احتمالا خیلی ها داستان موتور برق مرحوم درویشیان در کتاب از این ولایت را خوانده باشند. آن روان شاد چه متفکرانه داستان برنامه ریزی در کشور را در قالب یک داستان ساده به چالش کشیده و بعد از ۶۰ سال هنوز همان آش است وهمان کاسه!
و اما داستان انتقال آب خزر به سمنان استان زادگاه آقای روحانی مرا یاد طرح باغ های هزار متری دولت دهم به همه ایرانیان انداخت! راستی ما همه از یک آبشخور فکری نیستیم!؟ صنایع آبخور فولاد را در بسطام و شاهرود سمنان توسعه می دهیم آب نیست. یادمان می آید خزر نزدیک است به خانه پدری می رویم چیزی برای گفتن نداریم! ولی چه بهتر از آب، مشاوره می کنیم برایتان از خزر آب می آوریم.
داستان توسعه فولاد در کویر اصفهان دوباره در حال تکرار است. باز هم جو گیر شده اشتباه می کنیم. تعصب و ندیدن تمام ایران بیماری ماست! آنجا ماده معدنی و آب است زادگاه ما نیست!
آقای روحانی برای مدیریت در قرن ۲۱ جایی برای پوپولیست بازی و زادگاه محوری نیست. آخر این چه چرخه باطلی است. آب خزر را شیرین و به سمنان می بریم آب چهل چشمه را با تمام نکردن سیا زاخ به بهانه آبیاری مزارع برنج حاشیه خزر به خزر می بریم . در شرکت حمل و نقل خلیج فارس گندم کردستان را به بندر عباس می بریم گندم خارجی آنجا به مشهد و گندم مشهد به تبریز والخ والخ والخ و ده میلیون تن گندم صد میلیون تن حمل!؟ آب را گل نکنید حقیقت را فدای تفکر شهروند درجه اول و دوم نکنید به ایران نگاه کنید همه را با هر نژاد و لباس به رسمیت بشناسید اولویت بندی توانمندی های هر منطقه را در دستور کار قرار دهید ایران ایران ایران بدون نقطه و مکانی کم و زیاد....
*فرماندار سابق دیواندره
نظر شما