روی سخن اول با خودمان است؛ ما رسانه ای ها که از کنار آلونک های بسیاری شبیه آلونک آسیه می گذریم؛ پس از آن مسئولینی که این روزها دست به قلم شده اند برای زدن حکم برکناری و آنها که وقتی حکم رفع تصرف صادر می کنند از نهاد مربوطه نمی پرسند: «فکری به حال داده آسیه» شده است؟
چگونه رویمان می شود امروز که او دیگر در میان مان نیست و آبروی همه مان رفته است؛ حرف بزنیم و دنبال مقصر بگردیم. هم ما مقصر نیستیم؟ هنوز اوج بازی سیاسی با مرگ این پیر زن کپر نشین از راه نرسیده است، همین روزهاست که برخی سیاسیون وارد میدان بشوند و نطق های آتشین شان آه از نهادمان بر آرد، اما کیست که پاسخ دهد، اینها دیر نیست؟
آسیه خانم جان داد و پرونده هم بالاخره به یک نتیجه ای خواهد رسید، اما تکیلف بقیه آسیه خانم ها چه می شود. حاشیه نشینی پدیده ای است که کلانشهرها را در برگرفته است، کرمانشاه و سنندج در این حوزه پیشتازند.
همین چند روز قبل گزارش رسانه ملی از زباله های نایسر آزارمان داد. البته عده ای آزارشان این بود که اساسا چرا پرداخته شده است به این مساله.
سرپوش گذاشته اید آقایان بر درد فرودستان، لطفا سرپوش ها را بردارید تا دیر نشده است. لطفا با «داده آسیه» و آلونکش مهربان باشید، نمی دانیم این تئوری که می گوید این داستان، پشت پرده ای دارد به نام زمین خواری و ... چقدر درست است، اما باور کنید آسیه خانم و مردم فرودست ما قدرت زمین خواری ندارند. اشتباه گرفته اید، رگ غیرتان باید برای کسان دیگری باد می کرد. شماها باید این دادها را سر آنها می زدید که پول ماشین شان تمام حاشیه شهر را می ارزد البته اگر جرات دارید.
نظر شما