«حسن زیرک» آن ستاره بیبدیل موسیقی کُردی بود که آوازه نامش طول و عرض جغرافیای کُردستان را درنوردید و در یادها جاودان ماند؛ این را هنگامی خوب متوجه شدم که پیرمرد ترک ۷۰ سالهای در تهران رو به من گفت،بزرگترین خواننده کُرد«حسن زیرک»است.آری، کسی که با وصف نداشتن سواد خواندن و نوشتن، مملوء از احساس فلبداهه موسیقیایی بود که هنرمندان و اساتید هم عصر خود را حیرتزده میکرد.استاد مرحوم«حسن کامکار»در جایی نقل میکند:«عصر هنگام بود،حسن زیرک زنگ زد و گفت ملودی زیبایی به ذهنم آمده است تا آن را فراموش نکردهام،ارکستر را آماده کن،فردا به سنندج میآیم.»خاصیت زیرک همین بود،توانایی اعجاب انگیز در حفظ و ادای شعر و کلمات که با ترکیب زیبای حنجرهاش به کلام موسیقیایی شاهکاری تبدیلش میکرد. زیرک نهتنها دارای صدا و حافظهٔ منحصربهفردی بود، او در عین حال شعر میسرود و موسیقی برای آن مینواخت و حتی تغییراتی در شعرها و قافیه و وزن آنها ایجاد میکرد.او ترانههایی نیز به زبان فارسی و ترکی آذری و حتی لری نیز خوانده است.
به گزارش کُردپرس، در ۴۷ سال گذشته خاطرات زیادی از حسن زیرک نقل شده و هر کس گوشهای از حیات این شهسوار موسیقی کُردی را نقل کرده است،اما هستند کسانی که از نزدیک شاهد دردها و رنجهای او بودند و در ایام تنهایی و بیماریاش، داستانهای زیادی از او در خاطره دارند.
میرزا «علی رشیدزاده» برای اولین بار حسن زیرک را در قهوهخانهای در مهاباد میبیند و به قول خودش همانجا هوش از سرش میپرد.او میگوید،زیرک در اَوان بیماری و در اواخر عمرش در بیمارستان بوکان،تبدیل به رفیق روز و شبهایم شد.زیرک رفیق بسیار نزدیکی به نام«محمد رشید فتحی»داشت که هر روز برای عیادتش به بیمارستان میآمد و میرزا علی از طریق او با حسن زیرک هم سخن میشود.
میرزا علی خیاط بازنشسته بیمارستان بوکان است که در زمان حیات زیرک، اوقات زیادی را با او در بیمارستان هم کلام شده است.میرزا میگوید:«حسن مشکل کبد داشت و مدتی را در بیمارستان بستری بود.آن زمان دکتر «یارمحمدی»که پزشک حاذق و مجرب کرمانشاهی بود،حسن زیرک را برای مداوا به اتاق عمل برد.دکتر یارمحمدی زیرک را عمل نکرد چونکه سرطان، کبدش را از کار انداخته بود.»او ادامه میدهد، بیماری روحیه زیرک را تحت تاثیر قرار داد.میرزا علی نقل میکند:«روزی در بیمارستان همراه زیرک در حال قدم زدن بودم،یکی از پاهایش را بالا زد که با صحنه بدی روبرو شدم،به جز استخوان چیز دیگری از پایش باقی نمانده بود.مریضی جان زیرک را خورده بود،آنقدر ناراحت شدم که دیدهام تار شد.»
در ایام بستری زیرک در بیمارستان بوکان،سیل دوستداران و طرفدارانش از نقاط مختلف به عیادتش میآمدند.میراز علی میگوید:«روزهایی که زیرک در بیمارستان بوکان بستری بود،صف طویلی روبروی بیمارستان ایجاد میشد،طوری که نگهبانان از ازدحام و شلوغی مردم به شِکوِ آمده بودند.این علاقه به زیرک تنها مربوط به صدای زیبایش نبود،بلکه مردمداری و خوش قلبی این مرد حنجره طلایی از خصوصیات بارز شخصیتیش بود.»میرزا علی میگوید:زمانی که زیرک در رادیو کرماشان فعالیت میکرد، استاد خالقی از او میخواهد تا چند خواننده را به رادیو دعوت کند و او هم از «محمد ماملی»و «ملا حسین عبدالزاده»میخواهد تا به کرمانشاه بیایند.آنها به رادیو کرماشان میآیند و پس از تمرین با ارکستر، نواری ضبط میشود که ترانه«لێده بهر ههڵ بێنه»از ترانههای معروف آن زمان است که حسن زیرک نیز در آن به همخوانی پرداخته است.
حسن زیرک را همه دوست داشتند و مخصوصا مردم ایلام و کرمانشاه علاقه ویژهای به زیرک دارند.میرزا علی درباره علاقه زیرک به کرمانشاه میگوید:«روزی زیرک به مغازه آمد تا برایش کت و شلواری بدوزیم.از سرگذشتش در کرمانشاه حرف زد.گفت،مردم کرمانشاه علاقمندند که رادیو کرمانشاه به گویشهای کُردی کرمانشاهی برنامه پخش کند و من هم برای نشان دادن احترامم به آنها، ترانه«کرماشان شاری شیرینم»را خواندم.»
زندگی زیرک پر از پست و بلندی بود، گویا هیچگاه ایام به کام این مردِ کوچروِ سرگردان نبود.با وصف خانواده و طرفداران زیاد، در اواخر عمرش کنج عزلت گرفت.بخشی از این عزلت به دلیل آوارگیهای پیدرپی او به عراق و غربت بود و بخشی از آن به سبب نامرادیهای است که از اطرافیانش میدید.میرزا ادامه داد:«با وصف آن که زیرک سختی زیادی دیده بود اما دوست نداشت روی تخت بیمارستان بمیرد».میرزا نقل میکند:«میرزا حسین مجیدی»رفیق زیرک بود،او هم صدای خوبی داشت و «سوره یاسین»را زیبا میخواند.زیرک به برادرش گفت که میرزا حسین را به بیمارستان بیاورد و برایش سوره یاسین را بخواند.بعد از آنکه میرزا حسین یاسین را خوانده بود،زیرک از ابتدا سوره را از بَر برای میرزا حسین تکرار کرده بود.حسن زیرک گفته بود اگر زنده بمانم یاسین را طوری میخوانم که ماندگار بماند.
این حافظه جادویی نعمتی بود که کمتر کسی از آن بهره میبرد.میرزا علی گفت:زیرک از بچگی علاقه زیادی به ترانه داشته است.آن زمان شخصی به نام«شنگه جو»در بوکان زندگی میکرد که مشغول موسیقی بوده.زیرک در زمان کودکی و در سن ۷،۸ سالگی به ترانههایش گوش میداده و احتمالا او اولین معلم غیر رسمی حسن زیرک بوده است.
اما این اُعجوبه موسیقی نخوانده و موسیقیدان نامدار کُرد گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از تحصیل بیبهره ماند، اما استعداد کم نظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کُردی داشت. این استعداد بههمراه صدای منحصربهفرد او، سبب شد که ترانههایش در سرتاسرمناطق کُردنشین محبوبیت پیدا کند. صدای او همچنان در مناطق کُردنشین خصوصاً عراق و ایران در کوچه و خیابان از خانهها و مغازهها به گوش میرسد.
سالهای پایانی زندگی حسن زیرک در تلخی و ناکامی گذشت و چندان به آوازخوانی نمیپرداخت. در اواسط سال ۱۳۴۶ درمنطقهٔ بوکان قهوهخانهای دایر کرد و در میان مردمی که دوستشان میداشت و دوستش داشتند، آخرین نفسهایش را در رنج و بیماری کشید.میرزا علی میگوید:بعد از آن که دکتر یارمحمدی از علاج زیرک ناامید شد،او را به خانه بردند و هفتهای نگذشت که ستاره آسمان موسیقی کُردی فوت کرد.میرزا علی ادامه داد:یادم می آید مردم مشغول برگزاری مراسم تدفین بودند که مینی بوسی از مریوان به بوکان آمد.جماعت پیاده شدند و پرسیدند حسنزیرک فوت کرده؟ جواب دادیم،بله.گفتند پس چرا همهجا را گل نگرفتهاید!
حسن زیرک در پنجم تیرماه سال ۱۳۵۱ در سن نزدیک به ۵۱ سالگی در بیمارستان بوکان بهعلت سرطان کبد درگذشت و در دامنهٔ کوه نالشکینه به خاک سپرده شد. درهنگام مرگِ حسن زیرک، رادیو بیبیسی از او یاد میکند و میگوید: «یگانه هنرمند مردم کُرد در بیمارستان بوکان درگذشت.»
از او بیش از ۱۰۰۰ ترانه و آواز به یادگار ماندهاست.زیرک، علاوه بر کُردی سورانی، به زبانهای فارسی، ترکی آذری، ارمنی، هَورامی (اورامی) ولری نیز آواز اجرا کرده و دارای ۳ مقام ترکی، ۸ مقام فارسی و ۲ مقام اورامی است و ۶۴ مقام به زبان کُردی خواندهاست.حسن زیرک در «ارکستر موسیقی کُردی» برادران یوسفزمانی، ارکستر مشیر همایون شهردار در تهران و ارکستر مجتبی میرزاده در کرمانشاه همکاری داشته و به اجرای برنامه پرداختهاست.
گزارش-افشین غلامی
نظر شما