خبرگزاری کرپرس _ در تعطیلات نوروزی، دیدارهای واجب با رعایت شیوهنامه و برنامهریزی لازم، ما را به سرای مهر و دانش استاد بقیه السلف جناب آقای دکتر محمدعلی سلطانی رسانید. مانند همیشه سخن از حوزههای مختلف فرهنگ، تاریخ، ادبیات، هنر و ... به میان آمد و در انبوه کتاب و مجلات و روزنامه که به سبب جابهجایی به مکان جدید دسته و بسته شده و اطاق کار بیشتر فضای خانه را فرا گرفته بود، در اوراق و مجلات و کتابهای انباشته تازه رسیده، ترجمه کردی کتاب ایل بارزان را دیدم و به عادت همیشگی با اجازه برداشتم و با خود آورده به خانه بازگشتم.
طرح کتاب اصلی در سال ۱۳۸۱ از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد و تصویب شد و استاد در کنار تدریس و تحقیق و سایر امور محوله به انجام آن همت گماشت. کاری سترگ که از عهده کمتر کسی ساخته بود، زیرا اسناد در مراکز مختلف پراکنده بود و ... . استاد در آغاز رسالهای در اوضاع سیاسی، اجتماعی، تاریخی ایل بارزان با تحقیقات آرشیوی و کتابخانهای انجام دادند و سپس سلسله یادداشتهای شادروان دکتر اسماعیل اردلان را که با عنوان «اسرار بارزان» در روزنامه کوهستان، قریب شصت سال پیش از آن تاریخ منتشر شده بود، تنقیح و رساله دوم در کتاب قرار داد. صفحات آغازین کتاب به روی جلد داخلی، شناسنامه و فهرست کلی اختصاص داده شد، از صفحه ۱ ـ ۵۲ رساله اول (اوضاع تاریخی سیاسی ...) / رساله دوم (اسرار بارزان) از صفحه ۵۵ ـ ۱۰۸
کلاسهبندی و عناوین موضوعی تعداد چهارصد و شصت و شش مورد سند به ترتیب تاریخ صدور که از آرشیوهای مرکز اسناد کتابخانه ملی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد ریاست جمهوری، مرکز اسناد تاریخ معاصر ایران، مرکز اسناد وزارت خارجه تهیه گردیده، بازخوانی و در صفحات ۱۵5 ـ ۵۸۵ درج شده است. از صفحه ۵۸9 آلبوم عکسهای تاریخی بارزانیها و رهبران آنها از شیخ عبدالسلام تا شیخ احمد و عزیمت وحضور بارزانیها به رهبری ملامصطفی در شوروی و بازگشت به بغداد و دیدار ملا مصطفی بارزانی با جمال عبدالناصر در مصر و ملاقات بزرگان کرد از ایلات و شیوخ طریقت و .... با وی تا صفحه ۶۱۰، و از صفحه ۶۱3 نمونههای منتخب از اورژینال اسناد همراه با نمودار شجره سران بارزانی و نقشه منطقه بارزان تا صفحه ۶۲۵، و از صفحه ۶۲9 بخش معرفی رجال کتاب است تا صفحه ۶۴۵، و سرانجام از صفحه ۶۴9 نمایه کتاب، اعلام، اماکن، احزاب، دودمانها، جراید ... تا صفحه ۶۷۷ است که صفحات کتاب پایان میپذیرد. یک کتاب تمامعیار علمی و پژوهشی که استاد با زحمت و صرف عمر و با دقت و وسواس ویژه خود در طی چند سال کار بیوقفه با تألیف و تحقیق و تنظیم و بازخوانی تخصصی اسناد به تهیه آن همت گماشته و از زمان انتشار یکی از مراجع مهم برای استادان و پژوهشگران و دانشجویان و ... بوده است.
در بازگشت به خانه، با تورق کتاب، ترجمه کردی آن را منطبق با نسخه فارسی ندیدم! بناچار آن را با نسخه فارسی که معرفی محتوایی آن از نظر خوانندگان گذشت، برآورد کردم و متأسفانه با یک ویرانگری فرهنگی مواجه شدم. از این رو خود را مکلف به نوشتن این نقد و نظر ـ که در واقع نوعی گزارش فرهنگی است تا نقد ـ دانستم. زیرا نقادیِ یک تخریب با نام ترجمه، باید از گونهای دیگر میبود. بگذریم.
در پایان و نتیجه گزارش حاضر، سیما و ساختار ترجمه کردی کتاب را مینمایانم تا فاصله آبادانی و ویرانی هر چند اندک و کوتاه برای خوانندگان آشکار شود.
از زمان تشکیل دولت عراق فدرال و تعیین محدودهای به نام اقلیم کردستان، تلاش برای تولید و تهیه فرآوردههای فرهنگی در ابعاد مختلف پاگرفت و اقدامات گستردهای در این زمینه صورت داده شد. در این میان، دو کشور از چهار جغرافیایی که کردها در آن زندگی میکنند، یعنی ایران و عراق، پیش از شکلگیری اقلیم کردستان، بیشترین سهم و داشتهها را در حوزه فرهنگ و تاریخ و ادب کرد و کردستان داشتهاند، با این تفاوت که در ایران تشکیلات و مرکزی با هدف تهیه و تولید آثار فرهنگی وجود نداشت، اما در عراق «کوری زانیاری» یا انجمن دانشمندان و دانایی کردستان، سالها با برنامهریزی تمام عمل میکرد و تولیدات فرهنگی و ادبی و ... آن را باید پایههای اصلی کارهای بعدی در این دایره به شمار آورد. در سوریه و ترکیه هم که به سبب سختگیری بعد از آتاترک و دولت بعث خبر قابل ذکری نبود. به هر حال روند شکلگیری سیمای فرهنگ کرد و کردستان نیازمند بررسی کامل و کافی همهجانبهای است تا کیفیت ساختاری آن آشکار شود. البته کارهای ارزشمند و بیارزش فراوانی هم در حوزه فرهنگی پس از تشکیل حکومت اقلیم درباره کرد و کردستان انجام گرفته که دراین مورد هم تا کنون بررسی شناختهشدهای به طور مستقل که سره از ناسره باز شناساند، ارائه نشده است. یکی از رشتههای بسیار مهم که پنجرههای تعامل فکری و فرهنگی ملتها شناخته میشود، ترجمه است. کردها در زمینه ترجمه از زبانهای فارسی به کردی و عربی به کردی، انگلیسی به کردی ... و گاه بالعکس، کارنامه درخشانی دارند. مخصوصاً درایران ترجمه از زبانهای اروپایی به زبان فارسی، با حضور فعال و برجسته دو چهره تابناک کرد، محمد قاضی و ابراهیم یونسی مواجه است. از حیطه این ارجها و ارزشها که بگذریم، همانند هر پهنه دیگر از دانش و هنر، انبوهسازی که یکی از آسیبهای بزرگ حوزه فرهنگ است، دامان ترجمه، نویسندگی، هنر و ... کردستان را همچون آفت و موریانهای ناخوانده گرفت. امروز در کردستان تعداد نویسندگان از کتابخوانان و جمعیت ترانه و آواز خوانان از شنوندگان و رقصندگان بیشتر است، که هرکدام از این موضوعات بررسی ویژه خود را دارد و ورود به آنها ما را از اصل سخن دور میسازد. در کردستان مترجمان مطالب داستانی، تاریخی، هنری و ... شناختهشدهاند، و هرگونه ذکر اسامی شاید موجب قیاس یا تبلیغ باشد که هدف این نوشته نیست. ترجمه فرهنگ تخصصی نیز که حکایتی است و بیشتر از آنکه تابع تسلط و تجربه فن ترجمه باشد، پیرو فرمول ویژه خود است و پیچ و خمهای خود را دارد. در جامعه اهل قلم نیز اکثر قریب به اتفاق ترجمههای پذیرفتهشده، فاقد ویراستار و یاریگران هستند.
باری، یکی از ناسرهترین شیوههای ترجمه آن است که مترجم متن برگردان خود را در اختیار ویراستار یا ویراستارانی قرار میدهد تا کژیهای وی را درستی و راستی بخشند، و آن را قابل انتشار نمایند! این حرکت نمایانگر آن است که مدعی ترجمه از اصل اهلیتی برای این کار نداشته است و آنچه که به دست خواستار میرسد، متنی کردی از زبان اصلی نیست، کتاب دیگری است، و بیشتر شبه کتاب است. اگر ما برای زبان مادری خود ارزش قائل باشیم و نیز از زبان رسمی کشوری که در آن زندگی میکنیم، آگاه باشیم، حداقل به عنوان مدعی حوزه ترجمه باید بدانیم که اساس ترجمه زبان نیست. زبان به کلمات محدودی اطلاق میشود که برای رفع امورات روزمره از یک فرد ساده روستایی تا بالاترین مقام علمی دانشگاهی به طور یکسان از آن بهرهمند هستند و در انتقال مفاهیم استفاده میکنند.
بنیان ترجمه را ادبیات هر زبانی تشکیل میدهد و مهمتر از این، باید دانست زبان کردی نیز مانند سایر زبانهای دنیا دارای ادبیات است و مترجم باید ادبیات زبان مبدأ و مقصد را بداند. مترجمان شاخص علاوه بر ادبیات و ظرافتهای ادبی، در حوزه ترجمه متون تخصصی خود آگاهی و تسلط دارند و ... آویختن به موقعیت ویراستاران در حوزه ترجمه و حاصل زحمات آنها را به نام خود قلم زدن نوع دیگر از رهاوردهای انبوهسازی و نشاندهنده بیخبری از جهان ترجمه است. اگر ملاک در ترجمه، صرفِ زبان باشد، امروز تمام هموطنان عربزبان ما در خوزستان باید مترجم کتاب از زبان عربی به فارسی و بالعکس باشند، یا در آذربایجان برای ترجمه کتاب فارسی به ترکی و بالعکس و به همین ترتیب. اما چنین نیست. چه خوب است که هر کس در زمینهای که کار کرده و سابقه دارد، گام بردارد، آن هم با سپری کردن نیمقرن از زندگی که مترجم!؟ کتاب ایل بارزان به کردی، پشت سر نهاده و از خداوند عمر گرفته است؛ مترجمی!؟ که با کمک دو ویراستار زبده حتی اولین کلمه از عنوان کتاب را به سبب عدم آشنایی با اصطلاحات اجتماعی، به غلط و اشتباه ترجمه کرده است؛ خشت اولی که تا ثریا دیوار را کج خواهد ساخت.
ورود به متن کتاب بحث را به درازا میکشاند. در اینجا با ارائه مشخصات روی جلد به نظر و نگاهی بر سیمای نتراشیده و اسیدپاشیده کتاب ایل بارزان به کردی، مشت نمونه خروار را مینمایم تا شاید در آینده این کاغذ و وقت و زمان طلایی تلف نشود. اشاره به این نکته ضروری است که ترجمه توجیهپذیر نیست و مسئولیت آنچه به صورت کتاب ترجمه میشود، به عهده کسی است که نام آن به عنوان مترجم بر روی جلد کتاب نوشته میشود.
- روی جلد کتاب ترجمه ایل بارزان به کردی:
بارودوخی سیاسی، کومهلایهتی و میژوویی عهشیرهی بارزان
لیکولینهوه و نووسین: محهممهد عهلی سولتانی
وهرگیران: کامبیز ئیبراهیمزاده (زهردهشت موکریانی)
پرسشهایی که از مترجم با توجه به روی جلد متن فارسی کتاب پیش میآید، این است که آیا این عبارت بیانگر محتوای کتاب است؟ آیا با حذف شناسه رساله (اسرار بارزان ـ دکتر اسماعیل اردلان) و نام (سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران)، دو مطلب عمده کتاب نادیده گرفته نمیشود؟ بهدرستی اگر مترجم چنین چیزی را میدانست، هیچگاه این نقصان را بر کتاب وارد نمیکرد.
- برگردان واژه ایل که از قرن هفتم در گستره قلمرو مغولان تداول یافت، به کلمه عشیرهی عربی در ترجمه به کردی؟! بر روی جلد کتاب.
عشیره، کردی نیست و بازمانده سلطه اعراب است. اگر مترجم!؟ از تاریخ آگاهی اندکی میداشت، بدین برگردان مضحک دست نمیزد. این عدم توجه، شاهد واضح بر ناآگاهی وی از ادبیات و ساختار اجتماعی در محتوای کتاب هم هست، زیرا واژه ایل در کردی هم همان ایل است و درواقع واژه ترکی خودمانیشده محسوب میشود. این هم از بیخبری از ادبیات. و در مورد ساختار اجتماعی واژه عشیره به جای ایل، تنزل عنوان فراگیر کنفدراسیون و اتحادیه در سازمان سیاسی سنتی ایل به یک رشته زیر مجموعه است، نیز نشانگر عدم شناخت مترجم از ساختار اجتماعی در نظام سیاسی سنتی در متن کتاب.
در مورد تصویر روی جلد.
اگر کسی دیدگاه علمی فرهنگی داشته باشد، میداند که روی جلد یک کتابی که حاوی سند و تحقیقات تاریخی و اجتماعی است، با اعلان سینمایی فرق دارد. روی جلد کتابی چنین، باید مختصر و مفید و بازگوینده محتوای آن باشد. حالا که با برگردان ناقص و ناتمام متن فارسی روی جلد بیشترین بخش کتاب را به هر ترتیب از قلم انداختهاید و به تصویرسازی شخصیتها روی آوردهاید، تصویر شخصیتهایی که در اسناد و رسالات کتاب به کرات از آنها یاد شده است، مقبول، اما درج سیمای دو شخصیت سیاسی حاضر، یعنی؛ نچیروان بارزانی و مسرور بارزانی که هیچ نام و نشانی در اسناد و مدارک و تحقیقات کتاب ندارند و طبق متن و تاریخ آخرین سند مندرج در کتاب که ۲۱/۹/۱۳۵۶ شمسی میباشد، در این تاریخ این دو شخصیت نوجوانانی در حال تحصیل بوده و هنوز به جهان سیاست ورود نکرده بودهاند، بر جلد کتاب چه وجهی دارد؟ آقای مترجم! جلد کتاب و جایگاه قلم و پژوهش حاصل عمر و رنج دود چراغ خوردگان، اتاق کار یا پیشانی مینیبوس شما نیست که هر طور خواستید آن را تزئین کنید. این کتابها متعلق به تاریخ و تمدن یک ملت است، آبروی قلم است، سند آزادگی و قناعت است، هر تورق و ترجمه و تألیف و تزئین آن اهلیت میخواهد و هر رفتار خودخواسته و غیر مرتبط در سیما و سطر آن، اهانت به شعور تاریخی و تحقیقی جامعه است.
پشت جلد کتاب هم که به جای درج مشخصات کتاب به انگلیسی که یاریگر ورود آن در فهرست نویسی کتابخانههای جهانی است، به ویترین تصویر فیگور دانایی و روشنفکری! مترجم و آثار منتشره و در دست چاپ! او اختصاص داده شده است. البته این حرکت همان «تار عنکبوت سعدی است که سد عصمت دوستان شده».
به محض باز کردن کتاب و عبور از روی جلد ناقص و ناتمام میانی که همان روی جلد کذایی ترجمه کردی است، با حذف نام و نشان رساله شادروان دکتر اسماعیل اردلان (اسرار بارزان) و حذف عنوان (سازمان اسناد و کتابخانه ملی ...) روبهرو میشویم، که با این حذفیات بیشترین بخش محتوای کتاب از قلم انداخته شده و پنهان مانده است. در صفحه ۴ شناسنامه و در صفحه ۵ و ۶ به جای ترجمه فهرست مطالب که در متن فارسی آمده، مترجم!؟ فهرستی خودساخته درج کرده که با وجود فهرست آغاز کتاب اصلی و نیز شیوه تنظیم، نیازی به آن نبوده و خلاف امانتداری در ترجمه محسوب میشود.
در آغاز کتاب هم چنانکه مرسوم است، هیچ نشانهای از مجوز سازمان اسناد ایران یا مرقومهای از محقق و مؤلف کتاب دیده نمیشود؛ مؤلفی که با قبول طرح فراهمآوری اسناد پراکنده از مراکز مختلف، بازخوانی، کلاسهبندی، خلاصهنویسی اسناد، تدوین و تنظیم و تألیف رسالهای موجز و محققانه درباره بارزانیها و پیوندهای تاریخی آنها با تلاش چندساله کار طاقتفرسای آن را به انجام رسانیده است.
از صفحه ۷ ـ ۳۲ با عنوان «پیشهکی وهرگیر» کامبیز ئیبراهیمزاده (زهردهشت موکریانی)!؟ یعنی مقدمه مترجم کامبیز ابراهیمزاده ...، مقدمهای سطحی، ابتدایی غیر پژوهشی که درسراسر آن یک منبع و مأخذ ذکر نشده و به صورت داستان و نقل به تاریخ معاصر موضوع کتاب پرداخته است و از ماهیت و اهمیت محتوای کتاب، علت و ارزش ضرورت ترجمه کتاب، که لازمه مقدمه اینگونه اقدامات فرهنگی است، توضیح و اشارهای روشن دیده نمیشود و در پایان مقدمه نیز مترجم به مدیحه و حدیث نفس و نسبت ارادت و قرابت به بزرگان موضوع و مطرح در کتاب پرداخته، گویی در قرن ششم هجری یا عصر ناصری زندگی میکنیم تا با مدح ممدوح و ... فرهنگپروری او، جایگاهش را به ممالک همجوار بشناسانیم! سرانی که امروز چهرههای جهانی هستند و چندین فرستنده رادیویی و تلویزیونی فراگیر در حوزه حکومتشان فعال است. همین چند روز پیش نبود که رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیزه در برابر چشم جهانیان میهمانی از آنها را استقبال کرد؟ امروز مداحیهای قرون وسطایی از عوامل اصلی تنزل مقام قلم و ایجاد نفرت اجتماعی برای شخصیتهاست. سیاست کار خود را میکند و فرهنگ کار خود را دارد و اگر کسی که حتی فیگور فرهنگ را میگیرد، این نکته را نداند، پس وای به روزگار ما!
در صفحه ۳۳، یادداشت سازمان اسناد و کتابخانه ملی با تیتر سیاه و فونت متفاوت با عنوان «پیشهکی نووسهر»! یعنی مقدمه نویسنده!؟ ترجمه و درج شده و در پایان یادداشت در صفحه ۳۴
آمده است: «ریکخراوهی بهلگه، سهنهد و کتیبخانه نیشتمانی ئیران» که برگردان «سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران» است، و معلوم نیست «بهلگه، سهنهد»، که در کردی مترادف هستند و واژگان مفرد می باشند، کدام یک جایگزین اسم جمع اسناد است؟ و آیا «ریکخراوهی به لگه، سهنهد و کتیبخانه نیشتمانی ئیران» چه نسبتی با «نووسهر» آمده در عنوان یادداشت دارد؟ نام شخص حقیقی است، یا یک سازمان علمی فرهنگی ...؟
در صفحه ۳۵، مجدداً متن رساله اول کتاب که در (فهرست مطالب) متن فارسی با عنوان؛ (مقدمه ـ اوضاع تاریخی، سیاسی، اجتماعی ایل بارزان) درج شده است، با تغییر و تخطی از متن فهرست فارسی، با عنوان «پیشهکی ماموستا محهمهد عهلی سولتانی»!؟ آمده است، و مشخص نیست این تیتر ابداعی و خودنوشت مترجم!؟ بلافاصله پس از یادداشت اشتباهی «پیشهکی نووسهر» در صفحه ۳۴ چه تنظیم و ترجمهای است و آیا نووسهر و محهممهد عهلی سولتانی، دو فرد مستقل و مجزا هستند؟ که در یک کتاب دو مطلب جداگانه ارائه کردهاند؟. تیترها و سرصفحههای خودساختهای که در متن کتاب نبوده و از سوی مترجم؟! ابداع و اضافه شدهاند و ابتدا تا انتهای کتاب را در بر گرفته، در حالی که متن و محتوای کتاب نزد مترجم امانت است و هر گونه اعمال نظر، نیت و خواسته شخصی در ترجمه آن خلاف عقل و منطق و اخلاق و انصاف فرهنگی است و بدون تعارف، به گونهای تخریب محسوب میشود و خدمت نیست. حذف و اضافه در آلبوم کتاب نیز از موارد خطا و خلاف مترجم است که در واقع کتاب نتیجه سالها تلاش مؤلف و محقق را ملک طلق خود پنداشته و به گونهای به اشغالگری فرهنگی دست زده است.
ویرانی دیگر؛ نمونههای گزیده اورژینال اسناد، نقشه، نمودار شجره و ... که در متن فارسی آمده، کلاً در ترجمه کردی!؟ حذف شده است.
در نسخه فارسی کتاب، «فهرست اعلام» وجود دارد و میبایست اعلام بر اساس صفحات ترجمه !؟ و نمونه کردی تنظیم میشد، که متأسفانه پختهخواری و آسانگیری و باری به هر جهت و ... موجب حذف این بخش هم شده است. این نگرش کلی به روی جلد، مقدمه و مواردی بود که در نگاه اول توجه هر خوانندهای را در مقایسه با نسخه فارسی کتاب و تخریبهای آشکار ترجمه کردی به خود جلب میکند و سپاس خداوند را که نسخه فارسی کتاب ایل بارزان در دسترس است.
مشخصات کتاب:
ایل بارزان
اوضاع سیاسی، اجتماعی، تاریخی
ایل بارزان / چاپ دوم / پژوهش و نگارش؛ محمدعلی سلطانی / به انضمام اسرار بارزان ـ دکتر اسماعیل اردلان ـ ۱۳۲۵ شمسی / سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران / تهران ۱۳۸۴
*کارشناس ارشد ایرانشناسی از دانشگاه تهران، نویسنده و پژوهشگر
نظر شما