اهمیت و رسالتی که خانە تنبور برای نسل های آیندە موسیقی مقامی دارد بە اندازە ای وسیع است که شاید بتوان گفت در حد تاریخ تنبوراست. یعنی از بدو تولد تا کنون. این سخن گزاف نیست چرا که نسل های آینده تنبور در این خانه و در این مکتب پرورش پیدا می کنند و به بار می نشینند و رسالت حراست از فرهنگ دیارشان را عهده دار می شوند. اما باید دانست راه این هدف بزرگ بدون همدلی هموار نیست.
امسال بزرگان کارگزار لطف کردند و فقط مجوز برگزاری جشنواره کهن آواهای تنبور را صادر کردند و برنامه اجرا شد...در دو دوره گذشته بودجه ی اندکی برای این جشنواره اختصاص می یافت اما امسال فقط مجوز صادر شد. عاقبت به همت بلند دوستداران اهل هنر و به واسطه سادات حیدری، مبلغی برای برپایی جشنواره جمع آوری شد. همه دست در دست هم گذاشتند تا این جشنواره امسال هم مانند سال های گذشته به راهش ادامه بدهد و به رسالتش عمل کند .
بستر این اتفاق خوب فرهنگی آماده است، خانه تنبور برپا شده است، مردم طالبند، پس چرا دولت حامی نیست؟ آن هم برای اعتلای موسیقی اصیلی که متعلق به این خاک و سرزمین است.
تنبور موسیقی فلامنکو یا جز نیست که بگوییم غربی است و به آن بی توجه باشیم. گرچه اگر به موسیقی خودمان بی مهری کنیم همین موسیقی های غربی به راحتی جایگزین می شوند.
می خواهم بپرسم آیا وظیفه اداره فرهنگ و ارشاد در مقابل این حرکت بزرگ فرهنگی فقط دادن مجوز است؟
به قول دوست عزیزی اگر صدور مجوز تنها وظیفه ی دولت است، پس حمایت به عهده کیست؟ پس پاسداری از فرهنگ در مقابل تهاجم فرهنگی وظیفه کدام ارگان است؟ مگر تنبور موسیقی من و شما نیست؟
خانه ی تنبور می تواند مرکزی برای پاسداری از فرهنگ غنی این منطقه باشد. این خود حرکتی فرهنگیست.
در هیچ نقطه ی دنیا نمی توانید منطقه ای به وسعت غرب ایران به خصوص کرمانشاه بیابید که از چنین تنوع فرهنگی و فرهنگ و هنر غنی برخوردار باشد.
این منطقه با موسیقی خاص خودش که از لحاظ فواصل نتهای موسیقیایی و گردش ملودی مشابه آن در هیچ جای دنیا پیدا نمی شود.
آیا این ظرفیت عظیم نباید حفظ شود؟ آیا نباید از این فرهنگ، موسیقی و از این خانه پاسداری کنید؟
چرا زمانی که مثلاً یک گروه سطح پایین برای برگزاری کنسرت به کرمانشاه می آید حامیان پول پرست برایشان سر و دست می شکنند و حمایتشان می کنند اما دریغ از چنین حمایتی برای داشته های خودمان. آنها بدون آنکه بدانند ریشه ی خودشان و شهرشان را با تبر دست خودشان قطع می کنند. البته سال ها طول می کشد که تنه شان به خاک بیفتند! آن زمان که ذائقەی فرزندان خود را با موسیقی نازل انس دادند و پیوندشان را با موسیقی فاخر گسستند.
به خودم می بالم وقتی از استان کرمانشاه خارج می شوم و به شهرهای دیگر ایران پهناور قدم می گذارم هرج جایی بحث موسیقی می شود تا متوجه می شوند از کرمانشاه آمده ام فوراً اسم تنبور بر زبانشان جاری می شود. همه کرمانشاه را مهد تنبور می دانند.
آیا برای ثبت این ساز 6000ساله و مهد آن غفلت نکرده ایم؟
نظر شما