پروژه ترک‌ها برای مهندسی خاورمیانه/ سید محمدکاظم سجادپور

سید محمدکاظم سجادپور در یادداشتی می نویسد: پروژه ترکی مهندسی خاورمیانه متضمن ترکیبی از ژئوپلتیک، تاریخ، آرزوهای فردی رهبران، شرایط متحول منطقه‌ای و احساسات پیچیده و پرلایه است.

 کرد پرس- خاورمیانه مکان کم‌وبیش مشخصی است. خاورمیانه یا غرب آسیا مجموعه‌ای از کشورهای عرب‌زبان، ایران، ترکیه و رژیم صهیونیستی است. تقریباً ۲۵ واحد سیاسی در منطقه‌ای قرار دارند که با عنوان خاورمیانه یا غرب آسیا شناخته می‌شود. البته بخشی از خاورمیانه، در برگیرنده کشورهای عربی شمال آفریقا نیز می‌شود. این منطقه در بیش از ۱۰۰ سال گذشته، پیوسته محلی برای پروژه‌های کلان منطقه‌ای بوده که آخرین آنها پروژه ترکیه است. پروژه ترکی مهندسی خاورمیانه، با سقوط حکومت بشار اسد وارد مرحله جدید می‌شود. برگزاری اجلاس مقامات سیاسی و امنیتی ترکیه و قطر در دمشق با رهبران گروه‌هایی که به حکومت بشار اسد حکم دادند، بیش از محتوا از نظر نمادین حائز اهمیت است.

این جنبه نمادین، با برگزاری نماز در مسجد اموی دمشق توسط «ابراهیم کالین» رئیس سازمان اطلاعات ترکیه موسوم به «میت»، به اوج می‌رسد و یادآوری تسلط ترک‌ها بر دمشق بعد از یک قرنی است که از سقوط عثمانی می‌گذرد. پروژه ترکی مهندسی خاورمیانه متضمن ترکیبی از ژئوپلتیک، تاریخ، آرزوهای فردی رهبران، شرایط متحول منطقه‌ای و احساسات پیچیده و پرلایه است. پروژه ترکی مهندسی خاورمیانه را باید در چارچوب و روند دیگر پروژه‌هایی دید که سعی کرده‌اند مشکل متفاوت و دگوگونی شده‌ای به خاورمیانه بدهند. این پروژه‌های کلان برای دگرگونی و دگردیسی خاورمیانه را چگونه می‌توان ارزیابی کرد و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟ در پاسخ باید به «کثرت پروژه‌های مهندسی خاورمیانه»، «ماهیت پروژه‌ها» و «سرانجام پیامدهای پروژه‌ها» توجه کرد.

کثرت پروژه‌های تغییر در خاورمیانه را باید در تاریخ چند قرن گذشته این منطقه جستجو کرد. در این منطقه دو امپراتوری بومی یعنی عثمانی و ایران قرار داشتند و چندین امپراتوری غربی که طی حدود ۵۰۰ سال در کشمکشی دوگانه در رابطه با منطقه قرار داشتند. از یک سو، کشمکشی درونی بود که این امپراتوری‌ها برای تسلط بر این منطقه با یکدیگر به رقابت، منازعه و جنگ می‌پرداختند و از سوی دیگر رابطه آنها با امپراتوری‌های بومی بود که مخصوصاً در دو سده گذشته در وضعیت ناتراز و نامتقارنی با امپراتوری‌های غربی قرار می‌گرفتند. جنگ جهانی اول به چند امپراتوری پایان داد که در رأس آنها امپراتوری پنج قرنه عثمانی بود. فروپاشی عثمانی روند ساده‌ای نبود و زایش شرایط نوین، بسیار پردرد، پرمنازعه، پرخون و پرکنشگر بود. با فروپاشی عثمانی، مهندسی‌های بزرگ برای خاورمیانه آغاز شد. مذاکرات متعدد و قراردادهایی که بعد از جنگ جهانی اول منعقد شد، همه بر خرابه‌های عمارت امپراتوری فروپاشیده عثمانی بنا شد و البته همگی با نارضایی و خشم و سرخوردگی وارث عثمانی یعنی ترکیه روبرو شد که از یک امپراتوری پهناور که از مدیترانه تا خلیج‌فارس را در بر می‌گرفت، تبدیل به یک کشور نسبتاً عادی تقلیل یافته شد.

دهه ۲۰ سده بیستم میلادی، در فهم این سرخوردگی بسیار کلیدی است. در این دهه و دهه بعد بود که پروژه مهندسی بزرگ خاورمیانه براساس طراحی موسوم به سایکس ـ پیکو، بین وزرای خارجه فرانسه و انگلیس برای تقسیم منطقه و پروژه صهیونیسم با اعلامیه بالفور برای مهندسی فلسطین گره خورد و البته در درون هرکدام از پروژه‌ها، خرده طرح‌هایی قرار داشت که در خور اهمیت‌اند. کنفرانس ۱۹۲۱ قاهره که انگلیس برای طراحی‌های منطقه‌ای با حضور نظامیان و پژوهشگران امور خاورمیانه بریتانیا راه‌اندازی کرد، به پیدایش برخی از کشورهای عربی انجامید. نقش خانم «گرترودبل» شرق‌شناس مشهور بریتانیایی در تأسیس نظام پادشاهی در اردن و عراق، بازتاب این مهندسی منطقه‌ای است.

این مهندسی‌های منطقه‌ای ادامه یافت و جالب است که هم از درون دنیای عرب و هم از برون دنیای عرب، پروژه‌های تغییر و مهندسی خاورمیانه، مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم رو به افزایش گذاشت. پروژه کلان ناسیونالیسم عربی از درون و پروژه «دموکراسی‌سازی» و «کمونیست‌سازی» از بیرون، نمونه‌هایی از این طرح‌های کلان هستند که توان و ظرفیت خاورمیانه را گرفته و برای دهه‌ها به خود مشغول کرده‌ است. دوران بعد از جنگ جهانی دوم، کشمکش و کنش و واکنش بین پروژه‌های بین‌المللی و پروژه‌های درونی تغییر بخشی به خاورمیانه پرحادثه و پررخداد است. جنگ بین دولت‌ها و جنگ‌های داخلی، همگی بر ایده مهندسی شرایط استوار بودند.

اما آنچه کثرت طرح‌ها را بیشتر روشن می‌کند، پایان جنگ سرد و دگرگونی ساختاری در جهان قدرت است که خاورمیانه را مشحون از حوادث دردناک و در عین حال ایده‌پردازی‌ها و خیال‌پردازی‌ها می‌کند. در رأس این رویاگرائی‌ها برای تغییر خاورمیانه، ایالات متحده مخصوصاً در دوران بوش دوم قرار دارد. رژیم صهیونیستی نیز ایده تغییر خاورمیانه را با هماهنگی آمریکا دنبال کرده که تجلی نهایی آنها توافق ابراهیم در سال ۲۰۲۲ می‌باشد.

در ورای همه طرح‌ها، بی‌تردید امیال و آرزوهای ژئوپلتیک بر منطقه تسلط یافت. کنشگران مختلف، فکر می‌کنند که می‌توانند با عنوان شکل دادن به خاورمیانه متفاوتی چه از درون و چه از روابط خاورمیانه با بیرون، نقشی ایفا کنند، رقبا را حذف کامل کنند و انحصارگرایانه این جغرافیا را در اختیار بگیرند. روایت‌پردازی برای تحقق خیال‌پردازی، رنگارنگ و متنوع است.

اما آنچه این پروژه‌های کلان در نظر نمی‌گیرند، این است که خاورمیانه و مردم آن، خود کنشگرند و صرفاً بازیچه‌ای در دست مهندسان استراتژی‌گرا نیستند. واکنش خاورمیانه به همه پروژه‌ها، موضوعی جدی و در خور است. مقاومت در مقابل پروژه‌های کلان مهندسی، پدیده‌ای پایدار، ریشه‌دار و جا افتاده در منطقه است. در عین حال باید گفت که هرکدام از پروژه‌های کلان منطقه‌ای، اثرات خاص خود را بر منطقه گذاشته و زخم‌های کهنه شده‌ای بر پیکر خاورمیانه مشاهده می‌شود که همگی ناشی از این پروژه‌های خیال‌ بنیاد می‌باشد. پروژه‌های غربی و صهیونیستی، روح و روان خاورمیانه را عمیقاً متأثر کرده است.

تحولات بعد از ۷ اکتبر، ویرانگری این پروژه‌ها را به نمایش می‌گذارد. پروژه ترکی بازگشت به عصر عثمانی، علیرغم روایت‌سازی‌های رنگارنگ و آماده‌سازی‌های هماهنگ با قدرت‌های فرامنطقه‌ای و البته فرصت‌طلبی از لحظات پرفشار در منطقه و بهره‌برداری از کاستی‌های جدی دموکراتیک، نمی‌تواند خاورمیانه جدیدی را مهندسی کند. در یک کلام شاید رسیدن به این استنباط به واقعیت نزدیک باشد که جوامع انسانی و ازجمله خاورمیانه، مهندسی پذیر نیستند و نهایتاً مردم مهندسان زندگی خود هستند.

منبع: دیپلماسی ایرانی 

کد خبر 2779136

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha