خبرگزاری کردپرس _ و ماهها و سالها بر انسان ها در جهان خاکی می گذرد و تصور چنان است که با گذشت زمان رهیده و آزاد گردیده اما آنان که نیک به احوال خود و طبیعت پیروز می نگرند با تمام وجود درک می کنند که اگرچه رسته اند اما بسته اند و سرنوشت محتوم است و انسان محکوم. به فرموده صاحبان کلام:
فهلک غهواسن قلاوش گیرهن
ماهی شناور دریا ئهسیرهن
و تکرار ماهی در دریای زندگی به محدودیت کره خاکی و بیکرانی افلاک دلالت است که به فرموده حکیم نظامی:
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
جداگانه زمین و آسمانیست
زمین در جنب این نه طاق مینا
چو خشخاشیست بر امواج دریا
نگه کن تا از این خشخاش چندی؟
سزد تا بر غرور خود بخندی
و مادر جغرافیای زاگرس از ارس تا اروند بی هیچ گزافه زیبایی و خوبی و همدلی و همراهی را چنان در هر دو سوی این معبر باشکوه خدادادی که هزاران سال است مادر دوم ماست بنیاد نهاده ایم که خلل پذیر نیست و هر انسانی در جایگاه خود از کشاورز و کارگر و باغدار و باغبان و فعال علمی و اقتصادی و دانشگاهی و اجتماعی از هر دین و آیین و مذهبی با تمام وجود نمونه بارز هزاران سال تجربه و ادب و فرهنگ و هنر و همزیستی مسالمت آمیز هستند و بدیهی است که شیرین ترین حاصل طبیعت که عسل باشد ناخالصی و آلایش های خود را دارد.
بهرروی آنچه در اندیشه و گذشته و گذاشته و داشته استوانههای این سرزمین آمده است گویی با شیر اندرون شده و نسل بعد نسل به امروز رسانیدهاند، و در هر جمعی جهانی احساس و عاطفه و مهر و محبت و احترام برقرار است و این بروزها و ظهورهای خرد جمعی در امور بومی منطقه اعم از شادی و شیون چهره می نماید که مسئولان و دولتمردان خوشبختانه هیچ دخالتی در این امور نداشته و ندارند چون ربطی به ایدئولوژی آنان که حافظ موقعیت آنهاست، ندارد و این ساکنان سرزمین سوخته هستند که از گون و بلوط قله ها و کوهپایه ها تا حفاظت جانداران و نباتات و آب و خاک تا آثار باستانی و تاریخی و فرهنگ مکتوب و شفاهی خود را مدیریت می کنند.
اگر وسعت خطا و اشتباه و ناراستی مسئولان را با خلاف و سوء رفتار و کردار جامعه برآورد کنیم و جوانب و عوارض آنرا به انصاف بسنجیم؛ خبط و خطای مسئولان از گستره خلاف محکومان پهناورتر است و اگر بپرسید چرا؟ در جواب باید گفت مسئولان نگاهبان قانون و نظم عمومی و مدعی اداره جامعه هستند و متهم و مجرم قانون گریز و نادان و بی مسئولیت است (ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا )
بهرروی سخن در این باره را به مجالی دیگر می گذاریم و می گذریم _ نقد بسیار ظریفی بر این حرکت های انسان دوستانه در جامعه ما وارد است که باید درباره آن تامل و توجه نماییم و در حد امکان برای رفع آن تلاش کنیم و آن این که در اوج مهربانی و همدلی و شادی و به ویژه شیون ها همانند آتش در بوته زار از کوچک و بزرگ شعله ور می شویم و مجالس و محافل و مراسم می آراییم و فضای مجازی را از ابراز احساسات و همراهی و یگانگی لبریز می سازیم که بسیار خوب و عالی و پسندیده است و هسته اصلی آن یادگار نیاکان ماست اما به یکباره فرو می نشیند و خاموش میشویم و دیگر هیچ ... ما آن پیوستگی و بایستگی که باید در حیات شخصیت ها و اهل قلم و شعر و هنر و فعالان اجتماعی و اعتقاد ی و علمی در یادمان و گرامیداشت آنها داشته باشیم؛ نداریم و سخنی درباره آنها نمی گوییم و نمی نویسیم و پس از اینکه شعله ها فرونشست خبری نمی شنویم و آین برای جامعه خسرانی بزرگ در پی دارد این یعنی بایگانی کردن یک فصل از فرهنگ ما، فراموشی فرهنگی و محو شدن حافظه تاریخی و اجتماعی برای جامعه آینده ای مبهم و هو یتی متزلزل ایجاد خواهد کرد.
بقول شاعر:
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
البته ارج باید نهاد حرکت ارزشمند انجمن ها و تشکیلات اجتماعی و فرهنگی منطقه به ویژه در هورامان و جوانرود را که در گرامی داشت و یادآوری رنج چهرههایی قدم موثر برداشته اند اما استمرار این امر همتی همگانی می طلبد؛ بهر حال این نوشتار در راستای تداوم و استمرار که بخشی از هویت است به این زمان محول شد هرچند مشغله و ترافیک کاری سد انجام وظایف اجتماعی و فرهنگی است اما اهمیت امر لازم به یاد در این ایام گردید.
در طی اتفاقاتی که امسال برای جامعه فرهنگی و هنری سرزمین علم و ادب و عرفان و زیبایی و طبیعت هورامان افتاد و ادای وظیفه خود را برای اتصال موضوع به امروز موکول کردم.
سال ۴۰۲ کاروانی از فرهنگ و هنر هورامان و گوران و سنه دژ به سوی سرای ابدی رهسپار گردید که مسافرانش اکثر قریب به اتفاق از پیشکسوتان بودند.
سرقافله این سفر بی بازگشت تا آنجا که به یاد دارم و یادداشت کرده ام؛ روانشاد مرحوم فائق لطفی بود شاعری معلم و معلمی شاعر و بسیاردان و با حافظه ای حاضر و با وقاری ناظر که سعادت دیدارشان در سفر فرهنگی حلبچه میسر شد در کوتاه مدت از ایشان سخن های ارزشمند شنیدم و براستی آموختم. در بازگشت از سفر پس از مدتی کتاب سرشار از ذوق و ادب (ههنگی خهیال) را ارسال فرمود که در پاسخ مهر ایشان چند کتابی از جمله تصحیح و تحشیه دیوان مولانا خالص طالبانی خدمتشان فرستاده شد و در اعلام وصول فرمودند خانواده و همسر محترمهشان از مریدان سلسله آن حضرت هستند؛ تا اینکه بانگ بر آمد که استاد لطفی پرده انداخت و برحمت ایزدی پیوست رحمت الله علیه روحش شاد و یادش گرامی.
فقدان این مرد نیکو خصال و شاعر و دانشور را به خانواده ارجمند و بازماندگان ایشان تسلیت می گویم.
بانگ دوم غروب ستاره سیاه چمانه بود. کاک جمیل احمدی شهره به زنگ و دنگ گورانی سیاچهمانه و پاک از هر رنگ؛ او تا آنجا که شنیدم از گونه های نغمات اهورائی که خوانده است و از صاحبنظران و خبرگان عرصه موسیقی کهن وی در صف اول هزار دستان این صوت سهل و ممتنع بود، هم جمیل بود و هم جمال داشت، جمالی به معنای ظاهر و باطن زیرا گورانی اگر چه یکی از لوازمات او صدایی برتر است و تسلط بر زیر و بم و نغمات و گوشه های مهجور و تحریر و راز و رمزها اما اصول در برتری و پیشروی این عرصه زیبایی اخلاق و پاکدلی و پاک چشمی و پاک دستی است، که بسیار مشکل است و کار هر کس نیست در حلقه خوش خوانی و جوانی پاکی و پارسایی چون نگاهداری آتش است بر کف دست؛ اینجاست که فرق تقوا در انجمن با تقوای در انزوا آشکار می شود.
هنرمند کم نظیر عثمان هورامی که استاد و اسطوره سیاچهمانه و موسیقی گورانی است با دوبال هنر و تقوا به اوج رسیده است، پرهیز گاری او زبانزد خاص و عام است در فیلمهای موجود از (ههلپهرکه) رقص بزمی و جمعی شیوه حرکات او با تمامی رقصندگان تفاوت دارد به دست گرفتنش در کنار. نسوان گویی در عبادت است؛ آوازه صوم و صلاة او فراگیر دیار زاگرس است _ موسیقی همواره دو روی داشته است که بحثی گسترده دارد؛ تعدادی از نوازندگان بزرگ مانند جناب مشتاق علیشاه مدفون در مشتاقیه کرمان و شهید بلوای قشریان و نیز سماع حضور پدر استاد عبادی پیش از نواختن تار و سنتور وًضو می گرفتند و ... مولانا بلخی موسیقی را هدیه بهشت می داند.
از سخن دور نشوم که دایره موسیقی گورانی از آغاز محیطی مقدس و پاک بوده است و مصداق بارز فرموده شیخ امیر که:
ده س و دل و چه م ویت که ره شه ره
ههر کاری به دبی ئا نه مه که ره
دهس پاک و دل پاک، چهم پاک، دامهن پاک
ئاهت مهنیشو ههردهم و ئهفلاک
موسیقی از معبد به کنیسه و کلیسا و دیر و کنشت و تکیه و خانقاه رسید.
در سخنان هنرمند عثمان هورامی در مراسم تشییع و ترحیم کاک جمیل احمدی تایید و تاکید بر این واژگان یعنی؛ پاک دلی و پاک چشمی و پاک دستی متوفی شاهدی روشن و شفاف بود که در یادآوری سایر از اهالی و نزدیکان به تواتر رسید؛ و به هنگام تشییع او خطاب به تشییع کنندگان گفته بود؛ لااله الا الله و محمد رسول الله را یک صدا و بلند بگویید که درختان بشنوند و به روایتی خاک خبر دار شود این سفارش از هنرمندی در اوج عطری نشئه افزا از معنویت به مشام جان می رساند که ما فقط صدای آسمانی آنان را می شنویم این پاکیزه گوهران در هر نقطه حاضر شدند الگویی از بهشت برای خلق خدا ترتیب دادند؛ نگذاریم که با کوچ این هنرمندان بی همال و بی ادعا و متواضع آخرین نسل آنان را شاهد باشیم و با درک هزار توی روش و منش آنها نگاهبان خصائص هنری و انسانی و عرفانی شان باشیم که خدا جویی تنها به تسبیح و سجاده و دلق نیست و دوستان خدا در هرلباس بودهاند و هستند.
پرواز نابهنگام این هزار دستان بهشت هورامان را به خانواده محترم، جامعه هنری و تمامی زاگرس نشینان تسلیت می گویم، یادش جاویدان و روحش شادان باد.
از یاد نبریم نام و خاطره هنری مرد زلال و بی پیرایه و خوشخوان هنرمند جهان بخش غفوری را که بزم آرای نیکان و شادی بخش جرگه پیر و جوان بود و طبعی به بلندای شاهو داشت، برای خود زیست و خوش زیست، نام و یادش گرامی باد در بهشت آرام یابد در آستانه بهار به تمامی شاد خواهان و نیکجویان و زاگرس نشینان و بازماندگان آن شادی بخش تسلیت می گویم.
فقدان نابهنگام نی نوای هنرمند بلند آوازه ایران و کردستان روانشاد جمشید عندلیبی که نوای نی و نینوای او مشهور خاص و عام بود و هنرش از گونه ای دیگر، تحلیل چرا؟ چگونه؟ برای چه؟ آنچه باید بشود، نمی شود و توده مردم که گردانندگان سوگ و سور زاگرس هستند در فقدان بعضی از بزرگان دانش و هنر به عرصه نمی آیند در حوصله این نوشتار نیست.
به هر روی ضایعه ای سنگین و اندوهی ژرف بود. روحش شاد و یادش گرامی و تسلیت به جامعه هنری و هنرمندان و هنر خواهان و با زماندگان این استوانه جاوید هنر موسیقی.
صدای هوره عسگر سهرابی از دالاهو خاموش شد؛ هوره و سیاچهمانه نغمه های همسال با روز گارند که یکی از خاک بر می خیزد و یکی بر افلاک می نشیند با (سحری) جهان نور و لطافت و تکاپو می گیرد و با (سیاچهمانه) به ظهر و اوج می رسد و با (خاو) و گونه های فراوانش به انفجار نوری شبیه است که در تاریکی به آرامش می انجامد؛ سیاچهمانه از (شاهو) و هوره از (دالاهو) یکدیگر را فرا میخوانند، هنرمند شادروان عسکر سهرابی یکی از هوره چرهای دیار گوران بود که در کنار هنر هوره بهره از رشته فتوت داشت که بخشی از کهن آیین یارسان است و همین فتوت و جوانمردی های او در پرواز و پرده انداختن او بار دیگر گوران و هورامان و شاهو و دالاهو را کنار هم نشاند.
در این تکاپوی یگانگی و مهربانی و یکدلی اهمیت اقتصاد و اهتمام چهره همیشه پیشرو در دروازه هورامان (روانسر) کاک بهرام ایزدی را نباید از یاد برد که بدون یاریگری این انسان متواضع و فعال اجتماعی و اقتصادی، خلق از وضیع و شریف زمین گیر تورم اند و فرهنگ و هنر و تشکلها و انجمنهای اجتماعی و فرهنگی بدون رمق مالی و در کمای بی خبری مسئولان میزپرور حیات و حرکتی ندارد. نام نیکش ماندگار و ایزدش یار باد.
در مراسم سوگ سهرابی کشف چهره ای نوخاسته در یاد کرد شاعر روانشاد جمال مرادی روی نمود که ثمره حیات شعر و ادب او بود، از این شاعر نام آشنا در کتابی که از پاوه برای بررسی و نگارش مقدمه قریب دو تا سه سال پیش ارسال شده بود شاید احوال و آثاری از وی خوانده بودم که فتوت هنر مند عسگر سهرابی این استاد هوره چر بی ادعا سبب این حضور و بروز گردید و صبیه ی عفیف و ادیب و فصیح شاعر در پی جهان آرا و خورشید نما که نخستین بار در تذکره حدیقه سلطانی احوال و آثارشان را ضبط و ثبت و منتشر کردم و منبع سایر گردید _ گام نهاده بود. آفرین خدای بر پدری _ کو تو پرورد و مادری که تو زاد / روحش شاد و یادش گرامی
پیش از داغ همیشه تازه حلبچه؛ اندوه سیل بلوچستان که سکوت سراسر ایران؟! و جنب و جوش و تلاش در کردستان را به دنبال داشت
در این همدلی بحث همسانی مذاهب و اعتقادات و احکام مطرح نیست بلکه درد انسان و هم میهنان است و پیوندهای تاریخی و نژادی و پیوستگی های همه جانبه کرد و بلوچ که در مقدمه مفصل کتاب ایل بارزان بر اساس منابع کهن از (کارنامهٔ اردشیر بابکان)
تا روایت شاهنامة و تلاش اهل قلم و پژوهشگر آن بلوچ برای روشنگری در این حوزه که پیوندها و پیوستگی ها کرد و بلوچ را تحقیق و تحریر و تدوین کرده اند، آورده ام و ... ؛ متاسفانه این یگانگی ها همیشه با دوربین کبود این صحنه ها رصد می شوند در فاجعه زلزله سرپل زهاب که هم میهنان بلوچ با کاروان کمکها به کرمانشاه رسیدند بالاجبار آنها را عودت دادند ؟!!
معلوم نیست که در اندیشه مدار بسته مجریان اقداماتی از این دست چه می گذرد؟! در حالی که بیشتر ین صدمات زلزله شامل نواحی یارسان نشین کرمانشاه شده بود و در این بلایا ی طبیعی هولناک؛ سنی و شیعه و یارسان وکلیمی و مسیحی مفهوم اختلافی خود را
از دست می دهد ؛ همشهریان کلیمی ما که جز چند خانواری باقی نمانده اند در شهر کرمانشاه از یاریگران زلزله زدگان بودند و ... این همدلی ها را تاریخ از یاد نخواهد برد ، از آنجا که همت همگانی در واقعه زلزله صحنه ها از همدلی و همراهی آراست و پیام و پیک ها نیز یاریگر بود، اما حکایاتی به وقوع پیوست که عوارض آنرا بر سیمای تاریخ و جغرافیا و باور اجتماعی مناطق آسیب دیده عمیق تر از زلزله مشهود است؛ و عده ها و طرحها و نقشه ها و سخن ها و رفت و آمدها باد هوا شد و عملکرد تعداد ی به نام چهره مورد وثوق مردم ؟! اعتماد به سایرین فعالان معتمد را مخدوش کرد که داستان آنرا با سند در خاطرات فرهنگی و اجتماعی خود آورده ام.
این نیز بگذرد که رنج این دیار را یاران دوا کنند!
خوان هشتم داِغ همیشه تازه حلبچه پرونده پوسیده حقوق بشر و تست نابودی جهان بشریت بر سر مردمی که همواره مورد مناسب؟! برای آزمایش رنج و درد و دوری و مهاجرت و گرسنگی و قحطی و مرگ دستجمعی و ... بوده اند.
و کلام آخر ( امید ) که ستم را دوامی نیست و ستمگر را انجامی جز سقوط و نابودی نخواهد بود از پرویز تا چنگیز و اسکندر تا استالین و از هیتلر تا صدام آینه این امید برای ساکنان کره خاکی است.
سالی پر از امید در بهار قرآن و دگرگونی زمین و زمان برای همگان آرزو دارم.
نظر شما