کرمانشاهان؛ از فقه تا فلسفه (بخش دوم) / دکتر محمدعلی سلطانی

سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی از چهره های برجسته فرهنگی، ادبی و دانشگاهی کشور و پدر تاریخ کرمانشاهان در مطلبی بلند که بخش دوم آن منتشر شده، مروری مفصل بر وضعیت اجتماعی و مذهبی دیار کرمانشاهان در دوران قاجار و به ویژه حکومت دولتشاه داشته است که در ادامه می خوانید:

از سنت تا تجدد

از فقه تا فلسفه یا چنانچه به روایتی دیگر بتوان گفت، از سنت تا تجدد را در ساختار شهری دارای زمینه و زیرساخت لازم می توان بررسی کرد. مکاتب فکری و اعتقادی با وجود حلقه های درس و بحث و گفتگو ایجاد می شود. تنها با نام شهری در کتیبه و اسناد یا دستیابی به ویرانه ای که قرنها در زیر خاک مدفون بوده است، جز برای باستان شناسان و متخصصان در این امر اظهار نظر، کاری عامیانه و غیرعلمی است و در عرصه اندیشه به سبب گسست تاریخی، قابل طرح نیست. ابراز پیوند در بین شهر های متفاوت در یک جغرافیای واحد به طور سطحی و پوست های، یعنی پرش تاریخی و از روی تاریخ پریدن؛ بنابراین نخست باید به مقتضای زمان مورد بحث، جامعه را از جوانب مختلف شناخت و شناساند و وضعیتش را در نظر گرفت؛ زیرا برای زاگر سنشینان که تولیدگران کشاورزی، دامپروری، دامداری و باغداری بوده اند و تحصیلات مرسوم جز برای اندکی  آن هم به استثنا در سراسر ایران و بلکه خاورمیانه میسر نبود و با وجود کلان شهرهای علمی چون شهرزور، دینور، همدان، سهرورد و ... در ویرانگری های پی در پی خاموش، به اوایل قاجاریه رسیدیم که تا زمان رفرم و انقراض قاجاریه، قریب ۹۰ درصد روستایی و کوچرو متکی به اقتصاد سنتی با اندکی شهرنشین داشتیم که طبق آمار متفاوت، یک تا دو درصد باسواد بودند؛ وضعیتی که در سراسر ایران جاری بود و زاگرس نشینان کرد از هر مدنیت و اجتماع شهری استفاده کردند و استعداد و استعلای خود را برای ایران و جهان بروز دادند، از سلسله علمای دینور و شهرزور تا همدان و سهرورد، تا میرزا حسن کرمانشاهانی و بدی عالزمان سنندجی و کیوان سمیعی و ... متأسفانه در چند دهه اخیر به جای اتخاذ شیوه علمی و روشمند در استفاده از منابع موجود و روش تحلیلی در بازشناسی آرا و اندیشه‌های حاصل از ایجاد شهرهای متأخر در مراکز مهمی چون کرمانشاه و سنندج و شهرهای متقدم همانند همدان و قزوین و ...، جز به ندرت، نوشته‌ها اکثر تکرار مکررات و استنساخ کندوکاو پیشینیان و ذکر منابع حاصل مطالعات پیشکسوتان وادی پژوهش و تحقیق است که ابتدا در فضای مجازی رونمایی می شود و سپس کتاب می شود که بگذریم! رقابت حکومت و شریعت آنچه در این نوشتار موجب اقبال و اصرار به تکرار و انتشار شد، شاید سخنی تازه و پرده برداری از رقابت قدرت و شریعت و حمایت و اطاعت حاکم و حکمران برای استقلال رأی و اجرا و اداره و اراده خود از اعتقاد و اندیشة متمایز برای سرعت گیری دین مردان رقیب بوده باشد که جز به اشارت و روایتی مختصر در منابع و مآخذ نیامده است.

سیر این حرکت موازی در کرمانشاه و زاگرس چنین بود که بعد از پیروزی استاد کل وحید بهبهانی در عتبات عالیات و انزوای علمای اخباری به شرحی که صاحب کتاب «وحید بهبهانی» آورده است:

« عالم عظیم الشأن آقا محمدعلی  بهبهانی فرزند ارشد آقاباقر بهبهانی (استاد کل) که به قول میرعبداللطیف شوشتری در تحفۀالعالم، از افاضل نامدار و از غایت اشتهار بی نیاز از اظهار (۱۳۶۳؛۱۷۷) شیوع طاعون، به عتبات و عراق و یا به دعوت الله قلی خان زنگنه و یا اصرار و اشاره پدرش مرحوم وحید بهبهانی (استاد کل) که هر سه روایت آمده است، آقامحمدعلی بهبهانی در ۱۱۸۶ ق با خانواده و بستگان وارد کرمانشاه شد و رحل اقامت افکند. سیمای شریعت و دینداری و وضعیت شهر کرمانشاه را آقا احمد آل آقا در کتاب «مرآت الاحوال جهان نما» چنین گزارش می دهد: «بدان بلده کرمانشاهان از یمن قدومِ بهجت لزوم آن جناب [پدرش آقا محمدعلی]  و حسن سلوک و رعیت پروری حکام زنگنه، شهری شده به غایت معمور و انواع ضروریات در آن مبتذل و موفور، و به صفا و نزهت و دلگشایی، محسود اکثر بلاد و مشهور آفاق گردیده و سابق بر آن، اهالی آن اکثری ... و از خود بیگانه بودند؛ از دین و آیین در آن نام و نشان کمتر و شرب خمر و انواع فسق و فجور علانیه و برملا بود. درویشان و قلندران قلاش در آن مجتمع و از علما و عرفا و طلبه علوم و اصحاب معرفت و کمال خالی و به حدی خراب بود که چهارصد تومان مالیات تقریباً به سرکار سلاطین از آن عاید می شد و بحمدالله سبحانه الحال از بلاد عظیمه و مجمع اصحاب معرفت و سلیقه و طلاب علوم دینیه است و به حدی معمور شده است که به سبب تنگی مکان، قلعه را چند دفعه بزرگ کردند و شانزده حمام و بیست کاروانسرا و مساجد و مدارس در آن بنا شده است و قریب پانزده هزار تومان مالیات غیر از صادرات به سرکار وسع تمدار پادشاه می رسانند؛ و اکراد و الواری که خدا را نمی شناختند [؟!] اغلب عارف به جزئیات مسائل فروعیه خود شدند و در آن، از تصوف نامی و از قلندری نشانی باقی نمانده و از خوف آن جناب [آقامحمدعلی بهبهانی] و مؤاخذه حکام دین‌پناه در هنگام عروسی، از دف و دهل آوازی نبود تا به شرب خمر و دیگر معاصی چه رسد؛ و درویشان از یک منزلی، کلاه جبله و جبّه تزویر و رشته تسخیر ابلهان را پنهان می کردند. و حکام و امیرزادگان را به جز تحصیل معرفت و اخذ مسائل شغلی و شوقی بر سر نبود. (۱۳۷۰ ؛ ۱۸۴ _ ۱۸۳ )

اما صاحب تحفۀ العالم، میرعبدا للطیف خان شوشتری که معاصر و معاشر آقااحمد بوده و به کرمانشاه سفر کرده و مدتی در این شهر بوده و کتابش با مرآت الاحوال جهان نما تداخل موضوعی فراوان دارد که جای بحثش در این نوشتار نیست، می نویسد:

«روانه کرمانشاهان شدم که از بلاد نفیسه قلمرو علی شکر و شهری معمور و انواع ضروریات در آن مبتذل و به وفور است، به غایت دلگشا و بانزهت و صفاست. در خارج شهر باغات و تکایای دلکش دارد، جمعی از درویشان هندی و ایرانی در آنها مسکن داشتند» (۱۳۶۳؛۱۷۶) .

وضعیت مذهبی کرمانشاه

و پیش از ورود آقامحمدعلی بهبهانی در کرمانشاه، شفیع خان زند مسجد خود را برای آقا عبدالجلیل زنگنه _ از علمای بزرگ کرد و شاگرد آقاباقر بهبهانی _ ساخته بود و شریعت و طریقت و حقیقت در کمال تساهل و تسامح در کنار هم زندگی و آسایش داشتند.

و دیگر اکراد و الوار اگر چه همانند نقاط اکثری بی‌سواد بودند، اما در زمره نخستین مردم خدا شناس مشرق زمین به شمار می روند. آنچه واقع امر است، همان طور که حجت الاسلام دوانی به درستی در کتاب وحید بهبهانی اشاره کرده اند و آن اینکه: « آقا محمدعلی بهبهانی در امر به معروف و نهی از منکر و حفظ شعائر اسلامی، سخت متصلب و مقاوم بود. او خود حد جاری می کرد و مجرمین و مرتدین را طبق شرع مجازات می نمود و از این راه اعمال ولایت فقیه شاید نخستین بار در شیعه، حکومت شرع را برقرار ساخت و پس از وی بود که حجت الاسلام شفتی در اصفهان، راه او را دنبال کرد و حد جاری نمود. از بیم سطوت حکومت شرعی آقا محمدعلی در شهر کرمانشاه و غرب ایران، بلکه دیگر شهرها در امن و آرامش و آسایش به سر می برد». (۱۳۷۰ ؛۱۳ )

در ادامه به صراحت آورده است که آقامحمدعلی بهبهانی در کرمانشاه حکومت شرعی داشت و با تمام قدرت حدود شرعی را جاری می کرد ... و از قول صاحب قصص العلما می نویسد: « در وقتی از اوقات شیخ جعفر نجفی در کرمانشاه بر آقامحمدعلی وارد شد، دید که ده بیست نفر از کسانی که قبای ماهوت و شال‌های ترمه بر کمر داشتند، ایستاده اند. شیخ به آنها گفت بنشینند؛ آنها ابا و امتناع از نشستن کردند. پس شیخ به آقامحمدعلی گفت: اذن بده که این‌ها بنشینند! آقامحمدعلی گفت: اینها ملازمان من اند و در مجلس من باید بایستند؛ زیرا که من چندین قتل و حدّ در اغلب از اوقات باید جاری کنم؛ اگر اینها بنشینند، مرا آن قدرت و سطوت نخواهد بود. » (۱۳۶۲ ؛ ۲۸۳ _ ۲۸۲ ).

آقامحمدعلی بهبهانی حتی در کرمانشاه حکمران منصوب دولت مرکزی را عزل و نصب می کرد و حکمرانی که در امر و نهی او نبودند، با اشاره‌ای به اهالی و پادشاه، ترتیب عزلش را می داد!

شادروان حاج علی خان زنگنه _ حکمران کرمانشاهان  _ که شخصیتی خداترس و از جمیع جهات به ظاهر و باطن، مراعی شرع انور بود و برایش حکایات متعدد در عبادت و رعایت روایت می کنند، منابع بهترین ایام زندگی آقامحمدعلی بهبهانی را در ایام تصدی ایشان نوشته اند و بعد از ایشان، قاجاریه ورق دگر کردند و سلسله حکام زنگنه را در کرمانشاهان به انزوا کشاندند، هرچند تا پایان جنگ جهانی دوم با نشیب و فرازها در حکومت کرمانشاهان و اداره ایران شریک بودند. به هر روی فتحعلی شاه، محمدعلی خان شامبیاتی را به حکومت کرمانشاهان فرستاد. صاحب کتاب وحید بهبهانی می نویسد: « بعد از [حاج علی‌خان  زنگنه] محمدعلی خان شامبیاتی قاجار حاکم کرمانشاه شد. وی مردی بدرفتار بود و با آقامحمدعلی که دستگاهی نظیر حاکم داشت و در مواردی حاکم شهر را مورد مؤاخذه قرار می داد، بنای بدسلوکی گذاشت. چون فتحعلی شاه از این موضوع اطلاع یافت، نامبرده را نظر به سوءرفتار که خود و نایبش نسبت به آن جناب و گماشته و خدمه اش پیش گرفته بودند و از حکم وی تمرد می کردند، معزول و به جای او  فتحعلی خان قاجار _ پسر میرزا محمدخان بیگلربیگی تهران _ را منصوب کردند ...» (۱۳۶۲؛ ۲۸۰ ) که شرح آن در «جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان» (مجلدات ۴ و ۵، صص ۲۹۱ - ۲۹۰ ) آمده است.

آقامحمدعلی بهبهانی در ۱۲۱۶ ق درگذشت و ریاست روحانی و شریعتی به ارشد فرزندانش مرحوم آقامحمدجعفر رسید و تأثیر تعلیم و تدریس و تبلیغ وی و تگاه و دیوان شرعی او برقرار بود؛ چنانکه برادرش آقا احمد درباره او در مرآت الاحوال جهان نما می نویسد: « حکام ذوی احترام و اعزه و اعیان و رعایا و برایا رشته اطاعتش بر گردن و حلقه ارادتش را در گوش دارند و حضرت پادشاه جمجاه را با وی رسم مراسلات و نهایت الطاف و مهربانی و اشفاق است. امامت جمعه و جماعت و اجرای حدود و امور شرعیه به خدمتش مرجوع و به آیین شایسته به انجام می‌رسانند ... » (۱۳۶۲ ؛۱۶۳).

دیگر آنکه رتق و فتق و اجاره و اداره چهار دانگ وقف کرمانشاهان که شرح آن در آغاز نوشتار از قلم استاد کیوان سمیعی گذشت، به عهده ایشان بود و موقوفاتی که امروز وارد ساختار شهری کرمانشاه تازه شده است، چون بخشی از چاله چاله ( ۲۲ بهمن) _ باِغ نی، سیاکمر، شاطرآباد، چیاگلان، گستره موقوفات دولتی _ نواحی دره لول (انتهای خیابان ثبت امروز) به طرف نهر کرکوکی؛ بالاجوب تپه فتحعلی خان _ (به استثنای کهریزو قلعه کهنه که جزء املاک کرکوکی بوده است)، به انضمام روستاهای عمر مل و چاووشان و مجموع های از موقوفات شهری از جمله بازار تخریب شدة اطراف مسجد جامع، بازار قدیم حلاج خانه و ... نظارت و دخالت در دریافت وجوهات شرعیه و سهم امام و... در حوزه اختیارات داشتند. و اکثر قریب به اتفاق متدینان اصولیِ شهر کرمانشاه در اطاعت کامل بیت آل آقا بودند.

حاکم شاعر

در این اوضاع و احوال، محمدعلی میرزای دولتشاه، فرزند جوان و جنگاور و شاعرپیشه فتحعلی شاه و رقیب همه جانبه عباس میرزا ولیعهد که در قزوین بود، به حکومت کرمانشاهان و لرستان و خوزستان و سرحدداری عراقین به کرمانشاهان از سوی پدر در ۱۲۲۱ ق به وزارت میرزاتقی علی آبادی (صاحب دیوان) و محمدحسین خان عاشقلوی قراگزلو به کرمانشاه اعزام گردید و شهر کرمانشاه از این زمان، رقیب تبریز ولیعهد نشین شد و پیداست که دو پادشاه در اقلیمی نگنجد و به علت ها سلطه اعتقادی، اقتصادی، اداری و قضایی را برنمی تابید و نشانه های بارز این رقابت و تقابل، در منابع و مآخذ مربوط آشکار است.

در آغاز انتصاب دولتشاه، ارتباطات دستگاه وی با بیت آل آقا برقرار شد و آقا احمد تألیف کتاب «مرآت الاحوال جهان نما» را به دولتشاه اهدا کرد که در آخر نسخ خطی آن کتاب، شرح این تقدیم آمده است؛ اما عدم ایجاد خویشاوندی سببی در طی سال‌ها در بین این دو خاندان حکومت و شریعت تا اواخر قاجاریه (۳۸۰/۳۲۰) به رغم مناسبات خاص با سران زنگنه که از همان ابتدا هر دو خاندان نسبت خویشاوندی سببی در بین سران یافتند و دیگر آغاز مهاجرت فرزندان آقامحمدعلی بهبهانی از کرمانشاه چون آقا احمد و آقا محمود به طور موقت یا دائم در عصر زمامداری دولتشاه و مطالب مذکور در کتاب قصص العلما و کتاب وحید بهبهانی در طعن و استهزا و کنایه به سرسلسله قاجاریه  (۱۳۶۲؛ ۲۸۲ _  ۲۸۱) و اینکه در کتاب مرآت الاحوال که حجت الاسلام دوانی تنقیح و تدوین کرده اند و در سال ۱۳۷۰ انتشارات امیرکبیر آن را با توضیح بخش یکم چاپ و منتشر کرده است، با تصریح اهدا به دولتشاه در مقدمه کتاب و اینکه آقا احمد مؤلف مرآت الاحوال در ۱۳۲۵ ق رحلت کرده است و در کتاب از اوضاع، زمامداران زنگنه زمان خود گزارش داده است (۱۳۷۰؛ ۱۵۹ _ ۱۵۴)، هیچ اشاره ای به ایام و اوضاع حکومت دولتشاه نشده است!

در کتاب «وحید بهبهانی» نیز ماجرا تا دوره آقامحمدعلی بهبهانی پیش رفته و با استناد به روایت های قصص العلما به مسخره و مضحکه و دست اندازی آغا محمدخان سرسلسله قاجاریه پرداخته  (۱۳۶۲؛۲۸۱).

به هر روی دعوت از شیخ احمد احسایی و بنای مسجد باشکوه در اندرون امارت حکومت برای او و سپس ورود رحمت علی شاه _ قطب طریقت نعمت اللهی _  و اقامت شش ماهه در کرمانشاه به میزبانی دولتشاه (۱۳۵۸؛۱۹۱) و  گرایش دولتشاه و وابستگان و رجال حکومتی و ... 

به اندیشه اعتقادی شیخ احمد احسایی و بیعت دولتشاه و خانواده و نزدیکان و بزرگان دستگاهش با رحمت علیشاه و ورود به طریقت نعمت اللهی، مقابله حکومت و شریعت سیمایی آشکار به خود گرفت. دولتشاه حکمران جوان و جنگاور و شاعر اندیشور و عرفان خواه که در رقابت با برادرش عباس میرزای ولیعهد، در پی تسخیر بغداد بود و در سر سودای سلطنت داشت، با این تاکتیک اعتقادی، آنچه را که در زمان آقامحمدعلی بهبهانی و حکمرانان معاصرش به نام شریعت صورت گرفته بود، به پایان رسانید. دوره محاکمه حضوری و غیابی بزرگان سلسله نعمت اللهی (چون معصوم علیشاه، نورعلیشاه، مظفرعلیشاه، بدلا و...) و محکومیت شان به مرگ که آقامحمدعلی به «درویش کش» را شهره ساخت و در منابع و مآخذ اهل شریعت و طریقت ثبت و ضبط گردیده، پایان یافت. در کرمانشاه بزرگانی که به این طایفه ارادتی داشتند، بر مزارشان نشانه ها ساختند و تکایا و خانقاه ها بیش از آنچه شوشتری بدان اشاره داشت، رونق گرفت. این حرکت نقطه پایان دخالت بیت آل آقا در حکومت و اختیارات دولت مرکزی بود و موقعیت آنان در امامت جمعه و اداره موقوفات منحصر و محدود گردید.

شادروان دکتر مسعود گلزاری باستان شناس و مؤلف کتاب کرمانشاهان و کردستان در رساله «کرمانشاهان باستان»، درباره اثر تاریخی مسجد دولتشاه در کرمانشاه می نویسد: «محمدعلی میرزای دولتشاه که از سال ۱۲۲۱ تا سال ۱۲۳۷ ق سرحددار عراقین و حاکم کرمانشاه بود، ضمن ساختمان دیوانخان کرمانشاه که دوازده عمارت بود، برای ادای فریضه خود و خانواده و حواشی، مسجدی نیز جنب دیوانخان احداث کرد که امروز به مسجد دولتشاه معروف می باشد [البته امروز به مسجد آیت الله حاج ابوتراب آل آقا که در آنجا اقامه نماز و وعظ داشت؛ شهرت دارد]، ستون های خوش تراش و سقف دوپوستة مسجد و مخصوصاً مقرنس و گچکاری ها شبستان زنانه به این مسجد در میان مساجد شهر امتیازی مخصوص داده است. شیخ احمد احسایی _ مؤسس شیخیه _ چند سال طبق درخواست دولتشاه در کرمانشاه گذراند و در این مسجد بر دولتشاه و اهل اندرون و حواشی دستگاه والی امامت می کرد و مخصوصاً هر صبح پس از ادای فریضه، پاره ای از مسائل شرعی را برای آنان تشریح می نمود ( ۱۳۵۰؛ ۱۵۲  _ ۱۵۱ ).

نکته آنکه در کتاب مرآت الاحوال بخش یکم، درباره حضور شیخ احمد احسایی در کرمانشاه، هیچ اشاره ای نشده است! این اندیشه و شیوه برداشت اعتقادی با مرگ دولتشاه و عزیمت شیخ احمد به عتبات، در کرمانشاه به پایان نرسید و از فرزندان و مریدان و پیروان شیخ که اکثری از رجال و سران بودند، در شهر و توابع باقی ماند؛ چنان که آمده است: «به تفصیلی که در کتب تاریخ مضبوط است، شیخ احمد احسایی به خواهش دولتشاه _ والی غرب و سرحددار عراقین _ سالیانی در کرمانشاه اقامت نمود و پس از فوت دولتشاه، از این شهر به عراق عرب کوچید. شیخ علی یا شیخ علینقی _ فرزند دانشمند شیخ _ همراه پدر نرفت و در این شهرستان رحل اقامت افکند. شیخ علی تألیفاتی چون «رساله معاد» و «نهج المجمه» دارد.

وی چون پدر از علمای معروف بود و سرانجام در طاعونی که در حدود سال ۱۲۵۰ ق در کرمانشاهان منتشر شد، وفات یافت. شیخ علی در قبرستان سر قبر آقای کرمانشاه مدفون گردید تا چند سال قبل چهارطاقی بر روی گور او برپا بود» (۱۳۵۰ ؛ ۱۵۹).

چنانچه واقعه قزوین رخ نمی داد که با تعابیر و تفاسیر و برداشت های گوناگون روایت شده است (رک. شیخیگری و بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرسی چهاردهی ، کتابفروشی فروغی، ۱۳۴۵ ) و فتوای شهید ثالث پیش نمی آمد، شاید امروزقضیه به گونه ای دیگر بود.

ادامه دارد

منبع: روزنامه اطلاعات 26 شهریور 1403

کد خبر 2775424

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha