از وظایفی که ما دانش آموزها آن روزها بجز درس خواندن در قبال معلم خود برعهده داشتیم تهیه و بردن نان برای معلم مان بود که به صورت نوبتی انجام می گرفت که هر یک از ما دانش آموزها هر غروب چند عدد نان را که همان نان خوشمزه محلی و خانگی بود برای وعده های غذایی باید برای معلم هایمان می بردیم. حس مهمان نوازی اهالی باعث می شد که مادران ما معمولا علاوه بر نان وعده غذایی هم همراه نان برای معلم ها می فرستادند. معلم های مجرد هم، اتاقی را از کلاس های مدرسه برای زندگی خود انتخاب کرده بودند.
زمان حضور معلم های شیرازی در استان ایلام، اوج سالهای جنگ بود. هر روز ما در سر کلاسهایشان با صدای غرش هواپیماهایی که از بالای کبیرکوه سر بر می آوردند گاها در زیر میز و نیمکت ها پناه می گرفتیم و یا در زنگهای تفریح رد موشک هایی را که در آسمان در مسیر بین ایران و عراق رفت و امد می کردند به عنوان سرگرمی نگاه می کردیم. اما راز حضور پرشمار معلم های شیرازی در استان ایلام چه بود؟
چند سال پیش در یک گرهمایی در مشهد که مسئولان انجمن های داستان نویسی استانهای مختلف کشور حضور داشتند با آقای محمودی مسئول انجمن ادبیات داستانی استان فارس که از قبل هم می شناختمش موضوع حضور معلم های شیرازی در استان ایلام در سالهای جنگ و راز حضور آنها را با وی در میان گذاشتم؛ موضوعی که اتفاقا برای وی هم دارای جذابیت بود.
ادامه دارد...
نظر شما