از آن بعد از ظهر گرم تابستانی سال 66، ساعت 16:30 آغاز شد، ساعتی که در آن صدای انفجار گوش شهر را کر کرد و خون و آه قاطی شد.
در بحبوحه جنگ ایران و عراق، رژیم بعثی، 6 نقطه از مناطق مسکونی شهر مظلوم سردشت را بمباران کرد. کفتارهای رژیم بعث چرخ زنان در پی قربانی گرفتن بودند و حدود ۲۰ دقیقه بر فراز آسمان سردشت چرخ میزدند تا مبادا مردم از شهر خارج شوند، اما بعد از چند ساعت همه چیز دگرگون شد؛ خارش ها، تنگی نفس، تاولها و سوختن بدن... همه جا بوی لیمو می آمد!
شاهدان واقعه گفتند: "شهر نابود شد". در یک روز ۸ هزار و ۲۴ نفر؛ زن و مرد و کودک و پیر با گازهای شیمیایی، مسموم شده و ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر هم شهید شدند.
فاجعه ای که زبان از گفتن آن قاصر است. آن روز قیامتی در شهر بر پا شد که هنوز هم یاد و خاطر بازماندگانش را می خراشد و به زخم هایشان چنگ می زند. مردمی که ٣٦ سال است سرفه ها و خس خس های شبانه آزارشان می دهد و فراموش شده اند.
یک کلینیک برای هزاران مصدوم شیمیایی سردشت کفاف نمی دهد. مکافات تهیه داروهای خاص برای جانبازان شیمیایی از یک سو، مشکلات بیمه دی هم بر دردهایشان افزوده است.
در آن یکشنبه شوم و غم انگیز که مصدومان از سردشت به بیمارستان های سراسر کشور و تعدادی هم به دلیل وخامت به خارج از کشور اعزام شدند، کسی به فکر تهیه مدارک جهت ثبت نام، به عنوان جانباز شیمیایی نبود. همین مسئله سبب شده، علیرغم ادعای مصدومیت شیمیایی ۱۳ هزار نفر، کمیسیون پزشکی بنیاد شهید و امور ایثارگران، از سال ۱۳۸۰ تا کنون تنها برای هزار و ۵۰۰ نفر پرونده تشکیل بدهد.
زخم سردشت؛ همچنان باز است. محرومیت، بیکاری و افزایش مهاجرت، از سر و کول اولین شهر قربانی سلاح های شیمیایی جهان و خواهر خوانده «هیروشیما»، می بارد و از رونق و توسعه هم خبری نیست. تنها پیشرفتش در همه این سال ها، تبدیل شدن به پایتخت کولبری بوده است.
در یک روز ۸ هزار و ۲۴ نفر؛ زن و مرد و کودک و پیر با گازهای شیمیایی، مسموم شده و ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر هم شهید شدند.
کد خبر 2757570
نظر شما