حسن زیرک، اسطوره ای به تمام معنا در عالم موسیقی که به گفته همرازش در واپسین ساعات زندگی اش هنوز غم برون داد بغض هایی در گلو داشت. او در سال 1351 و البته در سن 51 سالگی جسم اش را از میان ما بیرون کشید. کردستان هم البته بیش از 51 سال تاب تحمل رنج های این هنرمند ظریف بین و کوچ هایش از کوهستان های صعب العبور را نداشت. امروز از دوری او ما همه «ره ش» پوشیم. صدایی که همیشه تازه است، این را همه مردم از عامی تا تحصیلکرده از جوان تا پیر و از کودک یا کهن سال می گویند. کسی را نمی شود در میان همه کُردهای دنیا یافت که ساعتی را با صدای لطیف و بی غش اش سر نکرده باشد. ترانه های عریان عاشقانه اش که باز تابی از روح لطیف مردم کُرد بود و آن غم پنهان درون حنجره اش که بازتابی است از غمی به درازای تاریخ.
میرزا «علی رشیدزاده» یار و همدم حسن زیرک که آخرین دقایق زندگی حسن زیرک بر بالین اش حاضر بود گفته است: «حسن زیرک روی تخت بیمارستان گفت، ترانه زیادی در گلویم باقی مانده و اگر اَجل بگذارد همه آنها را میخوانم.» البته فرصت نشد که همه بغض های مانده در گلوی «حسن زیرک» بزرگ بیرون بریزد.
میرزا علی خیاط بازنشسته بیمارستان بوکان است که در زمان حیات زیرک، اوقات زیادی را با او در بیمارستان هم کلام شده است.میرزا میگوید:«حسن مشکل کبد داشت و مدتی را در بیمارستان بستری بود.آن زمان دکتر «یارمحمدی»که پزشک حاذق و مجرب کرمانشاهی بود،حسن زیرک را برای مداوا به اتاق عمل برد.دکتر یارمحمدی زیرک را عمل نکرد چونکه سرطان، کبدش را از کار انداخته بود.»
او ادامه میدهد، بیماری روحیه زیرک را تحت تاثیر قرار داد.میرزا علی نقل میکند:«روزی در بیمارستان همراه زیرک در حال قدم زدن بودم،یکی از پاهایش را بالا زد که با صحنه بدی روبرو شدم،به جز استخوان چیز دیگری از پایش باقی نمانده بود. مریضی جان زیرک را خورده بود، آنقدر ناراحت شدم که دیدهام تار شد. (http://kurdpress.com/details.aspx?id=65619)
شهرام ناظری، هنرمند موسیقی سنتی ایران، در خصوص صدای حسن زیرک گفته است: « درخصوص حسن زیرک، درمجموع فقط میتوانم بگویم که یک انسان نابغه بهمعنای واقعی بود. یعنی در همان لحظه که وارد ارکستر رادیو میشد و به اتاق ضبط میرفت، بداهتاً، هم شعر میسرود، هم آهنگ میساخت، و هم آن را میخواند، که تاکنون چنین موردی در موسیقی سابقه نداشتهاست. با توجه به این نکته که ایشان سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند، اما موسیقی و شعر را بهصورت الهامی و حفظشده میخواند و واقعاً از افراد کاملاً استثنایی و از نوابغ موسیقی کردی بودند، و بنده در میان خوانندگان کرد علاقهٔ خاصی به صدای حسن زیرک دارم».
مجتبی میرزاده، نوازندهٔ ویولون و موسیقیدانی که در تمام آثار حسن زیرک در دههٔ ۱۳۴۰ در ارکستر رادیو کردی کرمانشاه نوازندگی و تنظیم آهنگهای او را بهعهده داشته، در مورد این هنرمند فقید گفه است: «حسن زیرک، با اینکه مطلقاً سواد نداشت، اما اشعار اغلب آثارش را بهصورت بداهه و در آن لحظه که میخواند، میسرود. وی از حافظهای بسیار قوی در حفظ شعر و آهنگ و مقامهای کردی برخوردار بود، و باید گفت که حسن زیرک هیچگاه در موسیقی کُرد تکرار نخواهد شد؛ چرا که ماندگارترین و زیباترین نغمات کردی را خلق کرد، و اینک نهتنها در ایران، بلکه حتی در میان کردهای عراق، سوئد، و سایر نقاط جهان، آثار و نام و یاد او از مقام و منزلت والایی برخوردار است».
بیژن کامکار، خواننده و نوازنده، با اعلام این مطلب که علاقهٔ زیادی به صدای حسن زیرک دارد، هم گفته است: «حسن زیرک یکی از برجستگان موسیقی کُرد بهشمار میآید و خیلی از آهنگهای کردی یا فارسی که الان به اجرا درمیآید، الهامگرفته از آثار آن هنرمند است. شهرت و محبوبیت حسن زیرک فقط محدود به مرزهای ایران نیست، بلکه در کشورهای اروپایی و تمام نقاط کردنشین جهان امتداد دارد».
عارف ابراهیم پور، از نوازندهگان قدیمی ایرانی که در دو کار با حسن زیرک در رادیو همکاری داشتهاست دربارهٔ حسن زیرک چنین گفتهاست: «حسن زیرک بسیار صدای با قدرتی داشتند، بسیار آدم مهربان و خوبی بودند. من دو بار با ایشان در رادیو ضبط داشتم، حدوداً سال ۱۳۴۳ بود. من همیشه آقای مظهر خالقی رو نفرین میکنم، برای اینکه ایشان خواننده رسمی رادیو کرمانشاه بود، بعد آقای خالقی شد رئیس رادیو کرمانشاه و با ایرادهای بیخودی، حسن زیرک را از رادیو اخراج کرد و حسن زیرک افتاد به مراسم عروسی و آخر سر خبر داشتم در بوکان قهوهای خانهای باز کرده و همانجا درگذشت.»
میدیا زندی، همسر حسن زیرک، که خود گویندهٔ بخش کردی رادیو تهران بود، جایی نوشته است: «حسن زیرک با صدای رسا و لذتبخش خود باعث معروفیت و کیفیت و شکوفایی برنامههای کردی در تهران و کرمانشاه شدهبود و سیل نامههای طرفداران ترانههای او هر روز به رادیو جاری بود. اما با وجود اینهمه خدمت، حسن زیرک را دیگر به رادیو راه ندادند و او را از یاد بردند، درحالیکه در ۲۸ مرداد ۱۳۴۱، که برد ایستگاه رادیوی کرمانشاه به صد کیلووات رسیدهبود، صدای حسن زیرک به همهٔ شهرها و روستاهای کردنشین میرسید».
آنچه مسلم است، عالم موسیقی در جهان به ندرت بتواند نابغه ای دیگر در حوزه موسیقی چون حسن زیرک برای خود دست و پا کند، اما افسوس که قدرش را آنطور که باید ندانستند. نبوغ او زود از دست رفت هرچند ماندگاریش جاودانه شده است.
روزگار تلخ و آوارگی حسن از زمانی شروع شد که پدرش فوت کرد و مادرش تن به ازدواج دوباره داد، به همین سبب حسن از خانه رانده شد و سراسر دوران نوجوانی و جوانیاش را صرف شغلهای مختلفی همچون کارگری، شربتفروشی، کار در چایخانه، شاگردی را در بوکان کرد.
زیرک در زمانی که تنها ۷ الی ۸ ساله بود، علاقه بسیاری به ترانه و خوانندگی داشت، در آن دوران، اشخاص خوش صدایی در بوکان به صورت کوچه و بازاری مشغول به آواز خواندن در محافل و مراسمات مختلف بودند. یکی از اشخاصی که در این شهر به موسیقی و آواز آشنا بوده و در این زمینه فعالیت میکرد، «شنگه جو» (کلیمی) بود که زیرک به ترانههایش گوش میداد که احتمالاً در آن سن، «شنگه جو» اولین معلم غیررسمی حسن زیرک بودهاست.
حسن زیرک در دوران جوانی، روزی در حالیکه شاگرد راننده اتومبیل مسیر سقز - بانه بودهاست و راننده در اتومبیل حضور نداشته، به رانندگی میپردازد و از بخت بد او، توانایی کنترل اتومبیل را نداشته و موجب قتل یک جوان ۱۸ ساله اهل سقز میشود. به این ترتیب حسن زیرک جوان، اتومبیل و صحنهٔ قتل را رها کرده و با ناراحتی بسیار مدتی خود را مخفی میکند اما سرانجام تسلیم میشود و بعد از آزادی از زندان از کشور خارج شده و راهی کشور عراق میشود. به احترام آن صدای جاوانه باید نه یک دقیقه بلکه ساعت ها سکوت کنیم و بگذاریم صدایش روح مان در این دنیای بی روح و دغل نوازش دهد. شاید اندکی تنها اندکی لطافتش ما را هم آرام کرد. به احترامش بلند شویم و بیاستیم. زنده ترین صدایی که تاریخ به خود دیده است...
نظر شما