خبرگزاری کردپرس _ موسیقی در سرزمین ما ریشهای دیرینه دارد. باستانشناسان در ویرانۀ «اور» که امروز کردستان عراق و ایران را شامل میشود، در قلمرو حکومت سومریان، از ابزار موسیقی سازهای بادی را کشف کردهاند که قدمتش به ۱۸۰۰ق.م میرسد. آوردهاند در کلده که در ۵۳۸ق.م به دست کوروش تسخیر و ساتراپنشین بابل و از توابع دولت هخامنشی شد، پزشکان پیش از تجویز داروی خوراکی، با استفاده از سرودهای مقدس مذهبی، به درمان بیماران میپرداختند و شاید از همان ایام درج موسیقی و پزشکی و سپس اندیشیدن و فلسفه در نظام آموزشی مرسوم شد.
در عهد خلفای عباسی، بغداد مرکز موسیقی بود و موسیقی جایگاه والایی داشت. در همین دوره اسحاق موصلی (۱۵۰ ـ ۲۳۵ق) بزرگترین موسیقیدان عصر در رأس هنرمندان قرار گرفت که شرح احوال و آثارش در کتاب «اغانی» ابوالفرج اصفهانی آمده است. شاگرد اعجوبه او زریاب موصلی موسیقیدان و نوازنده چیرهدست ایرانی که در موصل متولد و در بغداد نشو و نما یافت، به سبب سیهچردگی سیمایش به «زِریاب» (با کسر ز) مشهور شد که به توکای سیاه گفته میشود. وی در علوم ریاضی و تجربی مسلط و در نواختن عود استاد مسلم بود. ابن خلدون مینویسد: زریاب در یکی از روستاهای موصل در خانوادهای کرد به دنیا آمد و… به سبب سعایت حاسدان، استادش را در دربار هارونالرشید از وی رویگردان کردند و به همین سبب به اندلس رفت و در ۲۳۸ق درگذشت. صاحبنظران در الجزایر و مراکش و اسپانیا معترفند که نوازش عود و ابداع گیتار از زریاب است.
هنری جورج فارمر ـ محقق متخصص موسیقی جهان عرب ـ درباره برنامهریزی و روشمندسازی تعلیمات موسیقی به همت زریاب در اندلس (اسپانیا) و رواجش در اروپا به تأیید و تأکید سخن گفته است. اگر موسیقی فلامینگو علاوه بر تأثیرپذیری و وامگیری از سایر مهاجران به آن سرزمین، شباهتهای زیادی با موسیقی غرب ایران دارد، شاید نشأتگرفته از پیشینه حضور زریاب در آن سامان است. بازماندگان زریاب در اندلس از جمله هشت پسر و دخترش (حمدونه) همه اهل این هنر بودند. حمدونه علاوه بر تدوین مکتوبات پدر، استاد و معلم بسیاری از سرآمدان موسیقی عرب دانسته شده است. تصور چنان است که زریاب از تبار پیشنیان شبکان گوران باشد که در حوالی موصل (بوذاردشیر= خولان) زندگی میکنند و در این هنر توانمندند و با اهالی هورامان و گسترۀ گوران در غرب ایران، وحدت ادبی و زبانی و اعتقادی دارند.
در حوزه موسیقی نظری، یعقوب بن اسحاق کندی ـ فیلسوف نامدار قرن سوم ـ کتابها و رسالات متعددی در بغداد نوشت. او اولین مصنف عربینویس در این عرصه شمرده میشود و از آثار اوست: الموسیقی الکبیر، المدخل الی صناعه الموسیقی، کتابنا الاعظم فی تألیف اللحون، رساله الکندی فی اللحون و الغنم، رساله فی اجزاء خبریه فی الموسیقی، المصوبات الوتریه من ذات الواحد الی ذات العشره الاوتار، رساله فی خبر صناعه التألیف، فی اتحاد الموسیقی و الشعر و… سپس محمد بن زکریای رازی (۲۵۱ ـ ۳۱۳ق) «کتاب فی الجمل الموسیقی» را در ری نوشت و متعاقبا ابوالفرج اصفهانی (۲۸۴ ـ ۳۵۶ق) «الاغانی» را نوشت که معتبرترین منبع تاریخ موسیقی آن دوران و خود دائرهالمعارفی است. در همان اوان، معلم ثانی ابونصر فارابی (۲۶۰ ـ ۳۳۹ق) نیز موضوع موسیقی علمی و نظری را در تألیفات و تصنیفات خود قرار داد و با کتابهایی چون «المدخل الی صناعه الموسیقی» (در زمینه قواعد و فواصل موسیقی) و «کلام له فی النقله مضافا الی الایقاع» (درباره اوزان موسیقی و نیز کتاب موسیقی که بحثی در زمینۀ سازها، پردهها، رموز فنی و تکنیکی موسیقی است) و احصاءالعلوم فارابی که فصل سوم کتاب را به بحث موسیقی اختصاص داده است و… بهدرستی نخستین تلاش علمی در حوزه شناخت سازها را به انجام رسانید.
بعد از فارابی، حجهالحق ابوعلی سینا (۳۷۰ ـ ۴۲۸ق) مدفون در همدان، بخشهایی از رسالات خود را به موسیقی اختصاص داد و در کتابهای شفا، نجات، قانون، دانشنامه علایی درباره موسیقی تصنیف فرمود و به روایتی بخش موسیقی «دانشنامه علایی»، نخستین رساله در موضوع موسیقی میباشد که به زبان فارسی نوشته شده است. نزدیک به سیصد سال پس از فارابی، صفیالدین ارموی (۶۱۴ ـ ۶۹۳ق) «رساله شرفیه» و «الادوار الموسیقی» را نوشت که در سال ۱۹۳۷ به زبان فرانسوی ترجمه شد.
قطبالدین شیرازی (متوفی ۷۱۰ق) از شاگردان خواجه نصیر طوسی و مؤلف «درّه التاج» (شامل دانش موسیقی) و ساکن تبریز و عبدالقادر مراغی (متوفی ۸۳۸ق) صاحب «مقاصدالالحان» ادامهدهنده این راه بودند. دقت و تأمل در این مقدمه مختصر مینمایاند که موسیقی از عهد باستان تا امروز در جغرافیای غرب ایران یعنی از ارس تا اروندرود و بوذاردشیر (خولان یا موصل) که محل التقای دجله و فرات است و شنگال مرکز مقدس ایزدیان از توابع آن به شمار است، حوزه علمی و اجرایی موسیقی مشرقزمین بوده است.
در سال ۳۵ هجری که امام علی(ع) خلافت یافت و کوفه را مرکز حکومت اسلامی قرار داد، چهار منطقۀ حلوان (گسترۀ کرمانشاهان کنونی)، ماسبذان (بخشی وسیع از ایلام و لرستان)، قرقیسیا (بصره امروز نزدیک ساحل فرات و خابور) و موصل، هر چهار از توابع کوفه شمرده شدند. در این محدوده که رازهای سر به مهر در اندیشه و اعتقاد و هنر در سایه سیاست و جنگ و ویرانی مدفون است، عرصهای است که موسیقی مشرق زمین در آن روییده و بالیده و از طریق دستگاه امپراتوری ساسانی و خلافت اسلامی به سایر نقاط جهان رفته و تأثیر انکارناپذیر گذاشته است. تألیفات و تصنیفات و صاحبان برجسته و جهانی آن آثار نیز چنانکه یادآور شدیم، بر اساس منابع موجود و معتبر، در همین حوالی از بغداد تا تبریز، ارومیه، مراغه، کردستان، کرمانشاهان و همدان میزیستهاند و مکتوبات خود را در همین جغرافیا به سامان رسانیدهاند.
در عصر اسلامی، هنر موسیقی در بعد نظری و عملی با تفاسیر و استنباطهای موازی و گاه متفاوت مواجه شده است. شخصیتهایی که از قرون دوم تا هفتم در علم موسیقی صاحب رساله بودهاند، بعضاً از برجستگان فقه و تفسیر نیز بودهاند که گاه به فلسفه روی آوردند و یا مانند غزالی از آن رویگرداندند یا همچون امام فخر رازی (۵۴۴ ـ ۶۰۶ق) همدرس و معاصر شیخ اشراق، خود مفسر و مجتهد بودند. فخر رازی مدفون در هرات که شمیم غبار تربتش موجب پایداری مردم غیرتمند آن سامان در برابر اهریمنان بدنامکنندۀ اسلام شده است و در اوج آزارگری و انجماد فکری طالبان که اسلام را به خشم و خشونت تعبیر میکنند و صفیر گلوله ویرانگرشان، نوای تخریب قلعه اعتقاد جامعه مظلوم منطقه شده است و تاکنون هزاران مسلمان آواره و بیپناه، حاصل این تبهکاری قرون وسطایی است و کشورهای جهان تنها نظاره میکنند و به سکوت میگذرانند؛ چنانکه پنداری حقوق بشر تنها برای یک بخش از دنیا نوشته شده است!
باری، بزرگمردی کمنظیر چون امام غزالی بخش بزرگی از کتابهایش نظیر احیاء علومالدین و کتاب آداب السماع و الوجد را به موسیقی و نقش آن در زندگی معنوی اختصاص داده است. سر آن ندارم که به بحث فقهی درباره موسیقی بپردازم که امری تخصصی است و صلاحیت تحقیقی خاص خود را میطلبد و این قلم فاقد آن است؛ اما تا آنجا که فرمایش بزرگان از فقها را دیده و خوانده است، برمیآید که حرمت غنا و موسیقی نه به لحاظ محتوای آن، بلکه به سبب کیفیت ارائه آن میباشد. در حماسه ایرانی نیز موسیقی و بهویژه ساز تنبور جایگاه خاصی دارد. تنبور یک بیان مستقل هنری و اعتقادی دارد که هر نغمهاش بیانگر معنی و مفهوم ویژهای است. حکیم طوس در روایت بخش پهلوانی شاهنامه در «خوان چهارم»، رستم را در حال سرکوب زن جادو که نماد غریزه و شهوات حیوانی است، در حال نواختن تنبور گزارش میکند:
ابا می، یکی نیز تنبور یافت بیابان چنان خانۀ سور یافت
تهمتن مر آن را به بر درگرفت بزد رود و گفتارها برگرفت
و اسفندیار نیز در «خوان چهارم» به همان ترتیب با تنبور به بیان رنجهای خود میپردازد: یکی ساخته نیز تنبور خواستر همی رزم پیش آمدش، سور خواست
همانگاه تنبور را برگرفت سراییدن و ناله اندر گرفت
این ابیات نشاندهندۀ جایگاه تنبور هم در آیین مهری است که رستم به آن تعلق داشت و هم در مزدیسنا که اسفندیار مبلّغ آن بود. خوان چهارم نماد آسمان چهارم نیز هست؛ زیرا در باور علویان اهل حق، رستم تجلی از بنیامین (عیسی مسیح(ع)) دارد که گزارش آن را در کتاب «حماسه ملی ایران در اعتقاد علویان یارسان» (صص۱۰۹ ـ ۱۱۰) آوردهام. مولانا نیز در دفتر چهارم (!) با تأکید بر تنبور در مثنوی میفرماید: پس حکیمان گفتهاند این لحنهار از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردشهای چرخ است این که خلقر میسرایندش به تنبور و به حلق
مؤمنان گویند: آثار بهشت نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزای آدم بودهایم در بهشت آن لحنها بگشودهایم
سیر رویش و بالندگی عملی و نظری و علمی در غرب ایران و انعکاسش در حماسه و عرفان، در حد حوصله اشاره شد و اما نوازندگان این ساز سپند در آغاز پیروزی انقلاب در استان کرمانشاهان، شاید در گوران و کرند، صحنه، کنگاور، وند، هرسین و گرهبان به چهل نفر نمیرسید و امروز آمار نوازندگان تنبور را تا هجدههزار تخمین میزنند، بدون هیچ حمایت و صرف هزینهای از سوی دولت! برای این حجم از شوق و ذوق، هنرمند برجسته، استاد علیاکبر مرادی گوران آنچه داشت، در کف اخلاص نهاد و به احداث بنایی شایسته به نام خانه تنبور در روستای «بان زلان» گوران شهرستان دالاهو اقدام نمود که در ابتدا با همراهی مسئولان و در ادامه با کارشکنیها مواجه شد؛ اما از پای نایستاد و ساختمانی شامل کتابخانه، تالار اجرا، آموزشگاه موسیقی و کارگاه تعلیم نقاشی و خوشنویسی برای نوجوانان و جوانان مشتاق آن سامان به اتمام رساند که در ۲۲ شهریور ۱۳۹۶ با حضور هنرمندان جهانی افتتاح شد و تا امسال پنج جشنواره موفق را در همین خانه برگزار نموده است.
اوایل مرداد امسال در فشار بیامان کرونا، مدیر هنرمند آن با طی هزاران کیلومتر از آن سوی مغربزمین برای برگزاری پنجمین جشنواره کهن آوای تنبور، خود را به وطن رسانید و با ترغیب جوانانی که در مسیر هنر گام برمیدارند، با اهدای لوح تقدیر و هدایای فرهنگی به دست بزرگان و فرهیختگان و مسئولان محلی، ایشان را به ادامه راه امیدوارتر ساخت. دوستان انتشارات سها نیز با اهدای یک سلسله از کتابهای این قلم و تأمین بخشی از بستههای فرهنگی خانه تنبور، به قدر توان همراهی کردند. خوشبختانه با رعایت دستورالعملهای بهداشتی این ایام، مراسم با شکوه و دلگرمی تمام برگزار شد و شکوائیه پایانی، اینکه سالهاست هنرهایی از این دست تنها در جشنوارهها فرصت حضور و عرضه دارند؛ گویی جشنوارهها موزههای متحرک هستند، محدود به افرادی خاص و محصور در مکانی ویژه و حداکثر با خبری کوتاه از صدا و سیما؛ سازمانی که در استان کرمانشاه چنانچه آماری تهیه شود، شاید سهم فرهنگ و هنر در برنامههایش در حداقل ممکن باشد و حتی اخبارش به یک درصد هم نرسد؛ زیرا تا نعمت کرونا و گرانی و حوادث و سوانح و قاچاق کالا و… هست، چرا بیان اخبار علمی و فرهنگی و هنری که موجب امید میشود و نشانه آرامش و امنیت اجتماعی است و مانع افسردگی جامعه و پرورندۀ روحیه مثبت؟! این نوشتار را به پاس زحمات استاد علیاکبر مرادی، به ایشان اهدا میکنم و آن را سنگ بنای ارجنامهای شایسته برای ایشان قرار میدهم./ روزنامه اطلاعات
نظر شما