به گزارش کُرد پرس بخشی از این سخنان به شرح زیر است:
«سلام بر سنه دژ، سلام بر شهر سیمرغ، سلام بر شهر توس نوذر، شهر حکمت و عرفان، شهر اندیشه و فکر و هنر، شهر طریقت و شریعت، سلام بر سنندج؛ اولین شهر عقلانیت زاگرس.
امروز که اهل اندیشه و فکر و معرفت توانستهاند روزی را به عنوان روز سنندج تعیین کنند، این سوال مطرح می شود؛ که چرا سنندج به عنوان شهر شناخته شده و بقیه شهرهای دیگر در پی آن در زاگرس شکل گرفتهاند؟
اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم میبینیم که شاه صفی به سلیمان خان میگوید: تنها به این شرط به کردستان باز میگردی که همه قلعههای مریوان و حسن آباد و پلنگان را تخریب کنی و شهری را بنیادگذاری کنی که بتواند جایگاه یک سفرگاه را در اذهان شکل بدهد.
پس از آن سلیمان خان به منطقه بازگشت قلعهها را تخریب کرد و تعداد نیروی نظامی موجود در منطقه را به اندازهای کاهش داد که بتواند به دفع دشمنان این سرزمین ختم شود و شهری را بنیانگذاری کرد که بر پایه عقلانیت بود.
بازار، خیابان، مسجد، خانقاه، تکیه و مدرسه احداث کرد و بسیاری از کردستانیان به این منطقه سرازیر شدند و اینگونه سنندج به قبله عرفان، ادب، شعر و موسیقی و به آیینهای در مقابل امپراتوری عثمانی تبدیل گشت که قصد داشت در سرزمینی که حق و سهم او نبود، نفوذ کند و هدفشان تنها سوء استفاده بود.
سلیمان خان مسجدی در سنندج اردلان پایه گذاری کرد و سالیان سال مردم این منطقه از این مسجد استفاده میکردند تا اینکه این مسجد در دورە امان الله خان به دارالاحسان تبدیل شد. دوران سلیمان خان به مدت ۱۷۶ سال تا دوران امان الله خان ادامه داشت هر چند در تغییرات دوران افشاریه و زندیه هیچ کدامشان دیدگاه مطلوبی نسبت به سنندج نداشتند، حتی کریم خان زند که خودش کُرد بود سنندج را سوزاند و بعدها قلعه کرمانشاه را تخریب کرد و خودش را به شیراز رساند و پشتیبانی خسروخان اردلان از آقا محمد خان قاجار هم به سبب انتقام شهر سنندج از حکومت زندیه بود.
پس از آن امان الله خان همزمان با انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹ توانست بنیاد تاریخ نویسی در کردستان را درشهر سنندج پایه گذاری کند. این در حالی بود که در هیچ کدام از استانهای کرمانشاه، سلیمانیه، ارومیه، همدان، لرستان و خرم آباد هیچ کدام نتوانستند این روند پیشرفت تاریخی را که در سنندج شکل گرفته بود، در شهر خودشان برقرار کنند.
امان الله خان دستور داد به محمد شریف قاضی اردلان که تاریخ اردلان را بنویسد و با این کار توانست پایه حرکتی را شروع کند که تا به امروز همه کردها در هر کشوری مدیون این اقدام او هستند.
در واقع بنیاد تاریخ نویسی بر دو اساس پایه گذاری شده بود و محمد شریف قاضی اردلانی تلاش کرد با کتاب "زبدهالتواریخ" تاریخ سنندج را به تاریخ جهانی پیوند بزند. موضوع دیگر این بود که شهرستانیت و تمدن را بر عشیرهگرایی مقدم شمرده بود.
کتاب دیگر "لب التواریخ" توسط خسرو اردلان در سال ۱۲۴۹ در یعنی در پایان زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار نوشته شده آن را به "زبدهالتواریخ سنندجی" پیوند زده است و پس از آن مستوره اردلان کتاب گرانقدر تاریخی خود را تالیف میکند که تا ۱۲۶۳و پایان زمان سلطنت محمد شاه قاجار را در بر می گیرد.
پس از آن کتابی دیگر در فاصله سالهای ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۷ با عنوان "سیر الاکراد" تالیف شده که دوره شکست نوگرایی در دربار قاجار را توصیف میکند و مرگ امیرکبیر میرزا تقی خان کُرد تفرشی زنگنه که پشتیبان والیان اردلان بود و با توطئه به قتل رسید را بحث می کند.
تاریخ پس از آن که تاریخ حدیقه ناصری است در سال ۱۳۰۹ تالیف شده این تاریخ توانست همزمان با نهضت تنباکو که در سراسر ایران رخ داد، برههای دیگر از تاریخ سنندج را بیان کند.
تاریخ بزرگ منطقه کردستان در سال ۱۳۱۹ به دست میرزا شکرالله فخرالکتاب سنندجی، نوشته شد که همزمان با جنبش مشروطیت در ایران بود و توانست انتقادات خود را از حکومت اردلان در این کتاب تالیف کند.
آخرین کتابی که روند تاریخ نویسی در سنندج اردلان را با همه حواشی تا به امروز آورده است؛ تاریخ کرد و کردستان اثر آیت الله مردوخ است که این بزرگمرد توانسته به دلیل اینکه خودش یکی از بازیگران سیاسی دوران مشروطیت بوده تمامی خاطرات آن دوران را نوشته و همچنین تاریخ قبل از خود و هم تاریخ مشروطیت در منطقه زاگرس را بنویسد.
در کتاب تاریخی آیت الله مردوخ جغرافیای تاریخی هر چهار بخش کردستان که خاک ایران بوده و از ایران جدا شده بودند را تدوین کند و به عوامل پایه گذاری تمدن و شهرستانیت در شهر سنندج نیز اشاره شده است.
برای درک تاثیر تاریخ نویسی از زمان امان الله خان تا زمان آیت الله مردوخ میتوانیم نگاهی به لیست نمایندگان سنندج اردلان بیندازیم و ما به زحمت میتوانیم شخصیتی عشیرتی را در میان این مجموعه نمایندگان شهر سنندج پیدا کنیم اگرچه در کرمانشاه، ایلام، ارومیه و همدان تمامی کسانی که در آن دوران به مجلس راه یافتند، افراد عشیرتی بودند.
همچنین اگر نگاهی به تاریخ دارالاحسان در زمان امان الله خان بیندازیم متوجه خواهیم شد که این مرکز محلی برای گفتگوی ادیان بوده است و ما در بین مساجد غرب ایران مسجدی را نمییابیم که گروهی از مسیحیان یا کلیمیان با علمای مسلمان آن مسجد به گفتگو پرداخته باشند و این مسجد در سنندج به محل بحث و گفت و گوی دینی تبدیل شده بود. بزرگترین تالیفات و کتب در این مسجد منتشر شد اما مشخص نیست سرنوشت این کتب به کجا کشیده شده است.
سنندج شهر تسامح و تساهل و همزیستی مسالمت آمیز بود، شهر روشنفکری بود، شهر فکر و عقلانیت بود. در کردستان بزرگترین انجمن ادبی شاعران بزرگ دربار قاجار وقتی راه به جایی نمیبردند، به کردستان روی میآوردند و انجمن ادبی زبان فارسی در کردستان در کنار انجمن ادبی زبان کردی تشکیل میشد. هر دو انجمن با یکدیگر داد و ستد ادبی انجام میدادند شعرهای بسیاری در این دوره نوشته میشد و به همین دلیل میتوان تاثیر ادبیات کردی بر روی ادبیات فارسی و بالعکس را را مشاهده کرد.
شاعران بزرگی همچون نالی، شیخ رضا، محوی در آن دوران به سنندج آمدند. ادبیات، آیین، طریقت، دین، اندیشه، عقلانیت و عرفان همه مواردی که برای یک شهر ضروری است در این شهر پا گرفت. در خصوص موسیقی نیز میتوان گفت که اردلان ها ریشه در موسیقی کهن این منطقه دارند و منطقه هورامان نیز آرشیو بزرگی از موسیقی همه جانبه بوده است لذا موسیقی در کردستان و در سنندج مقدس و مورد توجه بوده است و پس از ادوار مختلف با تلاش و همت استادان فراوان موسیقی در سنندج امروز به یک موسیقی جهانی تبدیل شده است.»
نظر شما