در معرفی  « هیچ » / سید مرتضی معراجی

سرویس کرمانشاه _ « هیچ » دفتر شعری است از «محمد رضا کلهر» که در بهار 1403 توسط انتشارات اسفار چاپ و منتشر شده است.

به گزارش کردپرس؛ اینکه هیچ چیست؟ شاعرش در زیرعنوان می نویسد: « کوتاه سروده هایی از روزمرگی های طولانی » اگرچه خود این معرفی را می توان تعریفی شاعرانه به حساب آورد ولی توضیحی شاعرانه تر را در صفحه هفتم کتاب می یابیم که در ذیل «هیچ»  می خوانیم: 

تا اولین باران پاییزی
حتا یادم نبود
چیزی چون چتر هم در این دنیا هست
هرچند همیشه هم
یادم می رود
و در جایی جایش می گذارم

در معرفی  « هیچ » / سید مرتضی معراجی
محمدرضا کلهر 

شاید خوب است از همینجا شروع کنیم تا به هیچ برسیم. دفتر«هیچ » مجموعه ای از «یادم نبود» هاست  که انگار در یک رگبار چتر بر سر ذهن شاعر می گشاید و بعد از رگبار بسته می شود و به گوشه ای از کاغذ می افتد.

خود « هیچ » که مفهوم عدم و تهی بودن و کشف اینکه چیزی وجود ندارد ما را به فکر فرو می برد که چرا باید عنوان یک مجموعه شعر باشد. نامی که خود به خود می تواند رد محتویات کتاب باشد و در عین حال دم دستی و وسوسه انگیز برای هر شاعر جوانی که تازه پا در عرصه ادبیات گذاشته، اما مگر محمد رضا کلهر ـ فارغ از جان جوانش ـ تازه پا در این جهان و راه ادبیات گذاشته است؟ 

در معرفی  « هیچ » / سید مرتضی معراجی

سیدمرتضی معراجی

تا آنجا که یادم می آید او از همان سالهای نوجوانی تا اکنون که بیش از نیم قرن از عمر نازنینش می گذرد و میانسالی را پشت سر می گذارد همواره چشم و ذهن و دستش در کار خواندن و نوشتن و نقد و خلق ادبی بوده است. کلهر یک خواننده و نویسنده حرفه ای داستان است که هم می خواند و نقد می کند، هم می نویسد و خلق می کند؛ از طرفی دیگر یک مترجم با تجربه است که با شعر و داستانها و ادبیات آن سوی مرز هم بی واسطه آشناست و هم دیگران را با ترجمه هایش در تجربه هایش شریک می کند و در کنار اینها سالهاست که در حال و هوای شاعرانه نفس می کشد؛ شعر می خواند و شعر می نویسد. پس «هیچ» بودن دفترش باید از جایی دیگر جز وسوسه های جوانی آب بخورد.

دفتر شعر «هیچ » را که ورق می زنیم بیش از هر چیز کوتاه بودن شعرها نظرمان را جلب می کند، آنقدر کوتاه که سه قطعه شعر در هر صفحه گنجانده شده است. یعنی نزدیک به سیصد شعر کوتاه در این کتاب از سروده های شاعر به چاپ رسیده است؛ همه سروده ها ظاهری سه لختی دارد یعنی در سه سطر یا سه مصراع سروده شده اند.

کوتاه بودن اشعار ذهن خواننده ی آشنا به شعر فارسی را به سوی کوتاه سروده هایی چون دوبیتی و رباعی می برد و سپس سه سطری بودن آنها، ما را نخست به یاد «خسروانی» ها و اشعار قبل از اسلام می اندازد که از معاصرین، زنده یاد مهدی اخوان ثالث (م.امید) به باز آفرینی آنها با عنوان «نوخسروانی» همت گماشت و چندی پیش هم موجی جدید در میان اهل شعر و سرود بر انگیخت.

در کنار انواع شعر فارسی قدیم و جدیدی که یاد کردیم اهل ادب به یاد نوع دیگری از اشعار ترجمه ای نیز می افتد، شعر ژاپنی خاور دور با عنوان «هایکو» که اهالی شعر فارسی، پس از چاپ کتابی با همین عنوان به همت زنده یادان «احمد شاملو (ا.بامداد)» و «ع.پاشایی» به طور جدی با آن آشنا شدند.

پیش از آنکه سروده های کلهر را در یکی از دسته بندی های یاد شده جای دهیم و درباره اش صحبت کنیم، نخست اشاره می کنیم به کوتاه سرایی از هر نوع و موفقیت در این فن شریف. همانطور که اهل تجربه می دانند سروده های کوتاه حاصل یک «لحظه» شاعرانه هستند، حاصل یک «آن»، یک «حال»، یک «نگاه» و یک «گذر». ایجاز به معنای تام و تمامش در شعر کوتاه به جلوه در می آید. شاعر تمام ذوق و هنر و دانش و فن خود را باید در کوتاه ترین جملات و کلمات بگنجاند تا «لحظه»، «حال»، «آن»، «نگاه» و«گذرش» را به بهترین وجه معنایی و لفظی به خواننده برساند.

بهترین دوبیتی ها و رباعی های تاریخ ادبیات فارسی همان هایی هستند که توانسته اند بحری را در کوزه بگنجانند و معارف عالی و احساسات ژرف را در کوتاهترین بیان  چنانکه دل و جان و اندیشه خواننده را به هیجان و شگفتی وادارد، جای دهند. پس لازمه موفقیت در سرودن یک شعر کوتاه کم گویی و گزیده گویی است و استخدام کلمات به گونه ای است که در موجز ترین شکل ممکن بتوان کشف و شهود شاعرانه خود را چنان به خواننده انتقال داد که او هم با شاعر در هیجان شگفت کشف آن حال و معنی شریک شود.البته رسیدن به چنین موفقیتی، هزار نکته باریک تر زمو از جمله دانش و تجربه و جان و جنم شاعری می خواهد ( بحث در باره چگونگی به کار گیری زبان و آرایه ها و نکات ادبی جای دیگری دارد).

در مورد انواع شعر یاد شده فوق یعنی «دوبیتی»، «رباعی»، «خسروانی»، «هایکو» نیز کوتاه عرض کنم که هرچند همه آنها در ویژگی مورد اشاره بالا مشترک هستند اما هرکدام از سرچشمه ای جدا و در خاک و سرزمینی متفاوت آب خورده و رشد کرده اند و به همین خاطر علاوه برمشترکات دارای تفاوتهایی می باشند که رهروان هر یک از آن وادی ها باید بلد راه باشند تا به مقصد و مقصود برسند. مثلا به طور کلی درباره دوبیتی ها می توان گفت که این نوع سروده ها بر آمده از ادبیات عامه و غیر رسمی هستند که زیبایی آنها به رعایت همان نکاتی بستگی دارد که آنها را به زبان و عشق و حکمت عام نزدیکتر می کند و به آنها شیرینی و جذابیت آنچنانی می دهد که انگار در طبیعتی بکر و روستایی داری راه می روی و نفس می کشی.

همچنین رباعی که خود بحثی درازدامن و خارج از این مقال دارد قالبی فاخر و بر آمده از حکمت شاعرانه این سرزمین است که بار معنایی یک تاریخ تجربه و اندیشه ملتی در چهار راه جهان را بر دوش می کشد و اگر حکمتی یا عرفان و عشقی در آن گنجانده می شود همه باید در نهایت والایی و ظرافت و اندیشگی باشد و البته مباحث فنی ادبی در هردو مورد قالبهای نام برده شرح و تفصیلی دارد که بماند.

خسروانی ها چنانکه می دانیم بازیافته ای از ادبیات گذشته ما هستند که هنوز به درستی نمی توان درمورد آن سخنی گفت جز اینکه سروده هایی سه لختی یا سه سطری بوده اند و با وزن غیر عروضی احیاناً هجایی ساخته می شده اند و احتمالاً در دربارها همراه با موسیقی خوانده می شده اند؛ اما نوخسروانی هایی که به همت «اخوان» باز آفرینی شده اند و در کتاب او، تنها به عنوان یک طبع آزمایی گذرا دیده می شود که ادامه پیدا نکرده و امروزه گروهی از سرایندگان به آن اقبال داشته اند از دیدگاه کلی می تواند حاوی هر نوع اندیشه و احساسی باشد که بتوان آن را در سه لخت یا سه سطر گنجاند، البته خالی از ویژگی ها و تجارب واصول نوشته و نانوشته سرایش دوبیتی و رباعی نیز نیستند و گاهی شهرت هایکو نیز در آنها بی اثر نبوده است.

و اما هایکو چنانکه اشاره شد، با کتابی با همین عنوان و به همت «شاملو» و «پاشایی» به خانه ی عموم ما ایرانی ها آمد و بغیر از اندک پژوهشگران و اندیشورانی که دل در گرو فرهنگ و اندیشه خاوردور داشتند کسی تا آن زمان با اینگونه شعر آشنایی نداشت همانطور که هنوز با دیگر انواع سروده های آن سوی جهان آشنایی چندانی نداریم.

هایکو از همان آغاز آشنایی، مورد استقبال سرایندگان قرار گرفت و بسیاری لااقل نسبت به ظاهر کوتاه آن علاقه نشان دادند و در قالب آن طبع آزمایی کردند و در واقع شاید اولین جاذبه این نوع سرود در میان ایرانیان کوتاه بودن آن بود؛ اما هایکو جاذبه های دیگری هم داشت از جمله استعداد تفسیر به باورهای عرفانی ایرانی-اسلامی که بخش عمده ای از باورهای مردم این سرزمین را تشکیل می دهد. بحث درباره مشترکات باورهای معنوی – عرفانی ما با شرق دور، موضوع گسترده ای است که به قلم و بیان تخصصی تری نیازمند است اما تمام آنانی که به نزدیکی این دو گونه جهان بینی عقیده دارند به تفاوتهای معنی دار آن نیز اذعان می کنند؛ به همین خاطر اگر فرض کنیم که این دو درخت تناورِ بینش انسانی در ریشه ها با هم ارتباطی دارند اما در ساقه و تنه از یکدیگر جدایند هرچند گاهی نیز شاخ و برگشان درهم تنیده می شود. با این حال از آنجا که به نظر می آید پایه این هردو بینش کشف و شهود است و با دل و جان کار دارد برای ما ایرانی ها و بخصوص اهل حال و احساس جاذبه ای در حد خویشاوندی دارد با دل و جانمان آشنا به نظر می رسد. البته در اینجا تحولات فکری جهانی و گرایش همگانی به نوعی معنویت بعد از مادیگرایی های افراطی، همچنین مباحث اندیشگرانه ی معاصر و تاثیر آن در میان خودمان را نیز که در کشش شاعران معاصر فارسی به هایکو سرایی بی تاثیر نبوده را باز نمی کنیم تا از دایره کار خود بیرون نرویم.  

اما این مقدمه را گفتم تا برسم به این اصل مهم که هایکوی اصیل، بدون تردید هم ریشه و برخاسته از«ذن» و بن مایه اندیشگی آن در آن گونه نگاه و برداشت و فهم از جهان قرار دارد و آنچه غیر از این باشد هر نوع شعری می تواند باشد جز هایکو.

 وحدت وجود الهی؛ وحدت وجود طبیعت کشف اینکه چیزی وجود ندارد جزآنچه هست. 

کد خبر 2775258

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha