کرمانشاهان؛ از فقه تا فلسفه (بخش سوم و پایانی) / دکتر محمدعلی سلطانی

سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی از چهره های برجسته فرهنگی، ادبی و دانشگاهی کشور و پدر تاریخ کرمانشاهان در مطلبی بلند که بخش سوم و پایانی آن منتشر شده، مروری مفصل بر وضعیت اجتماعی و مذهبی دیار کرمانشاهان در دوران قاجار و برخی اقدامات ممتاز خاندان دولتشاهی داشته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ در بخش دوم به وضعیت آبادانی کرمانشاه و نقطه عطفی که در زمان استانداری خاندان دولتشاهی در آن دیار ایجاد شد، اشاره گشت و همچنین از موقعیت خاندان آل آقا (بهبهانی کرمانشاهی) و نحوه سلوک ایشان با صوفیان و اجرای احکام شرع در آن دیار سخن گفته شد. در شماره حاضر به تغییر فضای فکری آن منطقه اشاره می شود و نقشی که به ویژه بدیع الملک از همین خاندان در تحول فرهنگی کرمانشاه و بلکه ایران ایفا کرد. این موضوع از لحاظ بررسی تاریخ تحولات فکری و اجتماعی ایران اهمیت بسیاری دارد که کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است.

هندِ ایران

فضای اعتقادی کرمانشاهان از زمان دولتشاه شامل طبقات زیرمی شود: ۱ _ شیعه اصولی، ۲  _ شیخیه، ۳ _ صوفیة نعمت اللهی، ۴ _ اهل سنت شافعی، ۵  _ اهل حق و خاکسار، ۶ _ طریقت قادریه، ۷ _ طریقت نقشبندیه، ۸ _ پیروان کلیمی، کاتولیک، پروتستان، ارامنه گریگوری، آشوری و... که بعد ها و به تدریج ساکن شدند و هندوستان ایران شکل گرفت، به ویژه در ایام حکمرانی امامقلی میرزای عماد الدوله که آیینه تمام نمای پدرش دولتشاه بود و قریب بیست و پنج سال فرمانروای کرمانشاهان و سرحددار عراقین بود و منشأ عمران و آبادی و توسعه شهری و احداث بازار و مساجد و دکاکین و تیمچه و کاروانسرا و... در این شهر بود.

کرمانشاهان؛ از فقه تا فلسفه (بخش سوم و پایانی) / دکتر محمدعلی سلطانی

امامقلی میرزا عمادالدوله

امامقلی میرزا خود فارغ التحصیل مدرسه علوم دینیة شیخیه در کرمان بود و علاوه بر زبان عربی، فرانسوی را نیز از مسیونرها در همان شهر آموخت و با زبان انگلیسی آشنایی داشت؛ زیرا پس از مرگ فتحعلی شاه و گریز و پراکندگی شاهزادگان، امامقلی میرزا که نوجوان بود، به کمک مادرش مهرافروز خانم که زنی شایسته و مدبر و مؤمنه بود، طی روایتی که در مصاحبه با معمّرین و مطلعین خاندان دولتشاهی از نوادگان عمادالدوله شنیده و در « جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان » مجلدات (۴ و ۵ ) آورده ام، خود را به کرمان رسانید و در ذیل خواهرش شمس الملوک که [گویا] همسر حاج کریم خان کرمانی  _ پیشوای شیخیه _ و از سلسله قاجار بود تا مرگ محمدشاه در ۱۲۶۴ ق و برآمدن ناصرالدین شاه به پادشاهی ایران، مخفیانه در کرمان زندگی می کرد، [شاید حاج کریم خان بعد از دختر عباس میرزای ملک آرا همسر اولش، با شمس الملوک خانم دولتشاهی ازدواج کرده باشد؛ چون در شیخیه چندهمسری نهی شده و متداول نیست].

درباره این دوره از زندگی امامقلی میرزای عمادالدوله، شادروان عمادالدین دولتشاهی (معروف به « شازده عماد » ) که از معمرین  و مطلعین خانواده خود و مؤلف کتاب « کوه های ناشناختة اوستا» و چند اثر دیگر  است، در مصاحبه با این قلم که در جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان (مجلدات چهارم و پنجم) آمده است، به تفصیل و تحلیل سخن گفته است و پس از، عزیمت به آمریکا در نشریه ره آورد (ش ۲۶ ، فایت ویل، کارولینای شمالی، دی ماه ۱۳۶۸ ) با عنوان « سرگذشت شگفت آور و عبرت آموز امامقلی میرزا عمادالدوله » مصاحبه را به نوشتاری تنظیم و تدوین و چاپ و منتشر کرده است.

آغاز جریان نوگرایی

به هر روی، امامقلی میرزا با درگذشت امیرکبیر و روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری در ۱۲۶۸ ق، با لقب « عمادالدوله»، حکمران کرمانشاهان شد و با اینکه به تمام و کمال حفظ ظاهر می نمود و مهمترین و بزرگترین مسجد و مدرسه علوم دینی را برای اصولیون در کرمانشاه بنا نهاد و بازار، تیمچه، دکاکین، مزارع، روستا و... به خیرات مادرش مهرافروز خانم وقف آن نمود، اما به تصریح مطلعین و معمرین خانواده، حقه مهر بدان نام و نشان داشت و خود و نزدیکانش مشرب شیخیه داشتند، هرچند با آگاهی تمام از روش اصولی، در ترویج و تبلیغ شیوه اصولیون مراعی بودند. عمادالدوله همانند پدرش شخصیتی ادیب و شاعرپیشه و خوشنویس بود و در شعر «بیضاء» تخلص می کرد، خط شکسته نستعلیق به شیوه میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط با اندک تغییر خوش می نوشت. و میرزااحمد دیوان بیگی ایشیک آغاسی در «حدیقۀالشعراء» از وی به عنوان شاعر و خوشنویس نام می برد و از شورش مردم کرمانشاه علیه او در سفر ناصرالدین شاه به عتبات گزارش کرده است (۱۳۶۴؛ ۳۰۶_۳۰۵) که البته بخشی از شورش ها را باید از نوگرایی و تجددطلبی عمادالدوله در ساختار شهری و اجتماعی کرمانشاه از سوی سنت گرایان تلقی کرد.

در آن ایام این اندیشه و کوشش ها از وظایف اعتقادی پیروان شیخیه بود و در این باره آمده است که: «حاج محمد کریم خان کرمانی با آنکه روحانی و پیشوای طریقه شیخیه بود و با حب اهل بیت (ع) که داشت، دسته ای او را به واسطه شدت دوستی به اهل بیت غالی یا کافر می دانستند، در تجدد و اصلاح طلبی گوی سبقت را از همه ربود، کتابی به نام «ناصریه» در همان اوقات در بمبئی چاپ شد که در آن درباره اصلاح کشور و تجددخواهی، مطالب دلکش و شیرین در بر دارد پیش از سیدجمال الدین و شیخ هادی نجم آبادی گفته و نوشته و به نام ناصرالدین شاه _ شهریار وقت _ تألیف کرد. در آن کتاب به خوانندگان می آموزد که چگونه متجدد و اصلاح طلب باشند، فکر نو که تازه از اروپا به ایران و مشرق کم کم می رسید و هنوز با تحولات سیاسی و اجتماعی که از سیدجمال و نجم آبادی آغاز شده بود، خیلی تازگی داشت که یک روحانی و پیشوای طریقه شیخیه با آن سخنان و آرای مذهبی در اصلاح طلبی و تجدد سخنان تازه به تازه بنویسد، برای شهریار قاجار ارمغان کند.

آری، باید چنین باشد؛ چه، سید علی محمد باب که خود را مجدد مذهب می دانست، گروهی تازه نفس و ساده لوح به نام بابی به دور او جمع می شدند، حاج محمد کریم خان خواست برساند که تجدد و اسلام با هم یکی است، هیچ کدام از یکدیگر تفاوتی ندارند؛ می گفت: باب می گوید که بابی با تجدد یکی است! چنین نیست، بلکه بابی دشمن دانش و تجدد است! کتاب ناصری از قدیم ترین کتاب هایی است که درباره بیداری ایرانیان نوشته شده .» (۱۳۴۵ / ۲۲۲ _ ۲۲۱).

کرمانشاهان؛ از فقه تا فلسفه (بخش سوم و پایانی) / دکتر محمدعلی سلطانی

عمارت عمادیه

ناصرالدین شاه در «سفرنامه عتبات»، در اقامت کرمانشاه از کتابخانة کتاب های عربی و فرنگی عمادالدوله یاد می کند. احداث عمارات با معماری نوین از جمله در مجتمع کم نظیر عمادیه و صارمیه که امروز جز بخش اندکی از صارمیه باقی نمانده است، در راستای همین تلاش پیگیر بود و از آنجا که این مجموعه و محوطه ها در دایره موقوفات نبودند و دیگر برای مخالفان، چرایی احداث آن تأسیسات و خدمات آشکار بود، بنابراین با تشویق اهالی بی خبر به استفاده از مصالح آن ساختمان ها به ویژه مجتمع عمادیه، بزرگترین بنای قابل بحث در حوزه معماری و آیینه کاری و معرق و نقاشی دیواری و چمن و باغ و حو ض و فواره و... که برتر و بهتر از ساختمان های تهران و سایر شهرها ساخته شده بود، به باد فنا رفت!

شرح حیات و آبادانی این اقدام عظیم و عقیم را که در «جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان» (ج ۴ و ۵) آورده ام، از گزارش شادروان سید عبدالکریم غیرت نقل می کنم که درباره آبادانی و عمران کرمانشاه در عهد عمادالدوله به ویژه مجموعه عمادیه که به سبک باغ ملی اروپاییان و در راستای تعلیمات اجتماعی نوین احداث شده بود، می نویسد. عمادالدوله در دوران ممتد فرمانفرمایی خود در کرمانشاه، ابنیه بسیاری به وجود آورد؛ مسجد بزرگ عالی، بازارها و سراهای تاجرنشین و ابنیه بسیاری به وجود آورد؛ مسجد بزرگ عالی، بازارها و سراهای تاجرنشین و ابنیه ممتاز دیگر او معروف و هنوز هم استخوان بندی شهر کرمانشاه را تشکیل داده است؛ ولی بنای قصر عظیم و شاهانة عمادیه در کنار قراسو، بازوی چپ رودخانه میانه پل قدیم شیخ علی خانی و پل جدید، سرآمد تمام ابنیه سلسله سلطنتی قاجاریه در طول صد و سی سال دوران این سلطنت بوده است؛ زیرا در هیچ یک از اقطار کشور حتی در تهران که بعدها من [سید عبدالکریم غیرت] عمارات سلطنتی قاجاریه را دیدم، بنائی به عظمت و زیبایی عمادیه ساخته نشده است.

چه خوش گذشت ز ایام من، جوانی من

خوشا جوانی و ایام کامرانی من!

ابنیه و باغات و تأسیسات حیرت انگیز این عمارت از ساحل رودخانه قراسو تا نزدیکی های کوه طاق بستان قریب سه کیلومتر امتداد داشت. عمارت دوطبقه و سه طبقه مشتمل بر قریب دویست اتاق و تالار و حیاط های مختلف، استخر، آب نما و باغ و اشجار و تأسیسات گوناگون از جمله مسجد، حمام، زورخانه و حتی نانوایی و غیره بود. عمادیه به دست معماران سلطنتی به عالی ترین و زیباترین وجهی که مقتضای عصر بود، ساخته شده بود. تالارها و اتاقها از طرف جنوب مشرف به رودخانه نشاط انگیز و زیبای قراسو و از طرف شمال ناظر باغات وسیع و مناظر دلکش جلگه ممتاز و فرح زای طاق بستان و کوه خوش اندام و قشنگ « پراو» و آب چشمه بزرگ طاق بستان به  وسیله تمبوشه های بزرگ زیرزمینی با همان سردی و صفا در حوضها و استخر عمادیه جریان داشت. بنا بسیار محکم و زیبا، درها و پنجره ها چوب گردو و اغلب خاتم کاری، بعضی از اتاق ها آیینه کاری و کتیبه در تمام تالارها گچبری و نقاشی و مقرنس کاری های بدیع و بی سابقه به کار رفته بود. آنها که عمارت عمادیه را دیده و اقلًا شبی را در آن به صبح آورده اند، می دانند که زیبایی و عظمت و جلال، در عین نشاط و فرح این قصر خسروانه به وصف درنمی آید و بیان از ایجاد اندیشه و تصور آن در ذهن خواننده عاجز است. غریب تر از همه اینکه جلگه محل ساختمان این عمارت همان است که قرنها پیش نزهتگاه و محل خرگاه و سراپرده سلاطین باعظمت و عیاش ساسانی بود.

این قصر با همه جلال و شکوه وقف خاص و عام و بی دریِغ محل تفریح تمام طبقات مختلف مردم بود؛ هر کس در هر لباس و وضعی می توانست در هر یک از اتاق ها یا صحنه از باغات این عمارت خسروانه بساط تفریح و شادی بگسترد و روزها و شبها بگذراند؛ نه کسی را یارای ممانعت و نه جرأت مزاحمت بود و در دوران شدت و اوج استبداد، خوان عطوفت و رعیت نوازی بدین وسایل گسترده بود.

مکرر به یاد دارم [سید عبدالکریم غیرت] نوادگان عمادالدوله که شبها و روزها در این قصر به تفریح مشغول بودند، عامه مردم در جوار آنها به تفریح سرگرم و حتی طبقات نازله از ریخت و پاش آنها متنعم بودند و فی الواقع قصر عمادیه به منزله «باغ ملی» بود که وصف آن را از اروپارفته ها شنیده ام؛ ولی نمونه آن را در دوران مشروطیت در هیچ یک از نقاط کشور ندیدم. بنای حوضخانه و عمارت دوطبقه روی چشمه طاقبستان و ابنیه دیگر نیز در همین حوالی از عمادالدوله است. مسجد و مدرسه عظیم و زیبای او در وسط شهر و موقوفات مزروعی بسیار و بازار و تیمچه و سرا و غیره که نیز وقف بر مسجد و مدرسه است، همه تراوشِ ضمیر پاک و باایمان این مرد بزرگ است.

آنچه امامقلی میرزا وقف مسجد و مدرسه و حفظ و نگهداری ابنیه خیریه کرده است، بنا به قول شادروان امان الله میرزا دولتشاهی _ متولی موقوفات _ که به نام مهرافروز خانم مادر عمادالدوله انجام شده است، عبارت است از: ۱۰۰۰ سهم شهری، ۱۵۰ سهم حقوق متولی، ۲۰۰ سهم حقوق ناظر، ۷۵ سهم امام جماعت مسجد، ۷۵ سهم مدرس، ۱۵۰ سهم طلاب و ساعت ساز، فراش، بام اندود، حصیر و... در سال شش میلیون [مصاحبه در سال ۵۷ انجام شده و مبلغ شش میلیون مربوط به آن سال است ] درآمد شهری، شامل ۱۶۳ باب مغازه، بزازخانه، صندوق سازها، قیصریه، و ۲۱ قریه چمچمال پیش از انقلاب ۵۷ استاندار به عنوان متولی اسن و اکبر اولاد ذکور. واقف ناظر بر موقوفات و پس از انقلاب، تولیت بر اساس قوانین شرعی به نماینده ولی فقیه (امام جمعه) واگذار گردیده است. (۱۳۸۱ ؛۱۶۲ _ ۱۶۰).

بالغ بر صد و پنجاه سال از پایان حکمرانی و مرگ عمادالدوله در کرمانشاه می گذرد و بر اساس منابع معتبر و موثق که استناد شد و محتوای گزارش سید عبدالکریم غیرت، تاکنون حکمرانی تأثیرگذارتر از عمادالدوله و پدرش دولتشاه در کرمانشاه حضور نیافته است. عمادالدوله بر طبق آنچه در این نوشتار گذشت، تندیس تساهل و تسامح بود و با آرای متفاوت توانست زمینه کامل تبلیغ و ترویج مکتب اصولی را در کرمانشاه برای پیروان و علما و طلاب به بهترین وجه با تأسیسات و خدمات و موقوفات فراهم نماید که تا امروز همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر در گزارش غیرت جایگاه و مقام زن در این حرکت ماندگار می درخشد که خود جای بررسی و تحقیقی عمیق دارد و دیگر فضایی متفاوت در مجموعه عمادیه برای شهروندان فراهم آورد تا با تفریح سالم و زیست اجتماعی با مدنیت برترو نوین آشنایی حاصل شود و تمرین رعایت قوانین اجتماعی و ایجاد امنیت و حضور همگانی و حذف فواصل طبقاتی از شاهزاده تا رعیت میسر گردد که متاسفانه پس از یک قرن و نیم، هنوز کلانشهر کرمانشاه این زحمات و خدمات را درنیافته است و اقدامات زیربنایی در ایجاد ابنیه اقتصادی چون بازار، سرا، تیمچه، انبار و کاروانسرا و.. . که کالبد صادرات و واردات و بازار آزاد تجاری را در یک استان مرزی تشکیل می دهد، صورت نگرفته است؛ لذا شهری که بعد از آستان قدس رضوی، مقام دوم را در وقف ایران دارد، در بحرانی ترین اوضاع اقتصادی به سر می برد و هنوز یک بوستان قابل اعتنا در شهر وجود ندارد که یک صدم عمادیه باشد و در طی چهل سال یک گزارش روشن از اوقاف آن در دست نیست و... بگذریم.

در دوره عمادالدوله و فرزندانش، دو خاندان روحانی سرشناس که در مسائل اعتقادی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی کرمانشاهان نقش اصلی و محوری داشتند، به ویژه در مقدمات پیشامشروطه و نهضت مشروطیت و پس از آن، یعنی خاندان های معتبر «جلیلی» و «فیض مهدوی» در عرصه بودند و نسبت مصاهرت با نوادگان عمادالدوله یافتند: یکی آیت الله آقا محمدمهدی فیض که در نهضت مشروطیت لیدر ملیون کرمانشاه بود و با وجیه السلطنه (صبیه مرتضی قلی میرزا منصور السلطنه، نواده امامقلی میرزا) ازدواج کرد و دیگر آیت الله آقاشیخ هادی جلیلی که افتخار السلطنه (صبیه حسینعلی میرزا عمده السلطنه، فرزند عمادالدوله) را در حباله نکاح داشت. (۱۳۸۰ ؛۳۶۷ _ ۱۴۹). لازم به ذکر است که خاندان فیض مهدوی به ویژه آقا محمدمهدی از علمای اصولی و مخاطب علمای ثلاث در نهضت مشروطیت و لیدر ملیون بود؛ اما نیای ایشان مرحوم فیض کاشانی شاعر و عارف و حکیم عصر صفوی و داماد صدرا لمتألهین از علمای اخباری بود.

فلسفه

بدیع ا لملک میرزا (عماد الدوله ثانی) فرزند امامقلی میرزا که بعد از پدر با لقب حشمت السلطنه و سپس عماد الدوله حکمران کرمانشاهان شد، در محضر علمای اصولی تحصیل علم کرد. این روش و انتخاب را باید از تسامح و تساهل و حریت فکری محیط پرورش و تربیت ایشان دانست که فرزندان خانواده در گزینش شیوه تحصیلی و اعتقادی مختار و آزاد بودند. به هر روی در کنار ادبیات عرب و فارسی و علوم دینی، زبان فرانسه را که زبان علم آن زمان بود، در نوجوانی از معلمین و مسیونرها و تعلیمات پدر فرا گرفت و اگرچه شاعر و خو شنویس نبود، اما به فلسفه و حکمت علاقه فراوان داشت و تحصیل و تخصص خودرا به این رشته اختصاص داد و محضر فلاسفه نامدار و بزرگی را درک کرد. سلسله فلاسفه کرمانشاهان با بدیع الملک میرزا و آقا میرزاحسن آغاز و با استاد کیوان سمیعی ادامه یافت. فرازمندی علمی بدیع الملک میرزا این بود که در برهه ای که آگاهی از فضای فرهنگی مغرب زمین در عصر ناصری تا روز گار بعد از مشروطه چهره نمود وآشنایی با زبان های اروپایی به ویژه زبان فرانسه لازمه این حوزه بود، به تمام و کمال به ضروریات این برداشت و بینش مجهز بود.

واقعیت این است که خاندان دولتشاهی به ویژه محمدعلی میرزای دولتشاه و امامقلی میرزای عمادالدوله و بدیع الملک میرزا در ایجاد فضای فرهنگی و رواج اندیشه پیشرو و مدرن و مدنیت برتر در کرمانشاه جد بلیغ داشتند و فلسفه از درون چنین زمینه ای قد برافراشت و نخستین ارتباط فلسفه شرق و غرب جهان در ایران با اقدام بدیع الملک میرزا از کرمانشاه آغاز شد.

فیلسوف معیار

بدیع الملک در فلسفه اسلامی در ردیف فلسفه خوانان و فلسفه دانان طراز اول عصر قاجاریه قرار دارد. استاد کیوان سمیعی ضمن تأکید بر جایگاه و مقام والای بدیع الملک در هسته اصلی فلسفه و تفکر و تقدم ایشان در تحول در تفکیک فلسفه اسلامی و روال فلسفه سنتی در طی هزار سال تا امروز، برای عناوین « فیلسوف »، « فلسفه دان » و « فلسفه خوان »، روشنگری و توضیحات خاص داشت و بدیع الملک را با نوآوری و طرح نو درانداختن در شیوه هزارساله و گشایش پنجره ای به آنچه فیلسوفان غربی در حوزه فلسفه جستجو می کنند، « فیلسوف معیار » می دانست؛ زیرا با تجهیزات علمی و زبان دانی، آنچه را در زمان خود به عنوان فلسفه در جهان جریان داشت، دنبال می کرد. بدیع الملک چنان که در مقدمه ترجمه کتاب « المشاعر » ملاصدرا به فارسی یادآور شده است، فلسفه را در محضر آقامیرزا علی اکبر یزدی تلمذ کرد و عنوان ترجمه را به دو دلیل عمادا لحکمه نام نهاده است:

نخست اینکه خود عمادالدوله لقب داشت و در واقع عمادالدولة ثانی بود و دوم اینکه فلسفه در بنیاد بحث از مسئله وجود است که عمادِ فلسفه است. هانری کربن « بدیع الملک میرزا را افتخار طبقه اشراف قرن گذشته می داند » (۱۳۴۲؛ ۵۴ _ ۵۳)؛ زیرا همان طور که اشاره شد، شخصیتی فراتر از عصر خود بود و علاوه بر تسلط در فلسفه اسلامی و ایرانی، از فضای فکری و فرهنگی غرب و جامعه اروپا آگاهی لازم را داشت؛ پرسش های وی ا ز استادش حکیم یزدی و ملاعلی زنوزی استادالاساتید را نخستین حلقه گفتگوی فلسفه شرق و غرب باید دانست؛ اقدامی که محور تفکر و تحول در جریان فلسفی بود و فضای بیگانه دو جغرافیای مجزا و متفاوت را در عصر وسایل انتقال کندرو به هم نزدیک می کرد و شاید اگر می توانست، پیوند می داد و در زیر یک آسمانة فکری قرار گرفتن با حفظ تمامی داشته و کاشته ها و انباشته های اعتقادی و هنری و علمی و فرهنگی، درمان بسیاری از نابسامان یهای انسان سرگردان دوران تغییر و تحول بود.

بدیع الملک طبق آنچه در منابع معتبر آمده و گزارش ایام زندگانی این مرد بزرگ است، شخصیتی مقید به رعایت شریعت و احکام دینی بود؛ با فرهنگ ایرانی و اسلامی و تاریخ مشرق آشنایی تمام داشت و در جستجوی همان گفتگو و مباحثه قرون نخستین اسلامی و فضای تسامح و تساهل در ایران باستان بود و از سوی دیگر در فحوای پرسش هایی که مطرح می کرد، می خواست فلسفه ایرانی اسلامی را در برابر فلسفه غرب رونمایی کند. آنچه بدیع الملک در دوره بیداری یعنی نیمه دوم عصر ناصری بدان پرداخت، ضرور یترین موضوع برای جامعه علمی، فرهنگی، هنری، اعتقادی و اجتماعی  سیاسی ایران بود. این زمینه سازی آشنایی با تفکر جهانی در حوزه فلسفه و طرح نوین و تلاش بنیادی، از نادرترین اقدامات در برهه پیشامشروطه بود که اعتنایی چنان که باید به آن نشد! و با تأسف در زادگاه این خردگرایی یعنی کرمانشاهان، تا تحریر این نوشتار، هیچ اشاره و پیگیری و کندوکاو علمی دربار هاش انجام نگرفته است. شاید اصرار دوستان و همشهریان بر تدوین این مطالب، به همین روی بوده باشد.

بدیع الملک میرزا شخصیت چندوجهی و رجل سیاسی علمی و فیلسوف متفکر و متفاوت با معاصران خود و آشنا به اوضاع روز جهان و پیشرو پیوند « سنت » و « تجدد » به شیوه ای معقول و مطلوب بود. او کتاب های فلسفه شرق و غرب را به زبان اصلی می خواند و بررسی می کرد و در آن عصر با آرا و نظرات بزرگانی چون کانت آشنا و آگاه بود. معرفی بیش از پیش این بزرگمرد و خدمات آنها به جامعه شهری، فکری، فرهنگی و هنری کرمانشاهان فرصتی وسیعتر می طلبد تا در تاریخ اجتماعی کرمانشاهان کماهو حقه به آن بپردازیم و آیندگان بیشتر با آن آشنا شوند.

زمینه ورود به مقوله از سنت تا تجدد در کرمانشاهان، حاصل بهره مندی از اشارات و دقایق افادات استاد شادروان کیوان سمیعی است که در واقع ادامه راه بدیع الملک در حوزه فلسفه و عرفان این سرزمین بود و در صدق و علم و عقل و عرف و شرع همچون او.

روحشان شاد و یادشان گرامی

کد خبر 2775610

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha