خبرگزاری کردپرس _ با درود به روان پاک پیشکسوتان علم، اندیشه، آزادی و هنر دیار کرمانشاهان از بیدل تا بهزاد، از کلهر تا کیوان سمیعی و آیت اله نجومی و از ملا پریشان تا پرتو کرمانشاهی. امروز در آیین سالگرد پرتو کرمانشاهی در خدمت استادان، فرهیختگان، هنرمندان و اصحاب رسانه، ارباب عرفان و دلدادگان هنر و دانش این سرزمین هستیم. که در این جمع گرم، همدل و همراه به قول صائب تبریزی: «سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را / اتفاق دوستان یک دلم آمد به یاد.»
در این جمع، روح بزرگانی همچون علامه غلامرضا رشید یاسمی، استاد یداله بهزاد، استاد پرتو کرمانشاهی، استاد علامه کیوان سمیعی، استاد علامه سیدزاده هاشمی و بزرگانی که بر ما حق تعلیم و تعلم دارند و ما را پرورش داده اند، ناظر حال ما هستند، برای اینکه خدمتگذار جامعه باشیم. این جمعی که خود یک شهر و یک کشور است. هنگامی که از این همه بزرگان یاد میکنیم، اگر در نظر بیاوریم ما حتی یونان ثانی هستیم که البته یونان امروز، وضعی بهتر از ما ندارد. سقراط، افلاطون، فیثاغورث و ارسطو همه در شهر ما زاده شده اند. اما امروز چرا در این وادی به سر می بریم. چرا وضع ما چنین است؟ این پرسشی است که ما باید از خود داشته باشیم.
اگر امروز دکتر رحیمی زنگنه استاد دانشگاه رازی و یار موافق و همفکر در این جا تشریف دارند، نه به عنوان یک فرماندار بلکه به عنوان خدمتگزار اهل فرهنگ به او می نگریم. سرفراز و سربلندیم که هیچ یک از مسئولین استان اینجا حضور ندارند و در پای پوستری که برای سالگرد پرتو کرمانشاهی منتشر شده، آرم هیچ سازمان، مرکز و ادارهای وجود ندارد و آنها را به خود واگذاشتهایم که کار خود کنند و ما هم کار خود می کنیم.
ما دل بریده ایم و نا امیدیم از آنچه که به عنوان فرهنگ در این شهر به ما عرضه می شود. ۴۰ سال است بدون منت، بدون آنکه یک لحظه در پشت دیوار و یا دروازه یک مسئول بنشینم، خدمتگزار مردم این شهر بوده ام. بر در ارباب بی مروت دنیا ننشسته ام اما برای هر همشهری خویش تمام قد، ایستاده و تعظیم کردهام و دست استادان خود را بوسیدهام و می بوسم زیرا بر من حق تعلیم داشته اند و همیشه گفتهاند که بر خویش تکیه کن و بر پای خویش بایست.
در این چند صباحی که از سال ۱۴۰۱ گذشته است، بودجههای فرهنگی صرف امور خاصی شده است که حتی وجه سوغات میهمانان آن مراسم میتواند چندین برنامه فرهنگی پر و پیمان را در این شهر برگزار کند. به راستی حاصل آن برگزاری ها برای کرمانشاه چه بوده است. اما می گویند خرابی چو که از حد بگذرد، آباد می گردد. اما این آبادی را هیچ کس دیگری جز من و شما، انجام نخواهد داد. با کمک همین جمع می توانیم برای بزرگان شهرمان مانند پرتو کرمانشاهی، یداله بهزاد، علامه رشید یاسمی، علامه کیوان سمیعی، علامه سیدزاده هاشمی و دیگر فرهیختگان، آیین بزرگداشت برگزار کنیم و در این آیین ها برای جوانان مان بگوییم؛ برای رشید یاسمی که بنیانگذار دانشگاه تهران و یکی از بزرگترین مترجمان، شاعران و نویسندگان این سرزمین بود، حتی نام یک خیابان ۵۰۰ متری را هم روا نداشتند و تابلو مدرسه راهنمایی که به نام او بود را پایین آوردند. مسئولین برای جوانان این شهر، از این همه گنجینه فرهنگی، چه چیزی را بازگو کردهاند؟ در مسیری خاص رفتن و در یک اتوبان بی بازگشت به جلو رفتن، جز به بن بست رسیدن، هیچ نتیجه ای ندارد.
ما سرزمین ایران و این فرهنگی که مهجور مانده را دوست داریم. امروز بعد از چهل سال در سازمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر محترم برای زبان فارسی، دفتر پاسداشت راه اندازی می کند. پاسداشت برای سالمندی که نفس های آخرش را میکشد، بر پا می شود. هنگامی که ما زبان عربی را در کنکور ضریب ۴ می گیریم و در صدا و سیما هفته ای۱۶ ساعت زبان عربی تدریس میشود، زبان ملی کشور هم به این روز می افتد و جوان ما شاهنامه را نمی شناسد. کردی به عنوان زبان مادری ما زنده است چون تا امروز در آغوش مردم زیسته است و همچنان می زید و مانند گونهای زاگرس هر بار که آفت می گیرد، دوباره از نو می روید.
به عنوان یک معلم در سطح آموزش عالی و متوسطه، سال های سال در خدمت جوانان بوده ام و امروز نیز با اندک داشته ای که دارم، بنیاد فرهنگی و علمی و هنری سلطانی را بنیان گذاشته ام تا در خدمت همین جوان ها قرار دهم. بنیاد سلطانی در سال های آتی نیز بدون کمک هیچ اداره و مسئولی، تنها با کمک همین دوستان همراه، برنامه های بزرگداشت دیگری را برگزار خواهد کرد.
امروز به عنوان نمونه از یکی از جوانان دانشمند این شهر تقدیر به عمل آمد. کسی است که در این مملکت می درخشد اما تا کنون دانشگاه رازی و یا دانشگاه و رسانه دیگری درباره پایان نامه بسیار ارزشمند او کار خاصی انجام نداده است. در حالیکه سال هاست درباره چهره های تکراری و مطالب کسانی صحبت می کنیم که قیاس آن ها با کسانی مانند رشید یاسمی و یداله بهزاد، مانند قیاس شمع با آفتاب است. تا کی می خواهیم این راه را ادامه دهیم. فرهنگ ما را به بیراهه برده اند و آن را آشفته کرده اند. ما با فرهنگ زنده ایم. اقتصاد، توسعه، عمران و آبادی بر فرهنگ بنا می شود. اگر فرهنگ و هنر نباشد، هیچکدام از این مسائل مهم نمی تواند در این شهر نضج پیدا کند.
من به عنوان یک کرمانشاهی هنگامی که در همدان، سنندج، تبریز و ارومیه آن همه همراهی، همدلی، توسعه، عمران و رونق گردشگری و بومگردی را می بینم، شرمنده می شوم. نمی خواهم کرمانشاه را با شهرهای اروپایی مقایسه کنم اما چرا فرهنگ ما باید چنین باشد. چرا در هیچ کدام از مراکز شهرمان، یک اتاق پژوهش کارشناسانه نداریم.
در ادامه سخنانم، یاد می کنم از پرتو کرمانشاهی که استاد، عزیز و راهنمای همه ما بود. استاد شفیعی کدکنی می فرماید مسئله هنر و شعر، هیچ ارتباطی به مسئله تحصیلات آکادمیک ندارد. دانشگاه پرتو کرمانشاهی مانند ماکسیم گورکی، کوچه، خیابان، بازار و مردم بود. شعر پرتو کرمانشاهی جامعه شناسی، مردم شناسی، انسان شناسی و تاریخ و حرف دل مردم بود.
شاعرانی که در این مراسم شعر خواندند، همه شاعران بی واسطه اند. اگر شخصیتی را در این مملکت می بینید که چهره ملی و جهانی است، در واقع وی یک شاعر و هنرمند با واسطه است، به این معنی که تربیون و شب شعر در اختیار اوست. در حالیکه چهل سال است که در شهر کرمانشاه شب شعری با حضور پرشمار و انبوه اهل ذوق برگزار نشده است. اما برای آنان که خارج از جغرافیای کرمانشاه هستند، اینگونه برنامه ها، بارها برگزار می شود. همشهریانی هم که خارج از کشور هستند در قالب تورهای ادبی، هر شب در یک دانشگاه اروپایی شعرخوانی دارند. اما پرتو در طول عمرش تنها به شهرهای اصفهان و تبریز سفر کرد. سفری که تفریحی و فرهنگی بود و به شعرخوانی اختصاص نداشت.
اما با این وجود، پرتو کرمانشاهی خود به یک تریبون، صدا و سیما، شب شعر و رسانه ای بسیار فراگیر تبدیل شد. او خودش مرزها را شکست و دیگر نمی توان مانع گسترش محبوبیت او شد و یا وی را در سایه کسی قرار داد، چون پرتو در سایه نمی گنجد.
کرمانشاه سه هزار سال فرهنگ و مدنیت دارد اما آیا اوصاف این شهر با سه هزار سال مدنیت آن، تطبیق دارد. دردهای این سرزمین را تنها با همدلی و همراهی می توان مدوا کرد و با خط جدا کردن ها و از مسیر دیگری رفتن و تنها حرف خود را پذیرفتن، نمی توان برای این شهر و دیار، کاری کرد. امیدوارم که پرتو کرمانشاهی باعث ایجاد این همدلی و همراهی در میان کرمانشاهیان شود.
در باورهای مردم منطقه اصطلاحی با عنوان چهل تن داریم که یک تن در چهل تن و چهل تن در یک تن است. هنگامی که از پرتو سخن می گوییم در واقع از علامه رشید یاسمی، یداله بهزاد، کیوان سمیعی، سید زاده هاشمی و استادان بزرگ دیگر سخن می گوییم.
یکی از اموری که بنیاد علمی و فرهنگی سلطانی برعهده خواهد گرفت، تولیت کتابخانه استاد کیوان سمیعی به عنوان اولین کتابخانه اهدایی به دانشگاه رازی است که مورد استفاده دانشجویان و استادان دانشگاه است.
پروژه دیگر بنیاد سلطانی، تدوین تاریخ اجتماعی کرمانشاه است. دیگر دوران خواندن بیوگرافی ها گذشته و امروز نام هر کسی را در اینترنت جستجو کنی، تمام شرح احوال آن در دسترس است. امروز جوانان از ما پرسش های بسیاری دارند و و در پی آن هستیم که با کمک پروژه بزرگ تاریخ اجتماعی کرمانشاه، جوابگوی این پرسش ها باشیم.
برنامه در دست اقدام دیگر بنیاد سلطانی، برپایی خانه مشروطه کرمانشاه است. اداره میراث فرهنگی در شرح سرای فیض مهدوی نوشته است به تایید محمدعلی سلطانی و بر اساس اسناد، اینجا خانه مشروطه است. با کمک بنیاد سلطانی و علاقه مندان، این خانه را به عنوان یک مرکز آرشیو اسنادی و تصویری غنی، تجهیز و راه اندازی می کنیم و در اختیار فرهنگ دوستان قرار دهیم. و این خانه مشروطه افتخاری برای کرمانشاهیان خواهد بود.
نظر شما