به گزارش خبرگزاری کردپرس، سارایی در شعر «شاکه» میسراید:
شهکهت هاتیته ده خوالین دۊرێ
تهکهو دایه ده ساێ چهرداخ نۊرێ
دهمئهڵپێچانه ده ههۊرات شێعرت
نیهزانێ قهێر ت مهر خانمهسۊرێ
ترجمه:
خسته و کوفته از نمکستانِ دوردستی آمدهای و در سایهسار سیاهچادری غریبنواز، خستگی در میکنی. مدعیان کژطبع، تحمل بوی خوش ریاحین و «بهارات» شعر تو را ندارند؛ تنها «خانمنصور» است که قدر تو را میداند.
توضیح:
این شعر استاد ظاهر سارایی اشارتی دارد به «شاکه» شاعر بزرگ و بدیههگوی و همسرای خانمنصور. گویند شاکه از اهالی «بولی» شهرستان چوار استان ایلام بوده که چونان فروشندهای دورهگرد به نمکفروشی اشتغال داشته. زمانی که گذرش به سیاهچادر خانمنصور در «ایوان» میافتد، پذیرفته و مقبول و محبوب خانمنصور میشود؛ چرا که او بهدنبال شاعری میگشته که ندیم و همسرایش باشد. گویا برخی از دیگر شاعران و نزدیکان خانمنصور او را حقیر میپنداشتهاند و برای هنرش ارزشی قائل نبودهاند.
معنای بعضی واژگان:
خوالین: معدن نمک، جایی که از آنجا نمک استخراج میکنند./ چهرداخ: سایبان، کنایه از سیاهچادر. / ههۊرات: ادویهی خوشبو. / قهێر: قدر و ارزش.
نظر شما