«محمد رئوف مرادی» نویسنده، پژوهشگر و مترجم کُرد با ترجمه کتاب داستان دوباره زیستن به حوزه ی مطالعات و نوشتار کُردی وارد شد.او در عنفوان جوانی در موسسه سروش با استاد هژار موکریانی آشنا میشود و به قول خودش از طریق این شناخت بنیانهای فکری خود را پیدا میکند.وی مترجم و نویسنده ی بی حاشیه ایست که در خلوت خود کارهای ارزشمندی را انجام داده که نه تنها بعنوان کارهای ماندگار حوزه زبان و مطالعات کُردی است بلکه سکوه ایست برای معرفی کُردها در بیرون از حوزه زبانی کُردی در ایران.برخی از آثار او عبارتند از:داستان های بلند فارسی از قبیل:(تلونە، کسی راز مرا داند، اثرانگشت و... )داستان ها و رمان های کُردی از قبیل:(بوکه سووره)عروس سرخ پوش،(کات ژمێر بە کاتی کابۆڵ)ساعت بە وقت کابل،(گەرمەشین)فغان و...و ترجمە آثاری کُردی به فارسی از قبیل:برزخ ستارە و سنگ(مجموعه اشعار فرهاد شاکلی). درە ی پروانە(منظومه بلندی از شاعر فقید کُرد شیرکو بیکس)، آزادی این واژەی بی آبرو(منظونه بلندی از شیرکو بیکس)،سلیمانیە و سپیده دم جهان(مجموعه اشعار شیرکو بیکس)،سینه ریز(منظومه بلندی از شیرکو بیکس)،ترجمه کتاب داستان دوباره زیستن عبدااله اوجالان-ترجمه کتاب کورد لازاروف-ترجمه کتاب کردها در خاورمیانه-تالیف کتاب پژوهشی در زبان های غرب کشور-گرداورنده انسکلوپیدیای کُردی به همه گویش های کردی
مصاحبه را در ادامه در پایین بخوانید:
کردپرس-شما تا کنون در چند حوزه به تالیف و ترجمه پرداختهاید.باید گفت توان و زمان زیادی را به کتابخانه فرهنگ و تاریخی کُردی اختصاص دادهاید.
بله کارها برایم ارزشمندند.من در دو حوزه فعالیت دارم. در واقع حوزهی مورد علاقهی من ادبیات داستانی است و نقد ادبی. ولی از آنجا که مسئلهی کُردستان و اتفاقات پیرامون آن همیشه در تغییر و تحول است من هم نمیتوانم غافل باشم به همین دلیل نگاهی هم به تاریخ معاصر کُرد دارم. ولی در حال حاضر بیشتر روی فرهنگ و دانشنامهی کُردی که از سال 73 شروع کردهام تمرکز دارم. در واقع تالیفات من بیشتر در حوزهی ادبیات بوده و بعد تاریخ سیاسی یا معاصر کُرد. چهار داستان بلند منتشر کردهام و چند مجموعه شعر ترجمه کردهام و منتشر شده و کتابهایی در حوزهی تاریخ.
کردپرس-همه رئوف مرادی را با کتاب داستان دوباره زیستن در خصوص زندگی عبدالله اوجالان بیاد می آورند.چه شد که تصمیم به ترجمه این کتاب گرفتید.
خب داستان دوباره زیستن یا خاطرات اوجالان قبل از ترجمه برای شخص خودم قابل تامل بود.وقتی به خواندن آن مشغول بودم ،تصمیم به ترجمه کتاب گرفتم. وقتی ترجمه به پایان رسید و کتاب زیر چاپ رفت، قضیه دستگیری او پیش آمد. خب یک هو یک نفر شد تیتر خبر تمام رسانههای جهان و مردم هم تشنهی دانستن بودند تا ببینند این شخص چه کسی است. کتاب هم در همان زمان منتشر شد و مورد استقبال واقع گردید.
کردپرس-در حوزه تاریخ سیاسی و هم در حوزه نقد سیاسی موفق به ارایه تالیفی با عنوان تاریخ کُردها هستید،این کتاب چه میخواهد بگوید.
در حوزهی تاریخ و نقد تاریخی هم آره. جزو علاقه مندی من است. به باورم در تاریخ کُرد تابوهایی دور از ذهن به وجود آمده و افرادی غیر کُرد هم از جهتی بی آنکه اطلاعات تاریخی کافی داشته باشند آثاری منتشر کردهاند که مخدوش و دور از واقعیت هستند. پس ضروری دانستم هم به تابویی که در تاریخ به جود آمده بپردازم و هم به آنهایی که عمدی و سهوی و یا از روی بی اطلاعی تاریخ را مخدوش کردهاند. برای همین دوست داشتم بیشتر فرصت میکردم تا علمیتر در این حوزه به پژوهش میپرداختم. البته در این حوزه چند اثر پژوهشی خوبی دارم که هنوز به هیچ ناشری نسپردهام، شاید در آیند با چند ناشر به مذاکره بنشینم. یکی تحت عنوان " محکمهی تاریخ" دیگری" جمهوری مهاباد در بازی اتحاد شوروی" که ترجمه و پژوهش است. و "بررسی بحران کردستان از مشروطه تا پایان دوران پهلوی" و پژوهشی دیگر تحت عنوان " علل ناموفق بودن جنبشهای کُرد در دو سده اخیر". البته فکر نکنم دیگر در حوزهی تاریخ فرصت بکنم کاری انجام بدهم زیرا به شدت درگیر تالیف و تدوین دانشنامه هستم.
کردپرس-آقای مرادی قدری از سیاست فاصله بگیریم وبه حوزه ادبیات بپردازیم،شما در دوران جوانی از همکاران استاد فقید هژار موکریانی بوده اید،چگونه شد که با استاد آشنا شدید واستاد هژار چه تاثیری بر روی حوزه فکری و حوزهای کاری شما داشته اند.
خب همان همکاری و آشنایی با استاد هژار بوده که دغدغهام شده و سالهاست در پی تدوین دانشنامهی کردی به نام کردیکا هستم. زیرا بودن با او در آن مدت کوتاه این شوق را در من ایجاد کرد تا همیشه فرهنگ کُرد دغدغهام باشد. آشنایی من با استاد هژار خیلی اتفاقی بود. من به طور اتفاقی در انتشارات سروش مشغول به کار شدم. بعد از یک ماه فهمیدم در انتشارات سروش عدهای در حوزهی فرهنگ کُرد دارند کار میکنند. روزی دم در سروش بودم دیدم یکی با شلوار کُردی وارد شد و کلی کاغذ هم زیربغلاش گرفته. نگهبان با احترام خاصی باهاش برخورد کرد. وقتی از نگهبان پرسیدم این کی بود گفت: تو همشهری خودت را نمی شناسی؟ گفت استاد هژار. و اینطوری شد این افتخار در اوان جوانی نصیب بنده شد و با آن استاد فقید آشنا شدم.
کردپرس-حس عجیبی در رمان (تلونه)وجود دارد که در درامی عاشقانه حال و هوای کردی به خود میگیرد،تلونه را با چه دغدغه ای نوشته بودید.
داستان نیمه بلند تلونه در واقع یک حدیث نفس است! و نوعی نوستالژی! من همیشه به مناطق کویری علاقه مند بودم. دوست داشتم در یک قالب ادبی بتوانم روح کویر و کوهستان را عاشق هم بکنم. و حکایتش شد تلونه!
کردپرس-رمان دیگری در دست چاپ دارید؟
راستش همانطور که از قبل گفتم علاقه مندی من داستان و رمان است و همیشه بوده و میتوانم بگویم تخصص من داستان نویسی است. تلونه و کسی راز مرا داند، نوعی آزمون بود برای من. و اکنون چند اثر خوب دارم. بله اکنون چهار رمان برای چاپ آماده دارم که آخریش همین اواخر به اتمام رسیده تحت عنوان( اثر انگشت) در 343 صفحه و در لندن به چاپ رسید. رمانی است که میشود گفت ضد سیاسی! و نوشتن آن حدود شش سال زمان برده. رمان دیگری که هنوز هیچ اقدامی برای چاپش نکردهام تحت عنوان( روشنفکران دره ی چخماخ) در 480 صفحه است. و دو رمان دیگر به زبان کردی! ( گهرمه شین و بێوەری)
کردپرس-شما ترجمه ای را از مجموعه شعر،شاعر بزرگ کرد شیرکو بیکس انجام داده اید،متن و ترجمه روانی است. و به زیبایی ترجمه شده.شیرکو را شما چگونه دیده اید.
. شیرکو شاعریست که در تعریف، تعریف نمیشود و حتی در تعریف نمیگنجد. این گونه شاعران در واقع نوعی اتفاقاند. اتفاقی که در تاریخ انگشت شمارند. زمان زیادی طول میکشد تا بشود شیرکو را شناخت. من وقتی با شعر این شاعر آشنا شدم برای همیشه نتوانستم از شعر هیچ شاعر معاصر کُرد دیگری لذت ببرم. برای همین خودم نیز که میخواستم شاعر بشوم برای همیشه از گفتن شعر دست برداشتم. این اتفاق در زبان فارسی هم برایم پیش آمد. وقتی به شناخت شعر شاملو رسیدم دیگر کمتر شاعری توانست به من لذت شعر بچشاند. اگر عمری باقی بود با اینکه به طور پراکنده آثار شیرکو را ترجمه کردهاند اما من تمام آثارش را به فارسی برمیگردانم. هرچند تا به حال بیشتر از نصف آثارش را ترجمه کردهام.
کردپرس-شما بعنوان یک نویسنده و مترجم،حجم کارهای انجام شده در حوزه ادبیات کردی در ایران آیا کفاف این فرهنگ را میدهد.
نه کفاف نیست. در ایران محدویتهایی برای چاپ آثار وجود دارد. به نظر من گاهی تنگ نظری های بیموردی دیده میشود که هیچ خوب نیست.
کردپرس-در حال حاضر چه کاری را در دست تالیف دارید.
همانطور که ذکر کردم این اواخر تمام وقت خودم را صرف تدوین دانشنامهی کردی کردهام که حدود شش جلد آن آماده است.
نظر شما