به گزارش خبرنگار کردپرس، متولد فصل بهار است. پنجم اردیبهشت ماه سال 59 در شهرستان قروه. با وجود آنکه روحیه شوخ طبعی دارد اما همیشه نوعی غم در نگاهش دیده می شود. از همان کودکی عشق به بازی داشت. آن هم نه بازیهای معمولی بلکه متفاوت و خاص. کودکی را با همین عشق گذراند و به دوران نوجوانی رسید، این دوران هم برایش با همان نگاه متفاوت گذشت و در سن 17 سالگی بالأخره توانست به آرزویش برسد. در سال 76 موفق شد جذب انجمن نمایش قروه شود و با بازی در نمایش دانش آموزی «ابوذر تنها» آغاز فعالیت هنری خود را رقم زد. فعالیتی که حاصل آن موفقیت در جشنواره های مختلف ملی و بین المللی است. فعالیتی که با بازیگری در نمایش هایی همچون «آدم تا آدم، خان میرزا، شب پانزدهم، نعیم، خورشیدپرست، پنچر روزگار و...» رقم خورد و سپس به کارگردانی «سیب سوخته» منتخب جشنواره منطقه ای روستا، در سال 80 رسید.
شاید فکرش را نمی کرد که روزی یکی از شاخص ترین ها در عرصه هنرهای نمایشی شود. «موسی هدایتی»؛ نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر که سالهاست دست در دست هنر نهاده و به بیان دغدغه های جامعه در قالب نمایش می پردازد.
او که حالا جزو اولین های تئاتر استان به حساب می آید، با نمایش «درباره یک توپ» در حال آماده شدن برای حضور در جشنواره بین المللی تئاتر فجر است و در یکی از روزهای برگ ریزان درست سر صحنه تمرین نمایش جدیدش با عنوان «غریبه ای در جزیره» در گفت و گویی خودمانی از حال و هوای هنری اش می گوید.
آغازی با شوق
«از زمان حضور در انجمن نمایش قروه ابتدا با منشی صحنه و کارهای جانبی شروع کردم و سپس با کسب تجربه از پیشکسوتان مشغول بازیگری شدم و بعد از آن هم به حرفه نویسندگی و کارگردانی رو آوردم.» این جمله را که می گوید کمی به بازیگرانش بعضی از نکات را یادآوری می کند و دوباره بر می گردد به مصاحبه.
اشتیاق را به وضوح می توان در چشمانش دید. شوقی که به او امید می دهد و با وجود مشکلات فراوان اما همچنان نور هنر را می تاباند بر صحنه نمایش. «من کارم را با ذوق و شوق فراوان شروع کردم و به این فکر نبودم برای چه کسی و کجا کار می کنم. فقط کار کردن و چگونه کار کردن برایم اهمیت داشت.»
معتقد است هنرمند باید خودش تلاش کرده و حرکت کند. چرا که تئاتر نیاز به فکر دارد و خلاقیت. این گفته اش را به خوبی می توان در کار با اعضای تیم نمایش دید. او سعی می کند جدای از متن نمایش مقداری فی البداهه گویی و خلاقیت با زبان بدن را به مخاطب نشان دهد. «شقایق! وقتی داری ادای کلاغ رو در میاری باید حرکات و صدات با هم هماهنگ باشن. همه باید هماهنگی رو ایجاد کنن.»
بهترین سوژه ها از دل جامعه
بیشتر اعضای تیم نمایش «هدایتی» کودکان و نوجوانان هستند. برای همین است که خلاقیت در نمایش ها را به خوبی می توان در آثار این هنرمند دید. او در حین صحبت مرکز توجه اش به تمرین گروهش است و مابین حرفهایش کمی با بازیگران هم این پا و آن پا می شود.
درباره محوریت کارهایش که می پرسم، مقداری مکث می کند و سپس با ریز کردن چشمانش به این معنا که عمیقاً در فکر است می گوید «آمال و آلام انسانی». دستانش را به نشانه فراوانی سوژه در جامعه باز می کند. «من از جامعه ایده هایم را می گیرم. دغدغه های انسانی و اجتماعی بهترین سوژه ها برای خلق کردن یک اثر هنری است. مخصوصاً اگر در کار تئاتر خیابانی باشی.»
باور دارد از زمان آغاز نمایش های خیابانی مسایل اجتماعی و جهان شمول همانند مبحث زباله و محیط زیست و کودکان قدرت بیشتری به خود گرفته اند. برای همین هم حدود سه چهار سالی است که کارهایش رنگ و بوی خیابانی دارند.
از صحنه به خیابان
کمی به اعضای گروه استراحت می دهد. همه تیم اش انگار از یک کار سخت و طاقت فرسا نجات یافته باشند چنان روی صحنه ولو می شوند که انگار چمنزاری است باصفا.
«هدایتی» خودش به کنارم می آید و با لبخند می گوید خب خانم خبرنگار تا زمان استراحت بچه ها تمام می شود، ادامه بدهیم. این درخواستش را با سؤالی در خصوص تفاوت های تئاتر صحنه ای با خیابانی می پذیرم.
باز هم فکر می کند. فکری که به این پاسخ می رسد. «در تئاتر صحنه ای مخاطب از قبل آگاهی دارد اما در خیابانی رهگذر است و بدون آگاهی وارد می شود. در تئاتر خیابانی فرصت خیلی زیادی برای جذب تماشاگر وجود ندارد و کار سخت تر می شود چون باید بتوان به طور کامل مخاطب را نگه داشت این در حالی است که در تئاتر صحنه ای تماشاگر در هر صورت تا آخر کار می ماند.»
او می داند در نمایش خیابانی تماشاگر هر لحظه که بخواهد می رود و ماندنی در کار نیست بنابراین باید قدرت بداهه پردازی و نگه دارندگی بالایی داشت و بتوان تماشاچی را جذب کرد و بیشتر از بازیگردانی لازم است تماشاچی گردان بود تا بتوان پیامی را که در دل قصه نهفته به تماشاچی رساند.
همه ذهن اش درگیر می شود و با نگاهی به اطراف پاسخ اش را تکمیل می کند. «در صحنه ای لفافه و ایهام و ایجاز است و تماشاچی باید خودش یکسری زوایا را کسب کند اما در خیابانی خبری از عمق نیست و کمی سطحی است و طنز هم دارد و کمی هم شعار و مسایل و مشکلات روز را بیشتر نشان می دهد.»
به گفته او تئاتر خیابانی مسئله ای انسانی است در دل تاریخ که به روز شده و در دنیای امروز نشان داده می شود.
ضرورت تئاتر خیابانی
استراحت چند دقیقه ای تیم تمام شده و حالا باید بروند برای تجدید گریم که به دستور «هدایتی» باید سریع برگردند به صحنه تمرین. از او می پرسم حالا که از تئاتر صحنه ای به خیابانی رسیده کدام یک را بیشتر دوست دارد و به نظرش اصلاً جامعه امروز به کدام نیازمند است؟
سرش را می چرخاند و با دست ابروهایش را مرتب می کند و با حالتی خاصی می گوید:«من هر دو را دوست دارم اما با این اوضاع جامعه، تئاتر خیابانی ضرورت دارد و این ما هستیم که باید به سراغ تماشاچی و به استقبالش برویم و او را به دیدن تئاتر وادار کنیم. در واقع ما باید قدم برداریم برویم به سراغ تماشاچی.» مثال های مختلفی در این باره می زند و در آخر تئاتر خیابانی را مهم می داند چون که به اعتقاد او زبان گویای مردم است.
تئاتر معلولان ارزش بالایی دارد
از معدود هنرمندانی است که با معلولان هم کار کرده. کاری ارزشمند که در جشنواره بین المللی تئاتر معلولان هم خوش درخشید. «فلانی و فلانی ها»، «غریبه ای در جزیره» و «فرغونی پر از امید» نماش هایی است که در حوزه دغدغه معلولان ساخته است.
زمانی که با معلولان کار می کرد می ترسید از اینکه چگونه می تواند نمایشش را مطابق آنچه که هست پیش ببرد. اما ترسش چندان ماندگار نبود چرا که به وضوح دید چه تواناییهایی در این افراد وجود دارد. «واقعیتش ابتدای کار برایم سخت بود اما وقتی که انگیزه معلولان را دیدم و متوجه شدم با وجود محدودیت ها چه توانایی هایی دارند تحت تأثیر قرار گرفتم و فهمیدم که معلولیت ویژه کسانی است که فکر بسته دارند نه ضعف جسمانی.»
«موسی هدایتی» باور دارد به این افراد و معتقد است رشد می کنند اگر حمایت شوند.«مشکل این حوزه حمایت نشدن است. ببینید در تئاتر معلولان اجرای عمومی وجود ندارد و هنرمندان این عرصه تنها از طریق جشنواره ها می توانند هنر خود را نشان دهند و در واقع مسئولان نباید این حوزه را تنها به جشنواره ببینند چرا که توانایی این افراد قابل تقدیر است.»
او که خود دغدغه معلولان را به خوبی می داند اطمینان دارد خانواده های این افراد با دیدن نمایش های آنان به توانایی فرزندان خود پی برده و به آنان ارزش می دهند. این را که می گوید در انبوهی از فکر غرق می شود و فکرش در چهره اش خود را نشان می دهد.
جشنواره زدگی تئاتر
چهره اش کمی درهم شده. سعی می کنم بفهمم در اعماق ذهنش چه می گذرد اما بی فایده است. او را از عالمی که غرق اش شده با این سؤال بیرون می آورم. به نظر شما این همه جشنواره های بالا در استان به بدنه تئاتر ضربه نمی زند؟
دستانش را به صورتش می کشد. با مکث کوتاهی نگاهی به من و نگاهی هم به تمرین گروه می اندازد. با صدای نیمه بلند به یکی از بچه ها تذکر می دهد و سپس بدون نگاه کردن پاسخم را می دهد. «ببینید سرمایه تئاتر تماشاچی است و این سرمایه با اجراهای عمومی می تواند جذب شود. اما اجراهای عمومی هم نیاز به حمایت دارد. حمایتی که بتواند فرهنگ سازی مؤثری در میان نسل پر هیجان امروزی داشته باشد.»
«البته که جشنواره ها در اساس حوزه رقابتی است برای تبادل اطلاعات هنرمندان و اینکه یک نوع همسان سازی برای یادگیری از یکدیگر باید باشد نه تنها رقابت صرف و این هم به دلیل نبود حمایت و نبود امکانات مناسب مثل سالن نمایش چندان صورت نمی گیرد.»
الگوهای پنهان
از او درباره الگوهای زندگی اش می پرسم. لبخند ریزی می زند و می گوید عجیب است که هیچ الگوی خاصی نداشتم. می پرسم چرا؟ و پاسخش متعجبم می کند. «خب حس بازی و بازیگری در وجود همه است و هرکدام اهدافی دارند یکی شهرت و پول را می خواهد و یکی چیزهای دیگر. در بازیگری این چیزها وجود دارد و می بینیم متقاضی زیادی هم دارد اما اینکه چطور وارد این عرصه شوید مهم است.»
«من همیشه در مباحث مرتبط به تئاتر حضور پیدا می کردم و گوش می دادم. همین عامل شد که ترغیب شوم برای حضور در کار و فهمیدم که دریای تئاتر بسیار بزرگ است و ما گوشه کوچکی هستیم که هنوز مانده تا به چشم دیده شویم و می دانم امروز روزی است که تئاتر جذابیتش بیشتر از آدمهایش شده.»
«الگوهایم پنهان اند. پنهانِ پنهان.» این را با نجوا و آهسته می گوید و بازهم در سکوت به تمرین گروه نگاه می کند.
تئاتر یک عشق است
«بیتا» راوی کوچک نمایشی است که در حال تمرین اش هستند. «موسی هدایتی» مقداری او را راهنمایی می کند و می خواهد کمی صمیمانه تر قصه را روایت کند. سپس حالت های دیگر اعضا را با شیوه خاص خودش نشان می دهد.
اعضای گروه نمایش دوباره مشغول تمرین می شوند. قصه مربوط به قانون و رعایت یک قانون خاص در جزیره است. محو تمرین و جریان نمایش هستم که می گوید اشتیاق به تئاتر در چشمهایت دیده می شود و من با لبخند تأیید می کنم.
سپس می خواهم بدانم در خانواده مخالف کارش هستند یا نه! که با صراحت جواب می دهد مگر می شود نباشند. «خیلی هم مخالف بودند. می گویند این کار پول ندارد و زندگی ات را تباه می کنی. همسن و سالانت همه چیز دارند و اما تو هیچ نداری.»
«این حسی است که قابل درک نیست و دنیای متفاوتی دارد. البته این نگاه ها طبیعی است. به هر حال ما در جامعه سنتی بزرگ شده ایم و دیدگاه های سنتی جای گرفته اند و اولین مسایل که در ذهن شان نقش بسته به درآمد می رسد و نمی دانند که تئاتر اول از همه عشق است.»
هدف اصلی تئاتر
می داند تئاتر یعنی ایجاد یک فضای دیالوگ محور و اندیشه ورزی. در واقع از نظر روان شناسی یکی از نیاز های اساسی بشر سرگرمی است و در دل سرگرمی هاست که مطالب بزرگی بیان می شود. معتقد است وقتی قرآن با قصه حقایق را می گوید، تئاتر هم انسان سازی می کند با قصه و حرکت و ...
و آیا به این هدف رسیده اید؟ «راستش نه. چون هنوز محدودیت ها مانع رسیدن به هدف و مقصد هستند. محدودیت هایی همانند کمبود امکانات و نبود حمایت ها.»
و این محدودیت ها؟ در پاسخ به این سؤال فکر می کند. احساس می کنم نمی خواهد کلیشه ای جواب دهد. کمی لبهایش را ور می چیند و بعد با حالتی فیلسوفانه از کمبودهای مالی می نالد. از خط قرمزهای موجود در شهرهای کوچک با اقلیم متفاوت می گوید.
چگونگی فرهنگ تئاتر دیدن
بر می گردد به دل تمرین و چند دقیقه ای را با گروه در خصوص نحوه اجرا و دیالوگ ها صحبت می کند. همین طور که در حال تمرین با گروه است می پرسم چگونه می توان فرهنگ تئاتر دیدن را در مردم زنده کرد.
می خندد و بلند می گوید از طریق شما. «رسانه قدرت بی نظیری در این زمینه دارد.» توضیح بیشتری می خواهم. کنارم می آید و می نشیند. سرش پایین است. «برای این مسئله کار می شود اما نه آن گونه که باید. قبلاً در شبکه های تلویزیون بسیار در مورد تئاتر صحبت می شد اما حالا خبری نیست. در سال های گذشته مردم تئاتر را می شناختند اما حالا نسل امروز هیچ شناختی ندارد.»
با خودش حرف می زند اما می شنوم چه می گوید. «وقتی توجهی به تئاتر نمی شود مردم هم دغدغه ندارند. زمانی مردم به تماشای تئاتر می آیند که بدانند نیازشان است. کی می خواهیم این نیاز را وارد زندگی کنیم! نمی دانم.»
باز به فکر فرو می رود... این بار عمیق و غمگین تر...
انتظارات همیشگی از مسئولان
می دانم «موسی هدایتی» و امثال او از مسئولان جز حمایت چیز دیگری نمی خواهند. باید دانست حمایت تنها مادی نیست و دوست دارند مسئولان از نزدیک حضور یابند و تمرینات و برنامه ها را ببینند و با این کار انگیزه هنرمندان را بالا ببرند.
او حالا اتمام کار را به گروه اش می دهد. این پایان با بخش آخر گفت و گوی من هم رقم می خورد. بخشی که به تلاش برای آزادی تئاتر و تپیدن آن در شهر قروه پیوند می خورد. پیوندی که نیازمند مهندسی فرهنگی در جامعه است.
امید را در سوسوی نگاهش می بینم. بچه ها به اتاق گریم رفته اند. او مانده است و پلاتویی پر از خاطرات از حضور 21 سال فعالیت هنری در این صحنه... صحنه ای که منتظر درخشیدن در جشنواره فجر است تا مروارید تئاتر قروه را درخشان تر کند...
گفت و گو : زیبا امیدی فر
نظر شما