به گزارش خبرنگار کردپرس، «سید محمد امین شیخ الاسلامی» متخلص به «هیمن موکریانی» فرزند دو تن از خانواده های منتفذ منطقه بود. پدرش «سید حسن شیخ الاسلام مکری» از تبار عارف و دانشمند معروف «ملاجامی چوری» و مادرش «زینب» خاتون از خانواده شیخ برهان، یکی از خانواده های بزرگ منطقه موکریان بود.
استاد «هیمن» در چهارم اردیبهشت سال ١٣٠٠ شمسی در شب عید برات، در روستای سرسبز «لاچین» از توابع مهاباد به دنیا آمد و امروز صد و یکمین سالگرد تولد این ادیب برجسته کرد، است.
دایه اش یاسمن، زنی از دیار آذربایجان بود که به همراه همسرش عزت از اهالی ترکیه به دلیل فقر و آوارگی راهی مهاباد شده و مسئولیت نگهداری از «سید محمد امین» را عهده دار شدند. چنانچه خود ماموستا «هیمن» در تاریک و روون تعریف می کند؛ از همان کودکی زبان دایه اش را بسیار خوب می دانسته و آذربایجانی را همچون بلبل صحبت می کرده است.
از کودکی خواندن و نوشتن را نزد پدر آغاز کرد و پس از یادگیری قرآن و کتب مقدماتی فارسی و عربی به مهاباد رفت و مدت چهار سال در خانقاه و مدرسه جد مادریش شیخ یوسف برهان در سلک طلاب علوم دینی تحصیلات خود را ادامه داد و در همان ایام با «هژار موکریانی» که آنجا به سر می برد هم درس و هم صحبت شد.
بعدها به دستور پدرش به آبادی کولیجه راه یافت و مدت چند سالی نزد "ملا احمد فوزی"، مدرس آنجا، درس خواند و همانگونه که خود می گوید؛ بسیار تحت تاثیر این معلم قرار گرفته و ملا احمد فوزی بود که "حاجی قادر کویی" و "نالی" و "کوردی" و "سالم" و "مهولهوی" و "حهریق" و "مهحوی" و "وه فایی" را به هیمن جوان شناساند و او بود که به محصل جوانش آموخت روزنامه و رمان بخواند.
«هیمنِ» جوان و آشنایی با رموز ادبیات کردی و شعر
در سال ١٣١٧ به خانه پدری در آبادی شیلان ئاوا، بازگشت. روزها به کار کشاورزی و زراعت می پرداخت، شب ها تا دیر وقت به مطالعه کتب ادبی – از فارسی و کردی – مشغول بود و هرساله چندین بار به شهر مهاباد آمد و شد داشت، در این مسافرت ها با رجال شعر و ادب آشنا شد و در جلسات ادبی جوانان با ذوق آن دیار شرکت جست و اندک اندک در اثر ابراز لیاقت و استعداد مورد توجه شخصیت های معروف مهاباد قرار گرفت.
استاد «هیمن موکریانی»، در ایام جوانی به رموز ادبیات کردی و شعر آشنا بود و شعر می سرود و اشعارش در میان جوانان طرفداران زیادی داشت . پدرش نیز اهل شعر و شاعری بود، ولی دوست نداشت که فرزندش وقت خود را به سرودن شعر بگذراند ، اما استعداد ذاتی و قریحه خدادادی او را به راهی سوق داده بود که به سرچشمه زلال ابداع و ابتکار در فنون شعر و شاعری منتهی شود.
اولین شعر خود را در مجله «گلاویژ» با نام مستعار منتشر می کند و انتشار دومین شعرش را هم در سال ١٣٢٢ در دومین شماره از مجله «نیشتمان» می آزماید. مجله ایی که به طور مخفیانه از سوی جمعی از ادبا و شعرای کرد علیه رژیم پهلوی انتشار می یافت.
ماموستا هیمن در خصوص تخلص شاعری خود می گوید: «شاعری حسن خوبی که داشت من را از دست نام طولانی ام خلاص کرد و نام «هیمن» برایم ماند».
در همان زمان به عضویت انجمن «ژیانه وه ی کوردستان» پذیرفته می شود و در سال ١٣٢٣ عضویت شورای نویسندگان نشریه «نیشتمان» در می آید. پس از سال ها نشر و فعالیت ادبی در سن ٣٠ سالگی ازدواج می کند. در سال ١٣٤٤پدرش دارفانی را وداع گفت و دو سال بعد هم مادرش را از دست داد.
خودش می گوید: «من دوبار یتیم شدم یک بار با مرگ عزت همسر دایه ام در دوران کودکی و بار دیگر با مرگ پدر و مادرم در پیری!».
سال ١٣٤٧، سه سال بعد از فوت والدینش راهی عراق می شود و سال های آوارگی و درد و محنت او شروع می شود. این مهاجرت به علت مشاهده ستمهای اعمال شده به کردها، از سوی رژیم ستم شاهی انجام گرفت و ماموستا هیمن را سالها از خانه و کاشانه دور کرد.
نوگرایی و برابری جنسیتی در شعر «هیمن موکریانی»
او را شاعر «عشق و آزادی» می خوانند و در شعری با همین عنوان می فرمایند:
هه تاکوو دواپشوو ریبواری ریگای عیشق و ئازادیم
ئه گه ر بیجگە لە ناکامیش نه بینم به رهه میکی تر
شعرهایش روان ، ساده ، سلیس و گیرا است. از عشق، آزادی، زن، عدالت و حقیقت می نویسد و در عین حال که قالب شعری او کلاسیک بود اما در محتوا شاعری مدرن به شمار می رفت. شاعری که به نقد محتوای شعر وفایی، دیگر شاعر مهابادی می پردازد و می گوید:
من ته شی ریسیکی وه ک شیرینی وه فاییم بو چییه؟
کیژی وریای چاوکراوه ی فیره زانینم ده وی
استاد هیمن در بیشتر اشعارش مشوق زنان بوده و خواسته آنها از جلد کهنه رسومات خارج شوند و راه رشد و ترقی را در پیش بگیرند. ایشان سواد آموزی را به عنوان راه نجاتی به زنان معرفی می کند و خواهان آن است که زن کرد هم مانند زنان سایر بخش های جهان در عرصه های مختلف پیشرفت کنند و دوشادوش مردان در جامعه به فعالیت بپردازند.
با توجه به آشنایی نسبتا عالی با اوزان عروضی و هجایی، استاد هیمن موکریانی توانسته به صورت طبیعی قالب و فرم را به منظور بیان اندیشه خود استخدام کرده و با توجه به آشنایی کامل با ادبیات فولکلور کردی به نوعی نوگرایی در چهارچوب شعر اقدام ورزد.
او با این بینش وزن هجایی را دستاوردی اصیل از گذشتههای دور پنداشته و در تشویق و ترغیب نسل خود و آینده نقش بسزایی ایفا کرده است.
معاصر بودن «هیمن» و «گوران» و پیشگام بودن گوران در عرصه نوگرایی یا به زبانی سادهتر نوعی بازگشت به خویشتن، واکنش مثبت هیمن را نیز به دنبال داشته است اما استاد هیمن بهواسطه نوعی بینش محطاتانه نتوانست از چنین مرزی تجاوز کند، گرچه نسل جدید را با تمام وجود به نهادن چنین گامی تشویق میکرد. او معتقد بود تکرار شیوه کلاسیک ادبیات را در منجلات تشبیهات و استعارات فرسوده فرو خواهد برد. پرداختن به شعر نو و نیز نوگرایی از تئوریهای شفاهی استاد بود و همواره اظهار میکرد که دیگر از من گذشته.
با وجود این، برابری جنسیتی و دادخواهی حق زنان در اشعار ماموستا هیمن به وفور دیده می شود موردی که در شعر دیگر شاعران معاصر او کمتر وجود دارد و همین از شاعر موکریانی شاعری مدرن در محتوا ساخت.
ماموستا هیمن: «شاعری تنها توصیف زیبایی و طبیعت نیست»
لطافت و زیبایی در شعر او در اوج می زند و در کنار آن در نثر نویسی هم شیوه منحصر به خود را دارد. مقدمه ایی که بر ترجمه کتاب شرفنامه از هژار موکریانی نوشته است، گویای قدرت قلم ماموستا هیمن در نثر است.
سادگی زبان شعری هیمن به گونه ایی است که تمامی اقشار جامعه می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. ایشان معتقد بودند که پالودگی و اصالت زبان در میان مردمان روستایی نمود کامل دارد و آنان گنجینه فرهنگ زبان کردی هستند.
بر همین اساس و با توجه به آوردههای فرهنگ کردی از داستانها، افسانهها و ترانهها به تلطیف زبان پرداخته و بیگمان در این زمینه موفقیت چشمگیری بهدست آورده و بر پایه همین معیار آثار استاد میتوانند بهعنوان آفریننده بخش قابل توجهی از فرهنگ زبان کردی برشمرده شوند.
احقاق حقوق انسان، احقاق حقوق زنان، احقاق حقوق پایمال شده کردها، همزیستی مسالمتآمیز، ترسیم طبیعت، خیالپردازی، امید به فردایی روشن و گسترش اندیشه روشنگری و روشنفکری در حیطه درخشان آزادی در بیت به بیت اشعار استاد جاخوش کرده اند.
اشعار او آینه روزگار شاعر بوده و اتفاقات سیاسی و اجتماعی آن روزگاران به خوبی در شعرهایش انعکاس یافته است به همین دلیل هیمن معتقد است؛ «شاعری تنها توصیف زیبایی و طبیعت نیست».
مجله «سروه» انقلابی در روزنامه نگاری کردی در ایران
پس از انقلاب اسلامی ایران استاد هیمن موکریانی به ایران بازگشت و خدمات ادبی و اجتماعی و فرهنگی خود را از سر گرفت و اینبار در سال ١٣٦٤رسالت خود را با نشر مجله «سروه» به زبان کردی در شهر ارومیه از سر گرفت.
مجله ایی که انقلابی در روزنامه نگاری کردی در ایران شکل داد و در نوع خود بی نظیر بود. استاد هیمن موکریانی همزمان با آن انتشارات صلاح الدین ایوبی را هم در ارومیه شکل داد و اولین شمار مجله سروه از همین انتشاراتی راهی بازار شد.
ماموستا هیمن تا زمانی که در قید حیات بود توانست چهار شماره از این مجله را منتشر کند و در همین بازه زمانی کم سبب تحولی شگرف در عرصه روزنامه نگاری کردی شد. ادیبان و اغلب نامداران ادب کردی معاصر از مجله سروه آغاز به کار کردند. در واقع این مجله الهام بخش آن ها بود و به نوعی می توان این مجله را دریچه ی امیدی در توسعه ی زبان کردی در ایران دانست.
پس از سال ها، اندیشههای شاعر فرهیخته و نامدار کرد «محمد امین شیخ الاسلامیمکری» در چهار شماره «سروه»، بر تارک تاریخ روزنامه نگاری کردی همچنان میدرخشد.
سکان سردبیری مجله از شماره ششم( پاییز ١٣٥٠ تا ١٣٨٠) زمان انتقال مجله سروه از ارومیه به سنندج، به استاد احمد قاضی واگذار شد ولی متاسفانه بعدها این مجله وزین از نشر بازماند. اما همچنان سروه نام و یادی درخشان در عرضه روزنامه نگاری کردی است و همت استاد هیمن موکریانی در این راه ستودنی است.
آثار ماموستا هیمن؛ گنجینه ای گرانقدر برای کتابخانه کردی
از آثار گرانقدر ماموستا هیمن می توان به «تاریک و روون» دیوان شعر، «پاشه روک» (مجموعه مقالات و اشعار)، «ناله جودایی» کتاب شعر، نام برد، استاد در ترجمه نیز دستی توانا داشت و در آثار ترجمه نیز هم مانند اشعارشان لهجه ی شیرین مکریانی را به کار برده اند.
ترجمه کتاب «شاهزاده و گدا»، ترجمه و بازنویسی کتاب «تحفه مظفریه» نوشته پروفسور «اسکارمان» از رسم الخط لاتینی به کردی، ترجمه کتاب «قه لای دم دم» نوشته «عرب شمو» نویسنده کرد و «هه واری خالی» از آن جمله اند.
استاد هیمن همچنین مقدمه ای بر ترجمه «شکور مصطفی» نوشته که می توان قدرت قلم ایشان را در متن این مقدمه هم مشاهده کرد.
عبدالرحمان شرفکندی:«تلاش کنید بعد از کوچ «هیمن» نامش را جاودان نگه دارید»
سرانجام ماموستا «هیمن موکریانی» پس از ٦٥ سال زندگی گرانبها و پر مشقت، بر اثر سکته قلبی ٢8 فروردین ماه سال ١٣٦٥ در ارومیه درگذشت و بعدازظهر روز جمعه پیکر استاد به مهاباد انتقال داده شد و در گورستان بداق سلطان مهاباد به خاک سپرده شد.
استاد عبدالرحمان شرفکندی متخلص به «هژار»؛ در رسای کوچ یار و دوست دیرینش گفته بود: «متاسفانه تا زمانی که هیمن در قید حیات بود قدرش را نداستند و بسیاری او را آزردند اما به هر حال تلاش کنید پس از کوچ ابدی اش، نامش را جاودان نگه دارید».
استاد «هیمن» در تمامی سال های فعالیت ادبی و فرهنگی خود همچون شمعی گداخت تا شمع فرهنگ و ادب زبان کردی خاموش نشود و می فرمایند:
خوم ده سووتینم هه تا به زمی خه لک روشن بکه م
کی له ریی خه لکا وه کوو شاعیر ده سووتی شه م نه بی
گزارش/ تانیا شعفی
نظر شما