نخست اینکه متاسفانه فضای رسانه ای و اطلاع رسانی دولتی دارای چنان هیمنهای است که اغلب رسانههای مردمی را تحت تاثیر فعالیت خود قرار دادهاند و تنها افراد و رسانه های معدودی را می توان یافت که راه مردم را هنوز رها نکرده باشند. این مهم نیز نه به دلیل عملکرد قابل دفاع دولت در استان کردستان، بلکه بیشتر به دلیل حمایتها و کمکهای دولت و تقویت بال رسانهای شان بوده است. در فضایی که رسانه ها سرشار از حمایت های دولتی هستند نمی توان از آن آنها بیان حقایق را برای افکار عمومی انتظار داشت. حقایقی که محتمل به مذاق برخی مدیران (نه همه مدیران، چراکه مدیران عملگرا و کارامد همیشه درپی نقد و سوال و مطالبههای مردم هستند) خوش نخواهد آمد.
دوم، این روزها مخاطبان دیگر علاقه ای به دریافت خبرهایی از جلسات بی ثمر برخی از مدیران ناکارآمد ندارند و بیشتر در پی جستجوی منارهای برای فریاد بانگ فلاکت خود هستند. مردم به دنبال رسانه ای هستند که دردها را بیان کند و به جای میرزا بنویسی برای مدیران در مقامی رفیع تر به مدیران و مسئولان راه تدبیر امور را یادآور شود. در چنین شرایطی اگر رسانه های مردمی نتوانند با تمام محدودیت های مادی و معنویی که دارند بانگی برای مردم سردهند، بی تردید انتظار تغییر گرایش مخاطبان به رسانه های خارج از گود خواسته های ملی سخنی گزاف نخواهد بود.
سوم، متاسفانه مدیران جناحی دولت با چسپاندن انگ هایی از قبیل ، ترویج ناامیدی، سیاهنمایی، دروغ پردازی و ... سعی در خفه کردن ندای مطالبه گری رسانه های مردمی دارند. در اینجا یک نکته وجود دارد. عملکرد مدیران استان را همه که می بینیم که چقدر برای جامعه امیدآور بوده است! حال توجه فرمایید به مهم که کسی که مطالبهگری می کند، کسی که فریاد کمک خواهی سر می دهد؟ کسی که سعی دارد پیام فلاکت به مرکز صادر نماید، هنوز یک فرد نا امید نیست و بلکه فرد امیدواری است که امید دارد که می توان امید بیشتری به جامعه تزریق کرد. اصولا کسی که به تحول و بهبود امید نداشته باشد فریاد زننده و مطالبه گر نیست در عوض کسی است که این پیام را به مردم می رساند که هستند کسانی که در این ساختار برای مردم و برای نظام قدم هایی امیدبخشی بردارند. در نتیجه رسانه های مردمی امیدبخشند و آن کس که رسانه های مردمی را خفه می کند و یا افرادی را علیه شان تحریک می کند اساساً به دو دلیل که عنوان شد عامل نامیدی جامعه هستند.
چهارم، در جامعه ای که از سویی رسانه های مردمی کمترین حمایت ها را دارند و از سوی دیگر به شدت به حاشیه نظارت بر عرصه های مختلف رانده می شوند و از دگر سو حتی مورد تاخت و تازهای اسماً قانونی یاران جناحی دولت قرار می گیرند، نمی توان این انتظار را داشت که رسانه اثرگذار باشد و کمک حال راه توسعه و پیشرفت و آبادانی در مملکت باشد.
پنجم، متاسفانه ستاد خط دهی به رسانه های دولت آنچنان اسیر سیاسی کاری و جناح بازی شده است. گویا هنوز انتخابات برایش تمام نشده است و کماکان درصدد تبلیغات انتخاباتی برای خود هستند؛ ستادی که مولد شکاف عظیمی بین دولت و ملت شده است. نه اینکه دولت برای مردم است و مردم نیز حامی دولت؟ نه این است که مردم با حمایت خود این دولت ها را یکی پس از دیگری حمایت می کنند؟ پس چرا حال این چنین دولت از مردم رویگردان شده است و هر آنچه که نام مردم و خواسته مردم را داشته باشد با عناوینی گمراه کننده مورد هجوم قرار می دهند؟ رسانه مردمی از تورم می گوید، آقای برستادی تکذیب می کند، رسانه مردمی از فقر مردم و قدرت خرید پایین می نویسد، فلان مدیر ناکارآمد انکار می کند، رسانه مردمی از تعدیل نیروی بخش خصوصی می نویسد، مدیر جناحی آن را سیاه نمایی می خواند، رسانه مردمی طبق آمار رسمی کشوری از فساد اداری در استان می پرسد، باز هم مدیر ناکارامد در جواب آن را جفا به خادمان دولت تعبیر می کند!
ششم، حال که رسانههای مردمی مورد بیمهری مدیرانی از جنس ناکارآمدی قرار می گیرند جای دارد قوه های مقننه و قضاییه به عنوان رکن قانون و رکن عدالت برجامعه نقش آفرین باشند و رسانه های مردمی را برای حرکت به سوی جامعه ای از نوع قانون مداری و عدالت ورزی حمایت نمایند. بی تردید رسانه مردمی و تحت نظارت قانون و عدالت می تواند اعتماد عمومی را در جامعه بهبود ببخشد و مانع شکاف میان دولت و ملت باشند.
نظر شما