به گزارش کردپرس، «محـمد قاضـی» در ١٢ مـرداد ١٢٩٢شمسی در شـهر مهـاباد دیده به جهان گشود. پدر او، میرزاعبدالخالق، امام جمعۀ مهاباد بود. قاضی آموختن زبان فرانسه را در مهاباد زیر نظـر استاد «گیو مکـریانی»، آغاز کرد.
در ١٣٠٨ شمسی، با کمک عموی خود، میرزا جواد قاضی، که از آلمان دیپلم حقوق گرفته بود و در وزارت دادگستری کار میکرد، به تهران آمد و در ١٣١٥، از دارالفنون در رشتۀ ادبی دیپلم گرفت. در ١٣١٨، دورۀ دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران را در رشتۀ قضایی به پایان برد و در ١٣٢٠، به استخدام وزارت دارایی درآمد و تا ١٣٥٥، که از خدمت دولتی بازنشسته شد، در این وزارتخانه کار کرد. وی از اعضای حزب تودۀ ایران بود و تا آخر عمر به عقاید خویش وفادار ماند.
مشهورترین کتاب او ترجمه «شازده کوچولو» نوشته سنت اگزوپری است که در سال ۱۳۳۳ منتشر و بارها تجدید چاپ شد. قاضی با ترجمه دوره کامل «دن کیشوت» اثر سروانتس در سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزه بهترین ترجمه سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد. او پس از بازنشستگی از وزارت دارایی، به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمه کتابهای «باخانمان» از هکتور مالو، «ماجراجوی جوان» از ژاک ژروند و «زوربای یونانی» از نیکوس کازانتزاکیس است.
این مترجم بنام ایرانی، در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد و با وجود اینکه پس از جراحی، به علت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمیتوانست سخن بگوید و از دستگاه خاصی برای حرف زدن استفاده میکرد؛ کار ترجمه را رها نکرد و ترجمههای جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش انتشار مییافت. او ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاشش ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خودش به زبان فارسی است.
تاثیر مثبتی از روحیه و انگیزه قاضی گرفتم
اسدالله شعبانی، از نویسندگان و شاعران پیشکسوت حوزه کودک و نوجوان، است که در دوره نوجوانی و جوانیاش دیدارهایی با محمد قاضی داشته و آثاری را با ترجمه او مطالعه کرده است، شعبانی درباره او، به ایبنا میگوید: زمانی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم محمد قاضی را زیاد میدیدم. او از دوستان سیروس طاهباز بود و مدام در جلسات مختلفی که طاهباز برای مجله آیش یا پروژههای تحقیقاتی برگزار میکرد حضور داشت. سیروس طاهباز، روزنامهنگار موفقی بود و با اغلب نویسندگان، شاعران و مترجمان آن روزگار دوست بود و هر وقت میخواست نشریهای منتشر کند یا کار پژوهشی انجام دهد خیلی سریع آنها را جمع میکرد و جلسه برگزار میکرد. معمولا محمد قاضی، احمدرضا احمدی، حسن پستا و م. آزاد پای ثابت این نشستها بودند. ارتباط طاهباز و قاضی تا پایان عمر ادامه داشت.
شعبانی معتقد است؛ محمد قاضی، یک مرد ایرانی ناب و کردی سرحال بود. این شاعر کودک و نوجوان میافزاید: او سراپا شادی و شیطنت بود. حتی در دوره پیری با اینکه درگیر بیماری بود، زندگی را دوست داشت و نگاهش به زندگی مثبت بود. البته این شور و نشاط در سرشت بیشتر کردها وجود دارد و شادی را در سطوح مختلف زندگیشان حفظ میکنند. محمد قاضی هم از این قاعده مستثنی نبود و همیشه امیدوار بود و روی افرادی که در پیرامونش بودند، تاثیر میگذاشت. من هم که در دوره نوجوانی و جوانی با او برخورد داشتم تاثیر مثبتی از روحیه و انگیزه و امید او میگرفتم.
قاضی، فردی اندیشمند و مطرحترین مترجم در دوره خودش بود
شعبانی با بیان اینکه محمد قاضی، فردی اندیشمند، باسواد و مطرحترین مترجم در دوره خودش بود، ادامه میدهد: قاضی کتابهای زیادی مانند «سپید دندان»، «شاهزاده و گدا»، «کلود ولگرد» و «بردگان سیاه» را به فارسی ترجمه کرده است و من در دوره نوجوانی و جوانی ترجمههای زیادی از او میخواندم و به آثارش علاقه داشتم. یکی از معروفترین کتابهایی که او به فارسی ترجمه کرده، کتاب «شازده کوچولو» است که خیلی مورد استقبال قرار گرفت. اما من به عنوان کسی که عاشق زبان فارسی است، معتقدم با اینکه قاضی مترجم بسیار خوبی بود و نسبت به مترجمان همدورهاش سرآمد بود و نسبت به زبان فارسی هم تسلط داشت اما در ترجمههایش کلمههای عربی و جمعهای دستوری عربی دیده میشود.
بیتوجهی به قاعدهها و چهارچوب زبان فارسی در آثار ترجمه
شعبانی به ایبنا می گوید: این ایراد من نسبت به همه ترجمههایی است که صورت میگیرد. وقتی مترجمی متنی را از زبان دیگری به فارسی برمیگرداند باید هم از نظر محتوایی و هم از نظر دستوری قاعدههای زبان فارسی را رعایت کند. اما متاسفانه این اتفاق نمیافتد و ما شاهد انتشار آثار ترجمهای هستیم که قاعدهها و چهارچوبهای زبان فارسی در آنها رعایت نشده است و وقتی مترجمی متن خارجی را به فارسی ترجمه میکند علاوه براینکه درصد زیادی از واژگان غربی را وارد زبان فارسی میکند، از کلمههای عربی یا جمعهای دستوری عربی هم استفاده میکنند و این کلمهها را وارد دایره واژگانی بچهها میکنند.
به گفته شاعر «آواز توکا» از طرفی باید توجه داشت رعایت این موارد و استفاده صحیح از کلمهها بر عهده مترجم است نه ویراستار. کار ویراستار ویرایش متن و رسا کردن آن است نه تغییر شیوه برخورد مترجم با کلمهها و این سهلانگاری نسبت به ساختار زبان فارسی در ترجمههای محمد قاضی هم (هرچند کمتر از مترجمان دیگر) به چشم میخورد.
نگاهی به کارنامۀ محمد قاضی
اگرچه بیشتر ترجمههای محمد قاضی از زبان فرانسه بود اما دنیای ترجمۀ او پراکندگی بسیاری دارد و او از نویسندگانی با ملیتهای فرانسوی، امریکایی، چک، ایتالیایی، دانمارکی، انگلیسی، یونانی، اسپانیایی، اتریشی، روس، برزیلی و لهستانی آثاری ترجمه کرده است.
برخی از درخشان ترین ترجمه های محمد قاضی به شرح زیر است:
ـ دن کیشوت، اثر میگل سروانتس
ـ کلود ولگرد، اثر ویکتور هوگو
ـ سپیددندان، اثر جک لندن
ـ جزیره پنگوئنها، اثر آناتول فرانس
ـ شاهزاده و گدا، اثر مارک تواین
ـ شازده کوچولو، اثر آنتوان دو سنت اگزوپری
ـ ساده دل، اثر ولتر
ـ نیه توچکا، اثر فئودور داستایفسکی
ـ مادام بوواری، اثر گوستاو فلوبر
ـ مهاتما گاندی، اثر رومن رولان
ـ دوریت کوچک، اثر چارلز دیکنز
ـ داستان کودکی من، اثر چارلی چاپلین
ـ زوربای یونانی، اثر نیکوس کازانتزاکیس
ـ در نبردی مشکوک، اثر جان اشتاین بک
ـ مادر، اثر ماکسیم گورکی
ـ خداحافظ گاری کوپر، اثر رومن گاری
ـ غروب فرشتگان، اثر پاسکال چکماکیان
ـ چهل روز موسی داغ، اثر فرانتس وِرفِل
ـ تاریخ ارمنستان، اثر هراند پاسدرماجیان
ـ نان و شراب، اثر اینیاتسیو سیلونه
ـ مسیح باز مصلوب، اثر نیکوس کازانتزاکیس
نظر شما