خبرگزاری کردپرس _ در گذشتهای نه چندان دور، نخبگان علوم انسانی وسایل زمینهساز جهان مدرن را در گسترش اندیشه و فرهنگ به خدمت میگرفتند. به دیگر سخن آنها مسحور نمیشدند و برایشان آشکار بود که ابزار پیشرفته که دستاورد اندیشه غرب است، باید در تبلیغ و ترویج فرهنگ و هنر و زبان و ادبیات ملی و اعتقادات دینی به کار گرفته شود. «میرزای کلهر» صنعت چاپ را به خدمت خط نستعلیق درآورد و دوربین عکاسی سیمای دوره قاجار را به تلاش هنرمندان زیرک و ذرهیاب کلیمی و ارمنی و سپس عکاسان مسلمان برای آیندگان به یادگار گذاشت و…
فرستنده رادیویی در ایران که سال ۱۳۱۹ به ریاست دکتر عیسی صدیق ـ استاد دانشگاه ـ در تهران آغاز به کار کرد، مهمترین و تأثیرگذارترین اختراعی بود که نظر برجستگان ادب و هنر و اندیشه را در رشتههای مختلف به سوی خود جلب کرد و از همان آغاز پاتوق سرآمدان علمی و فرهنگی کشور شد: عبدالرحمن فرامرزی، ابوالقاسم پاینده، محمد حجازی و عدهای دیگر از صاحبان دانش و بینش در آن مرکز به فعالیت پرداختند و «شورای عالی رادیو» از استوانههایی چون علامه قزوینی، محمدعلی فروغی، محمود افشار، علیاکبر سیاسی، علینقی وزیری و… تشکیل شد که نام هر کدامشان در ذهن آشنایان به فرهنگ و ادب این سرزمین، حکایت از نوعی از هنر و نوعی از اندیشه دارد و تجسم حضور آنان در آن پایگاه تعلیم و تبلیغ، عینیّت قلعهای کهنسال و پهناور را مینمایاند که ذرهای از خاک و ضلعی از خشت آن، از دقت و تسلط و توان کمنظیر علمی و فرهنگی آنان نادیده نبود و نه تنها هیچ کوتاهی مقبول نبود، بلکه برای وسعت و توان و استحکام بنیان فرهنگ و ادب این قلمرو، شب از روز نمیشناختند.
تکرار این نامها و یادها با آنچه امروز به نام صداوسیما چهره مینماید، تذکر و تأملی ضروری است بر آنچه اکنون در این سازمان عریض و طویل با امکانات پیشرفته و بودجه نجومی که خود شیخنشین دیگری است در کنار سایر شیخنشینها(!)، با دستاوردی که همگان آگاهند و دیشهای ماهوارهای که سراسر قلمرو فضایی به وسعت شهرهای کشور را فرا گرفته است، شاهد بیگانگی این بودجه و امکانات و سازمان در این سرزمین میباشد؛ سازمانی که در چند دهه گذشته حتی یک نشست آسیبشناسی برای برنامههای خود نداشته است!
با پیشرفتهای صددرصدی و بودجۀ سرسامآور و… آنچه تفاوت امروز و دیروز این فرستندههای صوتی و سپس تصویری است، اینکه در یک کلام باید گفت رهوار همان رهوار و بسی چالاکتر و تواناتر است، اما سوار آن سوار نیست؛ زیرا در همین رادیو که شاید بهسامانتر از تلویزیون باشد، استوانههایی چون سعید نفیسی و سیدضیاءالدین سجادی فعالیت میکردند که کتاب «مکتب استاد» حاصل برنامههای رادیویی آنهاست و چندین بار چاپ و منتشر شده و هنوز هم مورد رجوع جستجوگران فرهنگ و زبان و ادب فارسی است و محیططباطبایی، عباس زریاب خویی و نوشآفرین انصاری آفرینندگان برنامه «مرزهای دانش» بودند که از ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۸، بدون وقفه ادامه داشت و چهارصد و پنجاه برنامهاش در آرشیو صداوسیما نگهداری میشود و سال ۱۳۹۷ برای ثبت یونسکو در «فهرست ملی حافظه جهانی» قرار گرفت. آیا در صداوسیمای امروز حتی یک برنامه همتراز با آن میتوان یافت؟
بگذاریم و بگذریم که این نفثهالمصدور از بهر آن نوشتم تا بدانیم راه به کجا بردهایم؛ زیرا اینجا میخواهم در یادمان استاد فقیه فاضل بزرگوار و عارف هنرمند ادیب عالیمقدار، روانشاد آقاسیدطاهر هاشمی و از نقش عمده و ارزشمند ایشان در رادیو کردی ایران که در کرمانشاه متمرکز شده بود، بنویسم. این رادیو هرچند در پی حرکتی مصلحتی و سیاسی از سوی رژیم راهاندازی شد، اما کارگردانان و گردانندگان و هنرمندان دخیل در اجرا و ارائه برنامهها، راه خویش را پیمودند و در نگاهبانی از کیان ملی و اعتقادی و نگاهداری از آداب و رسوم و زبان و فرهنگ خود که بیشک بخش مهمی از داشتههای ایرانزمین است، اهتمام تمام ورزیدند.
تصویری از هنرمندان رادیو کردی
در رادیو کردی آن روز بزرگانی چون سیدطاهر هاشمی، محمدصدیق مفتیزاده، احمد مفتیزاده، ولیالله کامرانی، شکراله بابان، جمیل روژبیانی، سواره ایلخانیزاده، حسن زیرک، مظهر خالقی، علوی، حسامالدین امین، عبداللطیف هاشمی، همایون کمانگر، اسماعیل حسینی، سیدحسین مسعودی، محمد ربیعی و…۱ فعالیت میکردند و دو شخصیت اخیر مفتی اعظم شافعیان کرمانشاهان بودند و مابقی، علمای منتهی و فارغالتحصیل حوزههای علمیه و صاحب اجازه و افتاء و تدریس در مذهب امام شافعی و تنی چند صاحب درجه دکتری الهیات از دانشگاه تهران آن روزگار بودند. ایلخانیزاده و عدهای دیگر نیز نویسنده نوپا، اندیشور و دارای تحصیلات دانشگاهی بودند و با وجود زندگانی کوتاه، تأثیری ماندگار در زبان و ادبیات کردی و فارسی گذاشتند.
جایگاه علمی و ادبی
مرحوم سیدطاهر هاشمی علاوه بر جایگاه رفیع علمی و تسلط در تدریس ادبیات و تألیف و آفرینش شعری و ادبی به زبانهای عربی، فارسی و کردی، در هر سه حوزه زبانی مشارالیه بینالاقران بود. در آن ایام در هیچ گوشهای سخن از تدریس زبان و ادبیّات کردی نبود، جز تحصیلات جسته و گریختهای در عراق در سطح ابتدایی و متوسطه و واحدهایی محدود در دانشگاهها که علیالدوام قطع و وصل و دایر و تعطیل میشد. سیدطاهر هاشمی که استاد مسلم تاریخ ادبیات کردی سبکشناسی نظم و نثر و تصحیح و تشخیص متون شعر بود، در کنار دروس حوزوی که به شیوه طرح معضلات بود، این مواد را تدریس میکرد. نثر فارسی و کردی او یکی از معتبرترین نثرهای ادبی فارسی و کردی است و یادداشتهای سبکشناسی نظم کردی از اشارات و تدریس ایشان که در کتابخانه صاحب این قلم موجود است، از نایابترین تحلیلهای عالمانه در تاریخ ادبیات کردی میباشد.
همسان قراردادن تشکیلات علمی و فرهنگی رادیو کردی ایران آن روزگار، با رادیو کردی امروز یا مقایسۀ رادیو ایران نخستین با دهههای اخیر روا نیست؛ و نیز سیمای کردی که به جای فرهنگ و تمدن هزاران سالۀ ایرانزمین که کرد و کردستان عصارۀ آن است، جامعهای عقبمانده و منجمد در قرون وسطی با زبانی آشفته و ادبیاتی مثلهشده و آداب و رسومی درهم شکسته را مینمایاند که نمایانگر میراث فرهنگی محافظت ناشده ماست و این قیاس، گناهی فرهنگی است که حتی تصورش به حدیث ستاره و خورشید میماند؛ زیرا امروز جز معدودی انگشتشمار، مابقی که از منسوبان هستند، بدون سابقه تحصیلات مربوط به امور محوله، راهناپیمودههایی هستند که فرسنگها از دانستههای ضروری دایرة صداوسیما فاصله دارند و زبان کردی نیز همچون زبان فارسی در مسیر قلع و قمع نادانستههای مجریان فرهنگی و گردانندگان مزبور است!
مجریان و بانیان سلف با داشتن تمام مشخصات ملی و فرهنگی و جایگاه شاخص و صلاحیت همهجانبه، برای ارتزاق یا کسب اشتهار اجتماعی، به دایره صدا و سیما پا نمینهادند، بلکه هدف متعالی داشتند. نیت ایشان انتقال دانستهها و داشتههای علمی و فرهنگی بود و همتشان صرف نگاهبانی از زبان، ادبیات، آداب، رسوم، اخلاق و کیان سرزمین اهورایی خود میشد. مهمتر اینکه تحرکات فرهنگی در رادیو کردی در سایهروشن یک رقابت جغرافیایی گسترده صورت میگرفت.
واقعیت این بود که برخی از بزرگان علم و ادبِ فعال در رادیو کردی و رادیو فارسی۲ که استاد هاشمی در حلقه فکری آنان نبود، پیگیر و متمایل به تحرکات فکری سیاسی متفکران مصری بودند. حکایت چنین بود که سیدقطب (۱۹۰۶ـ۱۹۶۶ر ۱۲۵۸ـ ۱۳۴۵) در مصر سر برآورد، از خانوادهای اهل طریقت،۳ پس از دگرگونیهای فکری و تحولات بینشی و تحصیلات در مصر و امریکا، به عنوان «مرشد عام» اخوانالمسلمین انتخاب شد. وی بعد از حسن البنّاء، معروفترین و برجستهترین شخصیت اخوانی است که حوزههای علمیه اهل تسنن و حتی تشیع را تحت تأثیر اندیشه و آرای اعتقادی خود قرار داد.۴ وی شخصیت برجسته و پیشرو اصلاحطلبی بود که در آغاز راه و پیش از تحول فکری، رمان «خارها» را نوشت و نجیب محفوظ را به جامعه فرهنگی عرب شناساند. این جریان در ۱۹۵۰مر ۱۳۲۹ش به اسلامگرایی تندرو تبدیل شد که امروز عدهای مبنای افراطگرایی موجود را به اندیشه جهادی وی منتسب میکنند.
سیدقطب در ۱۹۹۳مر ١٣٤٢ش کتاب «معالم فی الطریق» (نشانههای راه) را نوشت که اساسنامۀ فکری وی محسوب میشود و سپس تفسیر ارجمند «فی ظلال القرآن»۵ را نگاشت و عاقبت در ۱۹۶۶مر۱۳۴۵ش در دوره زمامداری عبدالناصر به حکم دادگاه دولت مصر اعدام شد.
عدهای از گردانندگان دانشور رادیو کردی که متمایل به شخصیت و اندیشه اخوانی بودند، پیش از تغییر تدریجی اخوانیها از بحث «امت اسلامی» به «ملت عربی»، آنگاه که شعار «جهان اسلام از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس» را سر میدادند، به دفاع از ملیت زبان و ادبیات خود پرداختند. سیدطاهر هاشمی و جمعی دیگر از شخصیتهای مستقل از آن حرکت و همگی مدافع تمامقد در سنگر دفاع از زبان و ادبیات کردی بودند و مؤید هویت آن که پشتوانه فرهنگ ملی و ایرانی است.
همزمان با انتقال رادیو کردی ایران به کرمانشاه (سال ۱۳۳۹)، «روزنامه کردستان» در تهران به صاحبامتیازی علامه بدیعالزمان مهی منتشر شد که اکثر قریب به اتفاق هیأت تحریریهاش همان فعالان و کارگردانان رادیو کردی ایران بودند و سیدطاهر هاشمی یکی از ایشان بود.
رادیو کردی کرمانشاه
رادیو کردی ایران اگرچه در کرمانشاه مستقر بود، اما به عنوان صدای تمام ایران انعکاس داشت و با «دهنگی ئیرانه به شی کوردی»، شنوندگان را فرا میخواند. از این رادیو، کردهای عراق، ترکیه و سوریه نیز استفاده میکردند. رادیو کردی ایران در کرمانشاه بازمانده چندین فرستنده رادیویی بود که به انگیزههای سیاسی گوناگون دایر و فعال شده بودند؛ از جمله «رادیوی کردی عراق» که اسیر چنگال بعث ماند، «رادیو کردی یافا» که دولت بریتانیا در ۱۹۴۱ر١٣٢١ش به راه انداخت و «رادیو کردی لبنان» که فرانسویها بانیاش بودند؛ اما طولی نکشید که صدای کردی جز از جغرافیای ایران برنمیخاست و سالهای متمادی از چهارم آذر ۱۳۲۵ بعد از مسئله مهاباد، در تهران افتتاح شد و با افت و خیزهایی عاقبت قریب سی و شش سال بیوقفه فعالیت کرد و سپس با فراز و نشیبهایی پس از انقلاب، تعطیل شد.
رادیو کردی کرمانشاه این گنجینه کمنظیر در علم و ادب و اعتقاد و هنر که آرشیوی تاریخی و ماندگار بود، در سال ۵۷ مورد هجوم عدهای انقلابینما قرار گرفت و بخش مهمی از داشتههای ضبطشدهاش نابود شد و در ۱۳۶۰ نیز گروهی به نام پاکسازی، با حذف و امحای داشتههای آرشیویی این مرکز، ضربه هولناکی به موجودی آرشیوی چندین سالهاش وارد ساختند، در حالی که تمامی آن مطالب متعلق به فرهنگ، آداب و رسوم، هنر، زبان و ادبیات این ملت بود و باید نگهداری میشد. دریغا که آثار ارزشمند علمی و فرهنگی و ادبی سیدطاهر هاشمی و یارانش نیز از این مهلکه جان به در نبرد!
همکاری استاد هاشمی با رادیو کردی ایران در ۱۳۴۹ به طور جدی آغاز گردید؛ زیرا در کنار فعالیت رسانهای، مدیریت و تدریس در مدرسه علوم دینی دولتآباد و سرپرستی مجموعه آیینی مزبور و رسیدگی به طلاب و مریدان و تکیه و زراعت و موقوفات و…، مشغله مرسوم ایشان بود و بعد از پیوستن به رادیو کردی ایران، در حوزههای مختلف عرفان و ادب و هنر فارسی، کردی، عربی با برنامههای تحقیقی و تطبیقی از ارکان اصلی آن سازمان به شمار میآمد و همزمان، با مجمع علمی کردی در بغداد همکاری داشت و در موضوعات مختلف تاریخ، رجال، ادبیات، هنر، سبکشناسی، عرفان، تصوف، بررسی نسخ خطی و… مشاور و راهنمای خبیر خروجیهای ارزشمند انتشارات مجمع علمی کردی بغداد بود. سالیانی چند همانند سایر همگنان، از جمله محمدحسین جلیلی (بیدار کرمانشاهی) مترجم نامدار «تاریخ سلاجقه» که ادیب در ادب فارسی و عربی و شاعری برجسته بود و جمیل روژبیانی که در ادب عرب کمنظیر بود و عاقبت به جرم آزادگی پس از بازگشت به عراق، به دست عوامل بعث به فجیعترین وضع ترور گردید و… این شخصیتها و سایرین از فحول اهل علم، رادیو کردی ایران در کرمانشاه را به دانشگاهی همگانی تبدیل کرده بودند که پس از افول این شخصیتها، هرگز به جایگاه خود بازنگشت که شرحش را در «تاریخ اجتماعی کرمانشاهان» آوردهام.
حیات پربار
سیدطاهر هاشمی به تمام معنی بزرگ بود: در روح، در دانش و بینش، در تواضع و انسانیت و بزرگمنشی و مهماننوازی، ایثارگری در عرصه فرهنگ و علم، با کمتر کسی از معاصرین برابری میکرد. پیوسته بخشی از وقتش به پاسخگویی به مراجعان از طلاب و دانشجویان و حتی بازاریان و کشاورزان میگذشت و برای رفع مشکلات علمی، اجتماعی، اداری و محلی آنها اقدام میکرد. استقبال گرم از میهمانان کرد و ترک و فارس و عرب و…، مسلمان و مسیحی و کلیمی و یارسان و…، قادری و نقشبندی و چشتی و سهروردی و خاکسار و نعمهاللهی و… محضر وی را محفلی نمونه و نمایانگر جایگاه انسان و انسانیت ساخته بود.
علامه سیدطاهر هاشمی حسینی سولهای برزنجی به سال ۱۲۹۳ش در روستای دولتآباد روانسر استان کرمانشاهان پا به عرصه وجود نهاد. پدرش روانشاد سیدقیدار (ملقب به سیدالدوله) و مادرش اختربانو صبیه فتاحبیگ ولدبیگی (سردار اکرم) از سران اتحادیه جاف جوانرود، از بانوان مدیر و مدبر و لایق و نامدار غرب کشور بود. سیدطاهر را در هفت سالگی به مکتب سپردند. بهزودی بخشهایی از قرآن کریم را آموخت و به خط خود نوشت و حفظ کرد. پس از سفری اجباری خانوادگی و کوچ به عراق در سال ۱۳۰۸ش، آقاسیدالدوله مولی محمدرحیم سنندجی را به تدریس و تصدی مدرسة علوم دینیه دولتآباد گمارد و سیدطاهر تحصیل مقدماتی را در محضر این عالم منزوی آغاز کرد. صرف و نحو و منطق و بلاغت و کلام را نیز نزد او و دیگر مدرسان آموخت. در اوان شباب بختش همراه گردید و در کرمانشاه محضر علامه بدیعالزمان سنندجی (مهی) را درک کرد و به فرموده خودشان در این ایام، سرودۀ حکیم نظامی وصف حالشان بود که:
از یکایک دقیقههای نجوم
وز سراسر نهفتههای علوم
خواندم و سرّ هر ورق جستم
چون تو را یافتم، ورق شستم
در این ملاقاتها و افادات پربار، یک بار دیگر دروس تحصیلی (از نحو تا کلام) را در پیشگاه آن بزرگمرد حل معضل و تحلیل و بررسی فرمود. بنا به اظهار و استاد، آنچه سیبویه و زمخشری در متن و حواشی پی نبرده بودند، علامه بدیعالزمان مهی میفرمود و توضیح میداد.
متعاقباً اعلام علمای کردستان بر طبق برنامه و مراسم فرهنگی و آزمودنهای علمی مدارج افتاء و اجتهاد ایشان را رسماً مکتوب و تأیید کردند و به عنوان مدرس و مدیر «مدرسه علمیه دولتآباد» که پیشینهای بالغ بر یک قرن در تدریس طلاب علوم دینی و تهیه منابع وکتابخانه و الحاقات لازم را داشت، منصوب شد و به زادگاه خویش بازگشت و جز اندکی پرداختن به امور اداری که ایشان را از تدریس و تحقیق و تالیف جدا کرد، تا آخرین نفس خود را وقف علم نمود و «بر در ارباب بی مروت دنیا» توقفی نداشت. در اوایل حیات جذبهای از جذبات حقانی او را به خویش فراخواند و به شیوه نیاکان پاکسرشت، به اهل عرفان پیوست و تا واپسین دم، «حقۀ مهر بدان نام و نشان» بود که بود.
استاد علاوه بر کمالات صوری و معنوی و دانش متعالی در فارسی و کردی و عربی، در ادبیات کردی صاحب سبک بود و به اکثر گویشهای رایج آن، آثار منظوم داشت. متون نثر کردی ایشان نیز از نمونههای برتر تاریخ معاصر ادب کردی است و در ادب فارسی و عربی هم آثار منظوم و منثور معتبر و قابل اعتنا دارند.
سیدطاهر هاشمی در تحریر انواع خطوط بهویژه نسخ به شیوة حافظ عثمان و نستعلیق به سبک قدما مسلط بودند و در کمال هنرمندی با رعایت تمامی آداب سنتی خوشنویسی، کتابت و مشق میفرمود. تحریرات ایشان واجد حلاوتی خاصی است که نشان از صفای باطن کاتب دارد. از مهمترین آثار کتابت استاد، نگارش «قرآن مجید»، «صحیفه سجادیه»، «حدیقة سلطانی»، «دلائل الخیرات» و برخی از تألیفات خود است که بعضی از آنها با اسلوبی زیبا چاپ و منتشر شده است.
این بزرگمرد عارف و عالمْ در تاریخ تصوف و معرفت احوال مشایخ و اکابر متقدم، مطالعات گسترده داشت و در ریاضی و اوفاق در رموزات وابسته و دانش کهن علوم غریبه و ملحقاتش آگاهی خاص و تجربه داشت که در طی سالها مطالعه و تحقیق و استفاده از محضر استادان مربوط و بررسی منابع و مآخذ بدانها دست یافته بود.
تألیفات ایشان بنا به حوزۀ مطالعات مختلف و ارتباط جغرافیایی و زبانی تقسیم میشود، از جمله «مناقب اهلبیت(ع) از دیدگاه اهل سنت» را تألیف و تحریر فرمودند که انتشارات آستان قدس با مقدمه و اهتمام حجتالاسلام آقا سیدناصر میبدی چاپ و منتشر کرده است. نیز تصحیح و تحشیه «سفرنامه حاج ملکالکلام مجدی»، «دیوان اشعار» و مطالب دیگر. بخشی از آثار ایشان همچون «برگهای بیخزان»، «سیری در طریقت نقشبندیه» و… به اهتمام نواده دانشورشان سیدپوریا سیدزاده هاشمی و دکتر محمدعبدلی (صاحب امتیاز مجله کشکول، فعال در حوزه نسخ خطی کردی و مدیر نشر مانا) در تهران و برخی نیز مانند «دلایلالخیرات»، «مقامات پیران سلسله قادریه» و… در عراق چاپ و منتشر شده است.
استاد هاشمی در عید قربان ۱۴۱۱قر برابر با دوم تیر ۱۳۷۰ در کرمانشاه بدرود حیات گفت و پیکرش با تجلیل و تشییع کمنظیر و حضور علما، اهل قلم، شعرا و شاگردان و مسئولان طراز اول کشوری و لشکری استان، به دولتآباد روانسر منتقل شد و در محلی که زمان حیات مشخص فرموده بود، در جوار مقبرة شیخ سیدرسول بزرگ به جمع گذشتگان صالح خویش پیوست، رحمت الله علیهم اجمعین.
توضیحات
۱٫ چنانچه اسامی بزرگان یادشده در نوشتار بدون عناوین علمی قید شده است، دال بر عدم مبالات و ادب این قلم نباشد. شأن علمی و فرهنگی آنها فراتر از عناوین متداولی است که امروز معنی و ماهیت خود را از دست دادهاند.
۲٫ محمد محیططباطبایی نیز در بخش فارسی به گونهای در مسیر همین برنامه حضور داشت. او که پدرش سیدابراهیم طباطبایی (فنای زوارهای) از نزدیکان و مریدان شیخ فضلالله نوری بود، بعد از محاکمه و اعدام شیخ، تهران را ترک کرد و در زواره منزوی شد. فرزندش محمد از بزرگان فرهنگ و ادب معاصر و روزنامهنگار محققی بود که مجموعه مقالاتش دربارۀ اسدآبادی با عنوان «نقش سیدجمال در بیداری مشرق زمین» را سیدهادی خسروشاهی در دارالتبلیغ اسلامی چاپ و منتشر کرد. سیدقطب و اخوانیها سلسلة اندیشه خود را به سیدجمال میرسانند. محیط طباطبایی در مجله تهرانمصور در حمایت فلسطین مقاله مینوشت و در این بارۀ اشعاری هم سروده است. وی از نزدیکان آیتالله کاشانی بود و همانند سایر طرفداران ایرانی اخوانیها، ضمن دفاع از فلسطین، در برابر ملیگرایی عربی، از فرهنگ ایرانی دفاع میکرد.
۳٫ سید ابراهیم حسین شاذلی قطب معروف به سیدقطب منسوب به طریقت شاذلی، وی در آغاز تغییر و تحول فکری خود از شخصیتی اصلاحطلب به بنیادگرایی تندرو، با هر گونه تحزب مخالف بود. عنوان «مرشد عام» برای رهبران اخوان و نیز ساختار تشکیلاتی آغازین سازمان، حکایت از بازسازی سیمایی غیر حزبی و ارائه چهرهای طریقتی از حزب با حذف هسته اصلی طریقت و جایگزینی و تکیه بر شریعت محض در شکل سازمانی آن دارد.
۴٫ رگههای اسلام جهادی و نیز اسلام اعتدالی را که شاخههای اخوانی باورمندش بودند و هستند، در تمام حرکات اسلامی شیعه و سنی امروز در کشورهای اسلامی میتوان بازیایی کرد.
۵٫ تفسیر فی ظلال القرآن در زندان تألیف شده و از مهمترین تفاسیر قرآن کریم محسوب میشود. دو جلد از این تفسیر به قلم آیتاللهالعظمی خامنهای ترجمه و چاپ و نشر شده است. بار دوم دکتر مصطفی خرمدل از استادان برجسته دانشگاه کردستان تمام آنرا به فارسی ترجمه چاپ و منتشر کرد.
منبع: روزنامه اطلاعات یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲
نظر شما