عکاسی و عکس به مثابه‌ی بازنمایی جامعه/ اردلان جهانگیری

سرویس آذربایجان غربی- عکاسی هنری است که بیشترین ارتباط را با جامعه، مردم، سیاست، اقتصاد، تاریخ‌نگاری و روشنفکری دارد. شاید اولین دلیل آن گستردگی عکاسی و فراوانی دوربین‌های عکاسی باشد که این امکان را فراهم کرده تا همه‌ی اقشار جامعه از طبقات پایین تا بالاترین آن، لحظات و رویدادهای شخصی و گاهاً عمومی را ثبت کنند.

ممکن است در هر لحظه از شبانه‌روز اتفاقی رُخ دهد که بار سیاسی یا اجتماعی قابل ملاحظه‌ای داشته باشد اما همیشه یک عکاس حرفه‌ای حضور ندارد تا آن را ثبت کند و این خود مردم و افراد هستند که اینکار را انجام می‌دهند.

در این لحظه دیگر مسائل هنری و فنی عکس‌گرفتن اهمیت ندارد بلکه ثبت رویداد برای ماندگاری است، حتی وجود نرم افزارهای مختلف ویرایش عکس، این امکان را فراهم کرده که بسیاری از کسانی که عکس می‌گیرند نگرانی زیادی از بی‌کیفیت‌شدن عکس خود نداشته باشند. روزانه تعداد بسیاری از عکس برای ما از طریق شبکه‌های اجتماعی فرستاده می‌شوند و یا در صفحه‌ی فیس‌بوک ما به اشتراک گذاشته می‌شود که از سوی کسانی گرفته شده که نه عکاس حرفه‌ای هستند و نه درک هنری دارند، آنها فقط از اتفاقی که پیرامونشان رُخ داده، گزارشی تصویری تهیه کرده‌اند.

پیر بوردیو در کتاب‌ «عکاسی: هنر میانمایه»، معتقد است که عکاسی برای طبقه‌ی پایین اجتماعی و اقتصادی کارکرد ثبت خاطره دارد. برای این گروه، خوشبختی یک امر گذراست که باید آن را با عکس گرفتن نگه داشت چون تصور بر این است که دیگر به آن برنمی‌گردیم.

عکس برای این طبقه ابزاری برای تبدیل یک تجربه‌ی زیسته شده به یک مدرک و یک شیء عینی است مانند عکس گرفتن در کنار دریا، جنگل یا عکس گرفتن با یک شخصیت مشهور مثل فوتبالیست.

اما هرچه به سمت طبقه‌ی متوسط حرکت کنیم، عکاسی تبدیل به نوعی خلق زیبایی و عمل هنری می‌شود، کسی که عکس می‌گیرد، تصور می‌کند در حال انجام یک کار هنری و عکس‌های او آثار هنری است .

او همچنین در کتاب «تمایز: نقد‌اجتماعی قضاوت‌های ذوقی»‌ خود به تحلیل نتایج تحقیق خود پیرامون فهم بیننده از عکس پرداخته و همین سه طبقه را در فهمی که از عکس به عنوان مخاطب آن دارند، بررسی می‌کند. وی معتقد است آن عکسی که برای طبقات بالا دارای اهمیت و زیبایی‌شناسی است، برای طبقه‌ی پایین بی‌معناست و برعکس‌.

برای نمونه عکس‌های طبیعت، غروب دریا برای طبقات پایین لذت زیادی دارد اما زیبایی‌شناسی عکس‌هایی مثل پرتره‌ی یک کارگر معدن، یا یک پنجره‌ی بسته با یک فضای تاریک برای طبقات بالا بیشتر است‌.

رولان بارت، در بحث از عکس و فهم بیننده از یک عکس، از مفهوم یا عاملی در آن عکس سخن می‌گوید که انگار بیننده را «سوراخ» می‌کند، او را به خود می‌کشد، نگاه او را از سایر جنبه‌ها و نقاط دیگر عکس برمی‌گیرد و حتی معنای عکس را برای او می‌سازد. بارت این عامل را «پونکتوم» می‌نامد. از دید او، پونکتوم مفهومی در عکس است که فقط برای شخصِ بیننده خاص است و فقط در او یک حس قدرتمند از یک خاطره یا حادثه یا حساسیت بر‌می‌انگیزد. به تناسب اینکه بیننده کیست ممکن است پونکتوم‌ها فرق کنند.

سیاستمداری را تصور کنید که در اوج قدرت و محبوبیت به سر می‌بَرد. عکس‌ها و ژست‌های خاص او، مورد استقبال طرفدارانش قرار می‌گیرد و با دریافت‌های مثبتی همراه است. در مقابل، مخالفان نیز موضع‌گیری‌هایی می‌کنند و دریافت‌های متناسب با ذهنیت خود دارند. برای نمونه، چند سال پیش عکسی از ساندویچ خوردن اوباما و مدودوف در یکی از رستوران‌های معمولی امریکا منتشر شد.

برخی واکنش‌ها به این عکس این بود که اوباما راحت و فارغ از احساسات امنیتی، در شهر رفت وآمد دارد و با مردم همراه است یا برخی اشاره کردند، نشان دهنده‌ی برابری همگان است، برخی دیگر از سیاسی‌نبودن مردم آمریکا و عدم واکنش نسبت به حضور رئیس جمهور در کنارشان صحبت کردند. برخی در انتقاد از اوباما روحیه پوپولیستی او را بیان کردند و برخی آن را یک عکس معمولی دانستند.

تغییر شرایط زمانی و بافت اجتماعی، تاثیر زیادی در دریافت و فهم بیننده از عکس دارد. یک عکس از یک شخصیت، برای طرفدارش بسیار جذاب است اما سالها بعد و بامنفورشدن وی و کاهش طرفدارانش، همان عکس به گونه‌ای دیگر دریافت و تفسیر می‌شود. ممکن است امروز، عکسی از یک مشکل‌اجتماعی مخابره شود. بی‌تردید دریافت مخاطبان از معنای آن عکس، بیان یک پدیده و معضل اجتماعی است که باید در جهت رفع آن تلاش شود اما بعد از گذشت زمان و حل مشکل، تنها کارکرد آن عکس، شرح یک روایت تاریخی است. مانند عکس‌های کولبران، خودکُشی‌های شهری و...

در حقیقت مخاطب، انسان ذی‌شعوری است که نباید منفعلانه پیامی را که در اثر هنری و عکس قرار دارد همان‌گونه درک کند که صاحبانش در پی‌آن هستند.

کد خبر 317428

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha